عکس ها احوالات عجیبی دارند. تکه ای از زمانی از دست رفته را بیحرکت نگه می دارند. احمد اخوت به نقل از سوزان سانتاگ میگوید: " عکاسی، هنری است دلگیر و تاریک روشن. بیشتر سوژه هایی که از آنها عکس گرفته ایم نشان از آن دارند که احساس ما لمس شان کرده است". اما به نظر تمامی آنچه ما لمس کرده ایم در فضای عکس نمیگنجد.
عکس ها سوژه کودک، عزیزی از دست رفته و یا جوانی پرشور را درآغوش خود نگه میدارند. اما این، همه موجودیت نیست. به نظر چیزی از آغوش عکس به بیرون میلغزد. آنچه که فرد درون خود داشته، اعم از خیالی، فکری و یا حسی، جملگی بساطشان را از مقابل چشمان ما جمع میکنند و در همان لحظه ثبت شده، درون فرد باقی میمانند. همانطورکه وقتی عکسی را در دست میگیریم نمیدانیم که در ذهن آن سوژه چه میگذشته است. انگار که تنها متعلق به همان زمان بوده و قصد سفر به آینده را نداشته اند. در عکس، چهرهای هویدا است که با لبخندی احتمالی پوشانده شده، لبخندی که ورای آن میتواند اندوه، حیرت و یا خشمی هولناک باشد.
بنابراین عکس در عین نگهدارنده بودن، ماهیتی حذف کننده دارد. واقعیت گذشته به تمامی و کامل باقی نمیماند بلکه تکهای و بخشی از آن برای دیدن و بودن انتخاب میشود.
به نظر میرسد که از تمامیت آن زمان، تنها بخش کوچکی باقی مانده باشد به طوریکه وقایع قبل، بعد و حتی حین عکس هم به کناری رفته و به بیانی دقیق تر حذف شدهاند. همانند زمانی که ما هم برخی اتفاقات را فراموش میکنیم. شاید از آگاهی حذف و به گوشه ای تاریک و ناپیدا سپرده می شوند. درست همانند وقایعی که در عکس ثبت نشده و به جایی نامعلوم درگذشته پیوسته اند.
اما حذف، تمام اتفاقی نیست که در عکسها شاهد آن هستیم. این سوغات گذشته دستخوش تغییراتی هم میشود. اتفاق ناخوشایندی که ممکن است چند لحظه قبل افتاده باشد تبدیل به چهرهای خندان و خوشرو میشود. کودکی که گریه میکرده با تلاش های دیگران توجهش به چیز دیگری معطوف میشود که یا گریه اش متوقف شده و یا تبدیل به لبخند میشود. چهره ها و احساساتی که نشان داده میشوند گویا تحریف شده و از صورت واقعی خود فاصله گرفتهاند.
فقدان شاید یکی از بارزترین ویژگی هایی باشد که در عکس خود را به نمایش میگذارد. عکس ها نشانی از افکار و احساسات سوژه ندارند. وقایع زیادی کنار گذاشته شدهاند و آنچه که مقابل دیدگان ما قرار میگیرد صورت تغییر شکل یافته ای از واقعیت است.
نوشته شده توسط تحریریه آگرافیا