اکنون که برای تو مینویسم، نمیدانم روزهای خوبی در پیش داری یا بد؛ اما تنها یک خواسته دارم: بدرخشی.
ناگفتههای من، تویی؛ ایرانِ من.
تن و جانم به فدایت.
میخواهم در صدر باشی، ای که هویت میسازی و میبخشی.
دلنگران توایم و مشتاقِ فردا.
من یقین دارم… یقین دارم که میمانی و میگذری؛
تویی که از همهی ما سرسختتری.
بارها ثابت کردهای؛
آنجا که تاریخ و قلم تاب و توان نداشتند، تو بردبار بودی و خواهی ماند.
ای پهناورِ خردمندِ من...
صبر دارم تا نسیمِ صلح و آرامش، دماوندت را در آغوش کشد؛
تماشایت کنم.
امیدوارم بمانم و ببینم،
چرا که مطمئنم تو خواهی ماند؛
نیکسرشتتر از همیشه...
ایرانِ من.