تو به این دنیا آمدهایی که یک زندگی شگفت انگیز داشته باشی!
بله این جمله دقیقاً درست است. هدف از آفرینش ما همین است. ولی یک سوال اینجا وجود دارد. آیا باید دیگران زندگی شگفتانگیز را برای من بسازند و یا اینکه خود من با پذیرفتن مسئولیتهای زندگیم، خواستههایم را برآورده کنم؟
شما بعد از تولد و باز کردن چشمانتان شگفتیهای دنیا را دیدهاید. شگفتیهای که خیلی از ما انسانها نتوانسته آنها را درک کنیم. و همچنین شاهد تکامل این شگفتیها در دنیا هستیم.
پس اگر کمی تفکر کنیم متوجه میشویم که این دنیا بعد از چند دوره تکامل به این زیبایی و شگفتی رسیده است. نتیجهای که ما باید از آفرینش این دنیا بگیریم، این است که ما باید دورهی تکامل خود را طی کنیم و در تلاش باشیم تا یک زندگی شگفت انگیز برای خودمان بسازیم. ما به این دنیا آمدهایم که به خواستههایی که داریم دست پیدا کنیم. خواستههایی که تو را خشنودتر و شادتر میکند. ولی تمام اینها با وجود تلاشهای تو است که به دست میآید. حتی برعکس این موضوع( بدبختی، بیچارگی و غیره...) را خودت برای زندگیات میسازی. بدون شک در زندگی چالشهایی هم خواهی داشت که برای رشد و تکامل به آنها نیاز داری، اما لازم است که بدانی چگونه بر مشکلات و چالشها غلبه کنی. قرار است که تو پیروز باشی. قرار است که شاد باشی. قرار است که یک زندگی شگفتانگیز داشته باشی.
تو برای این به دنیا نیامدهای که دائم با مشکلات و چالشهای زندگی دست و پنچه نرم کنی. تو برای این پا روی این کرهی خاکی نگذاشتهای که روزهای خوش آن انگشت شمار و از محالات باشد. تو به این علت پا روی این کرهی خاکی نگذاشتهای که پنج روز هفته سخت کار کنی و فقط دو روز آخر هفته را خوش بگذرانی. تو پا روی این کره خاکی نگذاشتهای که با یک انرژی اندک و محدود زندگی کنی و در انتهای روز احساس خستگی کنی. تو به دنیا نیامدهای که نگران و یا هراسان باشی. تو پا روی این کرهی خاکی نگذاشتهای که رنج بکشی. اگر قرار باشد دائم رنج بکشی پس برای چه به دنیا آمدهای و هدف از زندگی چیست؟
تو به این دنیا پا گذاشتهای که زندگی را در حد اعلا تجربه کنی و هر آنچه دلت میخواهد را داشته باشی و در این حال زندگیات سرشار از شادی، سلامتی، سرزندگی، هیجان و عشق باشد، چون این زندگی شگفتانگیز است! زندگی رویاییات و هرآنچه دلت میخواهد باشی، انجام دهی یا داشته باشی، همیشه به تو نزدیکتر از آن بوده است که حتی خودت خبر نداشتی. زیرا همهای اینها در دورن خودت است!
یک مهارت در این مقاله میخواهم به شما یاد بدهم که بتوانید به شرایط شگفتانگیز زندگی دست پیدا کنید.
و تمام اتفاقاتی را که در زندگی برای شما به وقوع میپیوندد را باید به دو قسمت تقسیم کنید:
اتفاقاتی که تحت اختیارات شما نیستند شامل:
در این قسمت باید این مهارت را به خوبی فرا بگیرید: «یادبگیرید چیزی که در اختیارات ما نیست را ول کنیم.»
چون ما در مقابل آنها هیچ کنترلی نداریم و کنترل کردن آنها مساوی است با شکست و به وجود آمدن اضطراب و استرس. و تنها دلیل گند زدن به زندگی ما.
اتفاقاتی که تحت کنترل من هستند. شامل:
این موارد همه در اختیار و کنترل ما هستند. ما با ساختن آنها میتوانیم دنیای شگفتانگیز خودمان را بسازیم. این موارد هستند که برای ما حیاتیاند. و میتوانند دنیای درون و بیرون ما را کنترل کنند.
ویلیام گلاسر در کتاب تئوری انتخاب خودش میگوید:
اختلال روانی از دو چیز نشات میگیرد.
نبود مسئولیت پذیری ما در زندگی
نبود واقعیت پذیری ما از شرایط بیرونی.
اگر ما پذیرای مسئولیت در مورد اختیاراتی که تحت کنترل ما هستند نباشیم، دچار اختلالهای روانی میشویم. و هم چنین اگر واقعیتهایی را که در جهان وجود دارد و تحت اختیارات ما نیستند را نپذیریم، نیز دچار اختلالهای روانی میشویم.
همیشه این جمله را در ذهن خودتان مرور کنید:
«من چیزی را که در اختیاراتم نیست، در موردش صحبت نمیکنم_فکر نمیکنم، چرا؟ چون من عاقلم»
و این جاست که باید یاد بگیریم چیزی که در اختیارات ما نیست را ول کنیم.
شاید این بهترین ریسک شما باشد برای رشد و موفقیت در زندگیتان. با یک جمله از آقای برایان تریسی به این مقاله خاتمه میدهم.
«سودکردن بدون ریسک، تجربه کردن بدون خطر، پاداش گرفتن بدون تلاش کردن مثل این است که بدونه متولد شدن انتظار زندگی کردن داشته باشید.»