آقای صــــاد
آقای صــــاد
خواندن ۱۳ دقیقه·۵ سال پیش

غیبت زن در تاریخ

مقدمه :

به نقل از بزرگان آمده است كه "تاريخ يكى از منابع مهم شناخت است" و با مطالعه تاريخ مى توان آموخت كه نحوه ى ادامه مسير پيش رو چگونه بايد باشد و راه غلط پيموده شده در گذشته را در آينده نبايد رفت . همانگونه كه انسان وقتى به ميان سالى و پيرى مى رسد با مرور خاطرات گذشته ى خود درك بهترى از عملكرد خود در طول ساليان طى شده داشته و به خوبى از اشتباهات و خطاهاى خود آگاه است و افسوس مى خورد كه چرا به جاى مثلاً فلان عمل خطا فلان كار درست را انجام نداده است ، يك جامعه و يا يك ملت هم با مرور گذشته ى خود مى تواند از آن عبرت گرفته و دچار خطاى مجدد نشود و يا مسيرهاى موفقيت آميز صحيح ترى را بپيمايد. و يا به تصحيح مسيرهاى انحرافى اقدام نمايد . همه بايد تاريخ را بخوانند و بدانند ! اما زن ها بايد بدانند كه تاريخ را مردها نوشته اند. فعاليت و حضور زنان در تاريخ روشن نيست . پرسشى كه در اين جا مطرح است اين است كه " آيا مردان همواره با تاريخ سازى و تاريخ نويسى هاى خود بر هرگونه عملكرد و نقش زنان سايه انداخته و تصوير تاريكى از آنان به نمايش گذارده اند؟ "

نويسنده قصد دارد به زن ها چيزهايى را از "راه تعقل و نه تمسك به اسناد و مدارك " تفهيم كند كه در مخيّله آنان شايد نگنجد. البته با پوزش از آنان ، نه اين كه درك و فهم ندارند، بلكه توجّه و اعتنا ندارند. اين كه خبرى از بانوان در ميان مورّخان نيست بهترين شاهد اين مدعاست.


جهان جفت ها :

در تمام جهان همه چيز اعم از انسان و حيوان و نبات و غيره به شكل جفتى است . در اين جا فقط به آدم ها مى پردازيم . آدم ها عبارت هستند از نر ها و مادّه ها . فعلاً با استثنا ها كارى نداريم . اين دو به هم نياز دارند تا كامل شوند ولى مادّه ها بيشتر محتاج نرها هستند ، دست كم براى امنيتشان و يا براى كاهش دغدغه هاى فكريشان و يا براى رسيدن به احساس خوشبختى ! به قول قديمى ها زير سايه ى مرد است كه يك زن احساس امنيت و خوشبختى مى كند. در اين جا فعلاً به نامردها كارى نداريم.


نگاهى به نخستين ها

نخستين مرد و نخستين زن :

اگر با بهره گيرى از دنده ى عقب ماشين تاريخ به گذشته هاى دور برگرديم يعنى به نخستين روزهاى حضور بشر بر روى اين سياره برسيم روزى را درك مى كنيم كه تنها يك زن و يك مرد موجود بودند . يعنى نخستين مرد و نخستين زن كه از نظر خدا پرستان خلقت بشر به اين دو بر مى گردد ولى ماديون و ديگر مكاتب در اين خصوص حرفى براى گفتن ندارند . فعلاً در اين كه اول مرد بوده يا زن و بالعكس كارى نداريم . ولى مهم است كه توجه داشته باشيم آدميان مانند حيوانات از بطن مادرشان زاده مى شوند ولى هيچ مادرى بدون مرد باردار نمى شود . اين مشكل را تنها با دلايل الهيون ميتوان حل كرد . فعلاً در اين جا معماى اول مرغ بوده يا تخم مرغ را رها كرده و به بحث خودمان بر مى گرديم .

نخستين ازدواج تاريخ ، نخستين تشكيل خانواده :

اين زن و مرد نخستين با پيوند خود نخستين بار تشكيل خانواده داده و به دلايل گوناگون مانند ترس و وحشت ناشى از تهاجم درّندگان و وزش شديد باد و باران و برف و كولاك و صاعقه و تابش شديد آفتاب و يا تاريكى شب ها ، از دشت و جنگل به مناطق مرتفع پناه برده و در آن جا بود كه به غار رسيدند . نخستين خانه تاريخ :

غار جايى كه آن ها بيشتر احساس امنيت و آسايش مى كردند و براى دفاع از خود در برابر درندگان و وحوش در درون آن موقعيت بهترى نصيبشان مى گرديد ،اولين خانه تاريخ شد . چرا كه اين خانه نسبت به بيرون جمع و جور بود و سقف و درب و ديوار مشخصى داشت و مى توانستند از گرماى شديد تابستان و يا در هواى سرد خود را بهتر محافظت نمايند

نخستين مالكيت در تاريخ :

اين غار و اين مأمن و اين محل زندگى براى انسان وابستگى شديد براى اقامتگاهش آورد و به اين ترتيب بود كه اولين مالكيت در تاريخ ايجاد شد . يا بهتر است گفته شود كه نخستين مالك تاريخ بوجود آمد ، يعنى مالكيت انسان با غارنشينى بوجود آمد . و زن در اين خانه وقت بيشترى را صرف مى كرد و احساس مالكيت بيشترى را هم با خود همراه داشت.

نخستين خانه دار و نخستين نان آور تاريخ :

در پاسخ به اين برسش كه "چه شد زن خانه دارى را برگزيد و مرد كار در بيرون از خانه را ؟ " بايد گفت : مرد به دليل فيزيك بدنى و قدرت جسمانى خود عهده دار دو امر مهم شد . و اين دو عبارت از تأمين معاش از راه شكار و تأمين امنيت از راه حفاظت از خانواده و جنگيدن و مقابله با خطراتى كه تهديد ايجاد مى كرد . به اين ترتيب بود كه مرد با قبول اين دو مسئوليت در قبال خانواده نقش مهمتر و تاريخ ساز را بر عهده گرفت و زن نيز مديريت اجرايى خانه را بر عهده گرفت .

نخستين مربى و آموزگار :

زن با به دنيا آوردن و نگهدارى و تغذيه فرزندان و نيز مشاهده رشد و نمو تدريجى آنان تبديل به نخستين مربّي و آموزگار براى نسل هاى جديد در تاريخ و حيات بشر در زمين گرديد. البته اين آموزش ها در مقاطع ابتدايى بود. اما آموزش و تربيتى نسل جديد در مراحل بالاتر را مرد بر عهده گرفت . دومين آموزگار بشر :

چرا كه با بزرگ شدن فرزندان و خروج آنان از خانه و يا غار ، مرد خانواده با آموزش عملى مسائل امنيتى و شكار به فرزندان تبديل به دومين آموزگار نسل جديد گرديد .

نخستين ريش سفيدان مجرب :

هنگامى كه فرزندان پسر به اوج قدرت جسمانى و هنر نان آورى و تهيه غذا رسيده و فرزندان دختر هم تبديل به زنان بالغ و فرزند آور شدند ، مرد و زن نخستين ديگر پير شده و با افول توان جسمانى و سپردن كم كم مسئوليتها به فرزندان نقششان در خانواده كمرنگ تر شد . مرد نخستين پير كه ديگر توان شكار و حفاظت از خانواده را نداشت خانه نشين شد . زن نخستين هم كه پير شده بود و همزمان با تولد نوه ها دختر ها جاى او را در خانه دارى و نگهدارى فرزندان و پخت و پز گرفته بودند ، به ناچار نقشش كمرنگ شد . اما اگر چه نقش اين دو در قبال خانواده كم شد ولى به دليل اين كه تجربيات ارزشمندى در زندگى كسب كرده بودند تبديل به مرجع مشورتى و آموزشى شده و درون خانواده به عنوان مربيان و اساتيد متخصص محترم آموزش در امور زندگى به نوه ها شدند .

نخستين آموزشگاه بشرى :

در اين جا بود كه نگهدارى و تربيت نوباوگان و نوجوانان تا زمانى كه در خانه بودند به عهده ى ميانسالان ، پدربزرگها و مادربزرگها افتاد و با تجربيات خود در آموزش و تربيت آن ها نقش آفرينى مى كردند و نخستين مهد كودك و آموزشگاه هاى بشرى شكل گرفت .

نخستين حاكميت ريش سفيدها به عنوان قاضى :

با افزايش جمعيت درون غارها ، كم كم ميان زن ها و فرزندان به دليل تنگناى محل زندگى و يا كمبود غذا نزاع و درگيرى پيش مى آمد و به دنبال خود نخستين شورا و محكمه و انتظامات داخلى و رياست قبيله و غيره تأسيس شد.

نخستين قواى نظامى :

و در بيرون غار نيز نخستين نيروى منسجم از جوانان به عنوان ارتش دفاعى ايجاد شد كه به وسيله ى مجرّب ترين ها و نيز نيرومند ترين ها رهبرى مى گرديد .

خروج از غارها و تاسيس نخستين خانه هاى روستايى :

كم كم قدرت زندگى در بيرون از غارها فراهم شد و با ساخت نخستين خانه ها در دامنه هاى ارتفاعات و در كنار رودخانه ها اولين روستاها شكل گرفت . كشاورزى و دام دارى هم زندگى هاى روستايى را به اوج خود رسانيد.


اولين سامانه ى كدخدايى و يا نظام حاكميتى :

امّا درگيرى ها ميان فرزندان بر سر مالكيت و قلمرو ها با وساطت و پا در ميانى ريش سفيدان و مديريت بحران توسط آنان كم كم رياست قبايل را زير نفوذ قدرت بالاترى به نام كدخدا و يا شهردار و يا حاكم كرد كه اين حكومت براى اداره اوضاع نياز به دو قوه ى نظامى قهريه و اجرايى داشت .

در تمام اين دوران حكومت از آن مردانى بود كه هم زور و قدرت جسمانى داشتند و هم شجاعت و بى باكى برخى از آنان موجب تمايز و شاخص شدنشان گرديد و يا به وسيله ى فرزندان بى شمار خود به حكومت خود از جوانى تداوم مى بخشيدند.


فرماندهان شاخص نظامى :

با افزايش بى شمار جمعيت قبايل و تيره ها ديگر حفظ اين وضعيت قابل تحمل نبود و موجب نارضايتى و نزاع ها مى گرديد. البته جنگ بر سر مراتع كه براى گله دارى حياتى بود و زمين هاى مرغوب و حاصلخيز كه براى كشاورزى مهم بود ، موجب مى شد كه بيشتر مواقع وقت مردان در ميادين جنگ بگذرد و در اين جا ها بود كه مردان بزرگى به عنوان فرماندهان عاليقدر نظامى تربيت شدند.


نخستين پرستارها ، نخستين پزشك ها و نخستين يتيمخانه ها :

زن ها هم كه به دنبال اين جنگ ها در خانه ها از مجروحان و يتيمان پرستارى مى كردند كم كم تبديل شدند به نخستين پزشك و پرستار در تاريخ بشر و نيز نخستين كسانى كه سنگ بناى پرورشگاه ها و يتيمخانه ها را گذاشتند.


هميشه پاى يك زن در ميان است :

اما به جز مراتع و زمين هاى كشاورزى و دامنه ى قلمروها ، موضوع مهم ديگرى هم بود كه ايجاد جنگ و خونريزى مى كرد و آن نفوذ و تأثير زنان بر مردان بود . با مطالعه ى تاريخ معلوم مى گردد كه در بسيارى از جنگ ها همواره پاى يك و يا چند زن در ميان بوده و بر دامنه و تداوم جنگ ها نقش آفرينى مى كردند . زنان به دليل قدرت ضععيف جسمانى نسبت به مردها همواره براى تأمين خواسته هاى خود از نفوذ خود بر مردان استفاده مى كردند . زنان به دليل جاذبيت هاى جنسى و عاطفى خود همواره اراده ى خويش را بر مردان و به ويژه جوانان تحميل مى كردند و اين خود سرآغاز بسيارى از خون و خونريزى ها بود. البته به ندرت در طول تاريخ زنان مقتدرى بودند كه حكومت علنى بر جامعه خويش داشتند كه آن هم با زمينه سازى ها و كمك مردان بوده است. ولى اغلب داراى حكومت سايه وار بوده اند.


پيدايش محل هايى براى انجام تبادلات كالايى ، كالا سراها :

با تكثير جمعيت هاى روستايى و افزايش توليدات كشاورزى و دامى كم كم انجام تبادلات كالايى ميان قبايل و روستاها بالا گرفت و محل هايى براى اين كار ايجاد شد كه هركس آورده هاى خود را در آن جا عرضه مى كرد و يا براى بدست آوردن كالاهاى مورد نياز خود به آن مكان ها رجوع مى كرد و به اين ترتيب بود كه بازارچه هايى شكل گرفت كه ابتدا موقت بودند و شب ها برچيده مى شدند اما به دليل سختى نقل و انتقالات كم كم شب ها صاحبان كالاها در محل هاى عرضه اجناس براى حفاظت از اموال خود باقى مى ماندند و آن محل ها به عنوان محدوده نگهدارى كالاهاى خود نشانه گذارى گرديدند و اين شد كه اولين مغازه ها و تجارتخانه پديد آمدند .


نخستين خانه هاى شهرى و ايجاد مدنيت شهرى:

و چون اقامتشان در اين مكان ها طولانى مى شد گاهى با زن و فرزندان خود حضور ميافتند و با ايجاد سرپناه براى آن ها اولين خانه هاى شهر نشينى ايجاد شدند . با گسترش اين مغازه ها و خانه ها شهرهايى به دور از روستاها و نزديك به يكديگر تأسيس گرديدند .


تفاوت زنان شهرى و زنان روستايى :

تعداد زنان قبايل به دليل كاهش تعداد مردان كه غالباً در جنك ها كشته مى شدند فزونى يافته و برخى امورات مربوط به بيرون از خانه را زن ها متقبل شدند . انجام برخى امورات مربوط به گله دارى و كشاورزى توسط زن ها كه با بروز هنر و نبوغشان توام گرديد ، موجب خلق آثارى مانند حصير و گليم و جاجيم و قالى و سبد و ظرف و ظروف و همچنين توليد نان و دوغ و ماست و كشك و پنير و كره و خامه ، قيمه و قورمه و غيره گرديد . اما زنانى كه به همراه شوهرانشان به شهرها رفتند با خودشان هنر قالى و جاجيم و گليم و نمد بافى و صنايع دستى و غيره را بردند. اما برخى از مردان به دليل كسب و كارشان نخستين كارگاه هاى مربوط به اين صنايع را با كمك زنان ايجاد كرده و خود نيز به اين امور وارد شدند . البته صنايع مربوط به لبنيات و محصولات دامى همچنان در روستاها باقى ماندند اما تا قرون جديد گسترش چندانى نيافت . به هر جهت نقش زنان در توليد اين كالاها در روستاها منحصر به فرد بود.


گسترش دانش و فنون در شهرها :

با افزايش جمعيت و گسترش شهرنشينى و نيز تبديل برخى از روستاها به شهرهاى جديد كانون هاى قدرت از روستا به شهرها منتقل گرديد . همچنين خلق ثروت و رفاه شهرى خود به خود موجب گسترش مهاجرت روستاييان به شهر ها گرديد. كارگاه هاى مربوط به صنايع تبديل به كارخانه شده و با استخدام نيروهاى بى كار در اين كارخانه ها جوامع كارگرى هم پديدار شدند و در كنار اين كارخانه ها شهرك هاى اقمارى كارگر نشين هم پديدار و مراكز آموزشى زيادى نيز در راستاى نياز و تكميل صنايع ايجاد شد. البته جنگ ها هم شكل جديدترى پيدا كرده و براى تصرف شهرها و مناطق روز به روز ابزار جنگى مدرن تر و آموزش هاى نظامى پيچيده تر مى شدند . به دليل همين جنگ ها سرنوشت بسيارى از خانواده ها دستخوش تغييرات مهمى گرديد و چه بسيار زنانى كه بي سرپرست شده و يا نان آور خود را از دست مى دادند. و يا فرزندانى كه يتيم مى شدند


نخستين جنگ هاى بزرگ :

پيدايش شهرهاى بزرگ با خودش مشكلات بزرگ به همراه آورد. هجوم مهاجران به اين شهرها مناطق مهاجر نشين و محلّه هاى اقليت نشين كه داراى تفاوت هاى زبانى و نژادى با اهالى بومى بودند ايجاد گرديد . و با انجام فعاليت ها و رقابت هاى تجارى خود به خود درگيرى و زد و خوردهاى خونين ميان آن ها مى شد. پناهنده شدن افراد از ميان گروه هاى مغلوب به حكام شهرهاى ديگر مناطق و درخواست حمايت از هم زبان ها و هم نژادها موجب درگيرى و جنگ هاى بزرگ ميان حكام شهرهاى بزرگ مى گرديد .


نخستين زنان و كودكان برده :

با شكست مغلوبان و كشته شدن مردان جنگجو در جنگ هاى بزرگ ، زنان و فرزندان و اموال و قلمروهاى آنان به دست فاتحين مى افتاد. زنان و فرزندان اسير شده و تبديل به اولين بردگان تاريخ گرديدند. اين بردگان در عمارت هاى حكومتى و خانه هاى فرماندهان و تاجران به عنوان خدمتكار و كنيز و غلام مشغول به خدمت گرديدند . درضمن زنان برده به دليل كشته شدن شوهرانشان ديگر كسى را براى حمايت از خود نداشتند و صاحبان آن ها اختياردار آن ها مى شدند . فرزندان پسر و دختر هم به غلامى و كنيزى گرفته مى شدند و از مادرانشان جدا مى گرديدند .


نخستين زندان :

تا پيش از اين تا آن زمان براى نگهدارى اسراى جنگى كه بيشتر مردان بودند زندان وجود نداشت . اما براى چند ساعت و يا براى دو تا سه روز به طور موقت با به بند كشيدن آنان در فضاى باز رفتار مى شد اما از هنگامى كه بحث تبادل اسرا پيش آمد لزوم ايجاد جايى براى نگهدارى آن ها احساس شد . بدين ترتيب بود كه با اختصاص مكانى براى زندانيان نخستين زندان تأسيس شد.

ادامه دارد!

زنتاریخزنانبردهجنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید