(توجه کنید: متن زیر تمرین(هفته 15 بخش 2) درس KPI دوره آنلاین دیجیتال مارکتینگ با تدریس جناب آقای عادل طالبی است.)
یکی از جنبه های مهم هر کسب و کار رشد آن است و مدیران ان برای این رشد اهدافی را طراحی میکنند. با این مقدمه مطلب را ادامه میدهیم.
معیاری را در نظر بگیرید، مانند طول، زمان، وزن و ... این معیارها قابل اندازه گیری هستند. ودر دوره های زمانی مختلف تغییر میکنند. میتوان آنها را در دوره های زمانی مختلف مقایسه کرد.
اما اکثر مواقع این معیارها، مقدارآنها و بررسی شان در دوره های زمانی، کمک چندانی به ما نمیکنند؛ میگویید چه کمکی؟
در هر صورت ما برای رشد کسب و کارمان اهدافی واضح و روشنی داریم، که از قبل انها را دقیق نوشته ایم و همواره تلاش میکنیم تا به آنها برسیم. آیا در روند این رشد و تلاش ، معیارها به دردمان میخورند؟!!
مثلا میگوییم تعداد فروش این ماه سایت ، 200 عدد بوده است؛ یا در این ماه 10000 ورودی سایت داشته ایم.
خب. چه کمکی به ما کرد؟
اما گام بعدی را بر میداریم و این اعداد مختلف را جمع و تفریق میکنیم، ضرب میکنیم و نسبت میبندیم تا از دل انها مقادیر جدید و قابل اتکای برای بررسی وضعیت فعلی کسب و کارمان در بیاید. و با استفاده از این مقادیرو معیارها میتوانیم ببینیم چقدر در روند رشد و رسیدن به اهداف کسب و کارمان موفق بوده ایم.
مثلا میگوییم نسبت ورودی سایت به فروش مان در یک ماه گذشته (10000/200 ) * 100 یعنی 2 درصد بوده است. خب. حالا با این درصد میتوان وارد تحلیل سایت شد و برای رسیدن به اهدافمان برنامه ریزی مجددی بکنیم.
این نسبت بدست امده که یک متغییر است، قابل اندازه گیری و همچنین مقیایسه پدیرنیز هست را متریک مینامیم واز همه مهمتراگر به درد بخورباشد، یعنی اطلاعات مفیدی از عملکرد کسب و کار در اختیارمان بگذارد، آم وقت آن را KPI مینامیم. در غیر این صورت نمیتوان به ان KPI گفت.
هرجا لازم باشد میتوان با توجه به اهداف تعیین شده کسب وکار،KPI های متفاوت و جدیدی ساخت. باز هم توجه کنید اگر متغییر و متریک ایجاد شد، به درد بخور باشد KPI است.
میتوان این متغیر (KPI) را برای هرچیزی در نظر گرفت و برای ان اندازه ای مشخص کرد. مثال : الان وزن شما 150 کیلوگرم است. این مقدار، وضعیت فعلی شما را مشخص میکند.ضمنا شما هدف رسیده به 95 کیلوگرم در مدت12 ماه را در نظر دارید.
شما قرار است در مدت 12ماه وزن خود را از 150 کیلوگرم (فوق چاق) به 95 کیلوگرم برسانید؛ در این مدت هر ماه خود را وزن میکنید تا درکی از روند کاهش وزن خود داشته باشید و بدانید به هدف خود که 95 کیلو است، چقدر نزدیک یا دور شده اید. ضمنا می فهمید سرعت پیش رفت شما چقدر است. برای رسیدن به این هدف دو کار باید انجام دهید؛ اول ورزش کردن و دوم کاهش مصرف فست فود. بر این اساس KPI های زیر را میسازیم.
1. شما یک ساعت صبح و یک ساعت عصر ورزش میکنید.این ها معیارساعت ورزش شما هستند.
متریک تعدادساعت ورزش روزانه را میسازیم و چون این متریک در جهت رسیدن به هدف کاملا به درد میخورد و اطلاعات مفیدی میدهد پس یک KPI برای ما است. نرخ ساعت ورزش روزانه.
2. شما امروز یک فست فود خوردید .چهارشنبه گذشته هم یکی و احتمالا 6 روز و 15 روز دیگر هم یکی دیگر.این اعداد یا معیارها کمکی به شما نمیکند.پس جمع انها در ماه را حساب میکنیم. میشود 4 وعده فست فود در ماه. حاصل این محاسبه شد متریک بعدی و چون در روند رسیده به هدف میتواند به شما کمک کند میشود KPI دوم شما.
شما با رصد کردن این شاخص ها و نگاه به اهداف تان متوجه میشوید کجای کار میلنگد یا کجا را خوب انجام داده اید و اقدامات لازم را انجام بدهید.