نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده ارائه تعریف روشن و صریح از آن است. "کارآفرینی مانند سایر مفاهیم مطرح در علوم انسانی زمانی قابل تحلیل و بررسی است که تعریف یا تعاریف روشن و مشخص از آن ارائه گردد اما کارآفرینی از جمله واژه هایی است که تعریف واحد یکسانی از آن ارائه نشده است.
بر این اساس دیدگاه ها و نظریه های مختلفی از طرف نظریه پردازان علوم مختلف در مورد آن مطرح شده است" (نیازی و کارکنان، ۱۳۸۹: ۷۶). از منظر تاریخی واژه کارآفرینی در قرن شانزدهم میلادی از واژه فرانسوی Enterprender(کارآفرینی) برسر زبانها افتاد. در واقع این واژه "اولین بار برای افرادی به کار برده شد که در ماموریت های نظامی، خود را به خطر می انداختند" (احمدپور، ۱۳۷۹: ۴).
"در فرهنگ وبستر کارآفرین به عنوان کسی که سازمان می دهد، اداره می کند و مخاطرات بعدی یک سرمایه گذاری یا یک طرح را می پذیرد" (نیازی و کارکنان، ۱۳۸۹: ۷۶) تعریف شده است. در زبان فارسی واژه کارآفرینی به طور دقیق معادل یابی نشده است. به طوری که نمی توان از معنای متداول کارآفرینی به معنای دقیق آن دست یافت، مثلا در فرهنگ پنج جلدی انگلیسی به فارسی آریان پور کاشانی برابر واژه مذکور و واژهEntreprenant معنای« متهور، اقدام به کارهای مهم، جسور، بی باک، دل به دریا زدن و پیش قدم در تاسیس شرکت و... » قید گردیده که تا حدودی معنی کارآفرینی به معنی خاص کلمه را به ذهن خواننده القاء می کند (مقیمی، ۱۳۸۴).
احمدپور معتقد است " این واژه در ادبیات فارسی ابتدا به معنی کار فردا و سپس کارآفرینی ترجمه شد. البته این ترجمه جامع، مانع، مفید و به معنای دقیق واژه نیست، در واقع اگر این واژه «ارزش آفرین» ترجمه می شد، به نظر رساتر بود. گر چه معنای واژه ارزش در ادبیات اقتصاد غرب با معنای آن در ادبیات دینی ما متفاوت است" (احمدپور، ۱۳۸۳: ۱۰). "بر اساس تأیید برخی از صاحب نظران اصطلاح کارآفرینی (Enterpreneur) در معنا و مفهوم فعلی را اولین بار ژوزف شومپیتر به کار برد.
این اقتصاددان اتریشی الاصل ساکن امریکا که او را پدر علم کارآفرینی می نامند، بر این باور بود که رشد و توسعه اقتصادی در یک نظام زمانی میسر خواهد بود که افرادی در بین سایر احاد جامعه با خطر پذیری، اقدام به نوآوری کرده و با این کار روش ها و راه حل های جدید جاگزین راهکارهای ناکارآمد قبلی شود" (سعیدی کیا، ۱۳۸۲: ۱۷). از دیدگاه این صاحب نظر، کارآفرینی به عنوان ویژگی مطرح است که فراتر از قواعد و قوانین موجود، رویداد ها و نتایج بلند مدت را پیش بینی و موقعیت های مختلف اقتصادی و اجتماعی را تغییر می دهد. مضافاً تصمیمات فردی و الگوهای رفتاری و کیفیت نسبی نیروها، عوامل اصلی و تعیین کننده فعالیت های کـــــارآفرینانه هستند. شومپیتر کارآفرینی را نیروی برهم زننده
اقتصاد به کار برده و آن را با عنوان « تخریب خلاق » نام می برد (فو، ۲۰۰۰). هیسریچ و پیترز (۲۰۰۲، به نقل از احمدی پور، ۱۳۸۸) کارآفرینی را عبارت از فرایند خلق چیزی با ارزش و متفاوت، از طریق اختصاص زمان و تلاش کافی همراه با ریسک مالی، روانی و اجتماعی، هم چنین دریافت پاداش های مالی و رضایت شخصی از نتایج حاصله می دانند.
لیو و دابینسکی (۲۰۰۰) نیز کارآفرینی را عبارت از یک مفهوم چند بعدی یا یک فرایند ریسک پذیری، نوآوری و پیش دستی در ایجاد یا کنترل وقایع می دانند. " کارآفرینی را میتوان یک فرایند پویا نامید که شامل آرمان، تحول، دگرگونی و خلاقیت می شود. این فرایند به کاربرد و استفاده نیرو و انگیزه افراد در جهت خلق و اجرای ایده های نو و همچنین راه حل های کاربردی احتیاج دارد. اجزای اصلی این فرایند عبارتند از:
درکارآفرینی، همه متفق القول هستند که بحث بر سر نوعی رفتار است که شامل ارائه راهکار، سازماندهی یا تغییر ساز وکارهای اقتصادی برای تبدیل شرایط و منابع و دست مایه های عملی و نیز پذیرش ریسک شکست، می شود (شاه حسینی، ۱۳۸۸). " رونشتات، پس از بازبینی تکامل کارآفرینی و بررسی تعاریف گوناگون آن، شرحی خلاصه را ارائه داد: کارآفرینی فرایند پویایی برای ایجاد ارزش افزوده است، این ارزش را افرادی ایجاد می کنند که ریسک های بزرگی را در زمینه سرمایه، زمان و یا تعهد کاری برای فراهم آوردن ارزشی جهت یک محصول یا سرویس به جان می خرند. خود محصول یا سرویس ممکن است جدید باشد یا نباشد یا ممکن است مختصر به فرد باشد یا نباشد، ولی ارزش باید به نحوی توسط کارآفرین با امنیت بخشیدن و اختصاص دادن منابع و مهارت های لازم القاء گردد" (شاه حسینی، ۱۳۸۸: ۲).
هم چنین می توان گفت " کارآفرینی فرایند پویایی از تغییر بینش و بصیرت است") عبدالملکی و همکاران، ۱۳۸۷: ۱۰۵) و یا " کارآفرینی به عنوان یک فرایند افزایش ثروت از طریق نوآوری و کشف فرصتهاست" (ناسوشن و همکاران، ۲۰۱۱: ۳۳۷). علاوه بر این، "کارآفرینی به فرایند ایجاد ارزش با فراهم آوردن ترکیب منحصر به فردی از منابع برای بهره گیری از یک فرصت اشاره دارد. این فرایند نیازمند یک عمل کارآفرینانه و یک عامل کارآفرینانه است.
عمل کارآفرینانه به مفهوم سازی یا پیاده سازی یک ایده، فرایند ،محصول، خدمت یا یک کسب وکار جدید دلالت دارد. عامل کارآفرینانه نیز فرد یا گروهی می باشد که مسئولیت شکوفاسازی و به بار نشستن عمل کارآفرینانه را برعهده می گیرد" ( حق شناس و همکاران، ۱۳۸۶: ۳۷).
کارآفرینی نیروی محرکی است که نقش آن یافتن فرصتهای استفاده نشده در بازار بوده و به دنبال ایجاد تعادل جدیدی در بازار میباشد (النورم و همکاران، ۲۰۰۷). گارول و استان (۲۰۰۶) نیز کارآفرینی را موتور محرک توسعه و پیشرفت اقتصادی و ایجاد شغل و اصلاح اجتماع می دانند.
از نظر کیرکوود (۲۰۰۷) کارآفرینی هسته مرکزی فعالیت های اقتصادی بازار و کارآفرینان، افراد، گروه ها و یا مردمی هستند که کسب وکار جدیدی را تأسیس و اداره می کنند به گونهای که حداقل برای بیش از یک نفر ایجاد اشتغال کنند. کارآفرینی از نظر حسینیخواه و همکاران (۱۳۸۶) نیز عبارت است از فرایندی که اشخاص و گروه ها از طریق آن، فرصت های پیرامون خود را که برای دیگران به صورت آشفتگی، تناقض و اغتشاش است به دام انداخته و به واسطه گردآوری بی نظیر مجموعه ای از منابع، به ایجاد برون دادهای جدید (محصول، خدمات، فرایند) پرداخته و سپس با ایجاد کسب و کار، این برون دادهای جدید را به بازار می رسانند.
"واندرورف و براش (۱۹۸۹) هنگام بررسی ۲۵ تعریف کارآفرینی خاطر نشان ساختند که کارآفرینی به عنوان یک فعالیت تجاری، مشتمل بر اشتراک رفتارهای زیر است : ۱- ایجاد : تأسیس یک واحد تجاری جدید ۲- مدیریت عمومی : جهتگیری مدیریتی یک فعالیت تجاری یا تخصیص به آن ۳- نوآوری : بهره برداری تجاری کالا، فرایند، بازار، مواد اولیه یا سازمان جدید ۴- مخاطره پذیری : قبول مخاطره ناشی از زیان یا شکست بالقوه یک واحد تجاری که به طور متعارف زیاد باشد ۵- نیت عملکرد : نیت و قصد و دستیابی به سطوح بالای رشد و سود در یک واحد تجاری" ( احمدپور و احمدی، بی تا :۱۵)
با توجه به مجموع مطالب فوق می توان گفت کارآفرینی فرایندی است که در آن با بهره گیری از منابع و کشف فرصت ها در جهت ایجاد کسب و کارهای جدید همراه با شرایط ریسک پذیری بالا اقدام به فعالیت های نوآورانه و مبتکرانه می شود.