"کلید جاودانگی این است که ابتدا طوری زندگی کنیم که ارزش به یاد آوردن داشته باشد."
در فیلم برتری (Transcendence) با بازی جانی دپ، شخصیت اصلی داستان قبل از مرگ خود، خود را بر روی اینترنت آپلود میکند و با آواتار مجازی خود با افراد صحبت میکند (داستان فیلم چیزی دیگری است، نگران اسپویل شدن آن نباشید). چهره، صدا و شخصیت آن آواتار دقیقا مانند شخصیت اصلی داستان است. ایده این فیلم شاید کمی تخیلی به نظر برسد ولی این کار همین امروز در حال انجام است!
حتما ماجرای Deepfake یادتان هست، فیلمهایی از شخصیتهایی معروف مانند باراک اوباما که همگی ساختگی و فیک بودند. اما گذشته از تقلبی بودن آنها، دیپفیک به بسیاری از مردم قدرت هوش مصنوعی را نشان داد و اینکه چگونه میتوان فیلمی از صحبت کردن یک فرد را ساخت بدون اینکه هرگز آن حرفها را زده باشد. نمونه های دیگری نیز مانند ساخت مجری تلویزیون به شکل مجازی نیز بودند. آواتاری از مجری واقعی که همیشه و هر ساعتی میتواند بی وقفه اخبار بگوید. [فیلم این مجری در اینجا]
اما این آواتارها فقط کارهایی که به آنها گفته شده انجام میدهند و خیلی با ایده فیلم برتری فاصله دارند. برای اینکه آواتاری واقعی از خود داشته باشیم به چه نیاز داریم؟
اتفاقی که در فیلم برتری افتاد متفاوت از انجام آن در دنیای واقعی است. در دنیای واقعی آواتار ما در کل باید بتواند محیطش را ببیند و صدای اطراف را بشنود. افراد را از یکدیگر تشخیص دهد و معنی حرفهای آنها را بفهمد. توانایی یادگیری، به خاطر سپردن و تحلیل داشته باشد و در نهایت با صدا و تصویر ما و براساس شخصیت ما با دیگران صحبت کند.
برآورده کردن هر کدام از این بخشها توسط زیرشاخه ای از هوش مصنوعی انجام میگیرد برای مثال بینایی ماشینی، زیرشاخهای از رشته هوش مصنوعی است که محققان بر روی تحلیل و تفسیر تصاویر کار میکنند. آواتاری که از ما ساخته خواهد شد باید محیط اطرافش را بفهمد. نمونههای اولیه که امروزه داریم توانایی تشخیص چهره را دارند و یا اینکه میتوانند تصویری دریافت کنند و اشیا درون تصویر را تشخیص دهند.
پردازش متن نیز زیرشاخهای دیگر از هوش مصنوعی است. آواتار زمانی که صدایی دریافت میکند باید بتواند آن را به متن تبدیل کند سپس توانایی تفسیر و فهم آن متن را داشته باشد.
برای ساخت آواتار نیازمند پیشرفت در هر کدام از این زمینهها هستیم. موضوع دیگر این است که چطور آواتار دقیقا شبیه ما رفتار کند؟
قسمت مهمی از این فرآیند، فراهم کردن دادههای مورد نیاز است. چطور شخصیت خودمان را تبدیل به صفر و یک کنیم و آواتار خود را براساس آن بسازیم؟ درواقع ما داریم از قبل این کار را انجام میدهیم. هر جستجویی که در گوگل انجام میدهیم، هر پستی که در اینستاگرام یا فیسبوک لایک میکنیم، پیامهایی که به دوستانمان میفرستیم، توییت هایی که در توییتر میکنیم، مکان هایی که در ویز و گوگل ثبت میکنیم. تمام این لحظهها مانند این است که ذره ذره خودمان را بر روی اینترنت آپلود میکنیم. چالش اصلی جمعآوری آنها در یک جا است اما میدانیم که دادهها در حال تولید هستند.
و بالاخره سراغ آواتارهایی برویم که امروز ساخته میشوند. از شرکتهای پیشرو در این زمینه، شرکت Soul Machines است. این شرکت آواتارهایی مبتنی بر هوش مصنوعی میسازد و همان مسیری را طی میکند که ما از آن صحبت میکنیم. در تصویر زیر مدیرعامل این شرکت، مارک ساگار، در حال نشان دادن یک عنکبوت به آواتار یک کودک است. کودک، مارک و عنکبوت را میبیند و تشخیص میدهد.
کودک گزینه خوبی برای شروع است، زیرا از کودک انتظار یادگیری و صحبت زیادی نداریم. این آواتار نیز تنها در حد چند کلمه میتواند صحبت کند. مارک،عنکبوت را به کودک نشان میدهد و تکرار میکند «عنکبوت» و چند بار دیگر تکرار میکند، آواتار میفهمد که چیزی که در دست مارک است یک عنکبوت است و او هم نام آن را تکرار میکند.
همین شرکت، در بخش دیگری با رپر آمریکایی، Will.i.am، همکاری میکند تا آواتار او را بسازد. برای اینکار ابتدا تصاویری از چهره او میگیرند و صدای او را در حالتهای مختلف ضبط میکنند. در تصویر زیر، خود ویلآیام را میبینید که با آواتار خود صحبت میکند.
آن روز دور نیست که هر کدام از ما، آواتار دیجیتالی خود را داریم که به تماسهایمان پاسخ میدهد، گاهی به جای ما توییت میکند و با بقیه ارتباط برقرار میکند. بعد از مرگ هر شخصی نیز (دور از جان ما!) هنوز آواتار او را داریم و میتوانیم با او گپ بزنیم و از خاطرات گذشته صحبت کنیم. ?
امیدوارم از این داستان لذت برده باشید، اگر چنین بود، لطفا زیر این پست یک ❤️ بگذارید. همچنین علاوه بر فیلم Transcendence که از آن صحبت کردیم، فیلمهای زیر از سریال Black mirror را هم خالی از لطف نیست که ببینید:
San Junipero (S03 E04)
Be right back (S02 E01)
Hang the DJ (S04 E04)