احمد افشار
احمد افشار
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

نامه یکی از پیشکسوتان لیگ ملی فوتبال آمریکا_ورنان ترنر

ا
ا

او در نامه اش نحوۀ شکل گیری باورهایش را به طور شفاف بیان کرده است.

مادرش که در دوران نوجوانی قهرمان رشتۀ ورزشی دو میدانی بود، در سن هیجده سالگی در خیابان

مورد حمله، تزریق هروئین و تجاوز گروهی قرار گرفته بود.

ورنان در سن یازده سالگی روزی وارد حمام شده و مادرش را در حین تزریق هروئین دیده بود.

مادرش به جای بیرون کردن ورنان، به او گفته بود:

می خواهم ببینی چیکار می کنم چون نمی خوام تو این کار رو بکنی...

چون این کار قراره منو بکشه.

چهار سال بعد، گفته های مادرش به طور غم انگیزی به حقیقت پیوست.

درابتدا، ناپدری ورنان از او و چهار خواهر و برادر دیگرش نگهداری می کرد اما در

اولین سال حضور ورنان در کالج، ناپدری اش هم از دنیا رفت.

ورنان که هنوز بیست ساله هم نشده بود، به تنهایی عهده دار مسئولیت خانواده اش شد.

ورنان در نامه اش می گوید:

در آن نقطه از زندگی اش، از لحاظ روحی در بدترین شرایط ممکن قرار داشت.

او گفت: فکر می کردم خدا داره تنبیهم می کنه. خدا اول مادرم را ازم گرفت و بعدش هم پدرم رو.

فکر می کردم قراره کل خانواده ام رو از دست بدم.

زانو زدم و دعا کردم:

از خدا خواستم که نشونم بده چطوری به اعضای خانواده ام کمک کنم.

او به این نتیجه رسیده بود که تنها راه پول درآوردن جهت تامین نیازهایشان بازی در لیگ ملی فوتبال است.

او یکی از ستاره های لیگ دستۀ دو کالج ها بود.

اما بارها شنیده بود که از قد، قدرت بدنی و استعداد لازم برای تبدیل شدن به یک بازیکن حرفه ای

برخوردار نیست. او در نامه اش نوشته بود:

مجبور بودم موفق بشوم چون اگر نمی شدم، خواهر و برادرهایم مجبور به زندگی با پدر و مادرهای

پرورشی شان می شدند.

نمی خواستم تسلیم ویژگی های وراثتی ام شوم و باید تلاش می کردم و به خواسته هایم می رسیدم.

عامل حرکت ورنان، یک هدف روشن بود.

او زنگ ساعتش را برای دو بامداد تنظیم کرد و تمریناتش را از آن ساعت شروع می کرد.

ورنان برای افزایش قدرت بدنی اش یک تایر را با طنابی به خود بسته از تپه ای بالا می کشید.

او می گفت: از لحاظ جسمانی و روحی به بیش ترین میزان ممکن، خودم را تحت فشار قرار می دادم.

واسه آمادگی برای بازی تو لیگ ملی فوتبال، خودم را تو جهنم وحشتناکی از تمرینات انداخته بودم.

برای دشمنانم هم آرزوی چنین تمرینات سختی نمی کردم.

آماده بودم تا تو زمین فوتبال بمیرم.

او بالاخره موفق شد وارد لیگ شود. ورنان در نامه اش نوشته بود:

چیزی که موجب انعطاف پذیری ام شد این بود که خداوند به من قدرت داد و مادرم کمی

پیش از مرگش به من گفت که هر اتفاقی هم بیفته، تو اجازه نده تا این خانواده از هم بپاشه.

من به خاطر نجات خانواده ام به فوتبال روی آوردم.

آنهایی که قد و هیکلم را اندازه گیری می کردند، نتوانستند دل و جرأتم رو اندازه بگیرند.

نتیجه:

برای بسیاری از افراد، خانواده و دین مهم ترین سرچشمه های معنی و مفهوم زندگی هستند،

اما کار هم می تواند سرچشمۀ عزم شخص باشد. شغل هایی که در آنها فرد به دیگران خدماتی ارائه می دهد،

اغلب دارای بیش ترین بار معنایی هستند.

نقش پرستاران، آتش نشان ها، مشاورین ترک اعتیاد و معلمان مهدکودک می تواند بسیار پر استرس باشد،

اما در زمینه های سلامتی، امنیت، آموزش و رشد به این افراد حرفه ای کم درآمد متکی هستیم.

کارهایی با مفهوم و هدفمند، از فرسودگی روانی پیشگیری می کنند.

افراد هرچه بیشتر باور داشته باشند که با کارشان به دیگران کمک می کنند، از لحاظ

احساسی کم ترخسته شده و در زندگی شخصی شان کم تر افسرده می شوند.

اگر درروزهایی که در محل کارتان تاثیرات مثبت و هدفمندی روی دیگران بگذارید،

در خانه پرانرژی تر هستید و در زمینۀ حل مشکلات بزرگ، موفق تر خواهید بود.

شاد و پیروز باشید.

https://www.ahmadafshar.ir/%d9%87%d8%af%d9%81-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%da%86%d8%b3%db%8c%d8%aa%d8%9f/



باورهدفرسالت زندگیانعطاف پذیریخواسته ها
سلام و درود به تمام دوستانی که اهل آموزش هستند. من احمد افشار هستم مربی و مشاور کسب وکار و فروش. و هدف من این است تا به اندازۀ دایره نفوذم اثر بگذارم بر این دنیا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید