در یکی از شهرهای تاریخی ایران، وکیل خانم به نام مریم با ذهنیتی پویا و علمی برتر، به عنوان یک وکیل ماهر و شجاع مورد توجه قرار میگرفت. او با مدافعت از حقوق زنان و مبارزه با فساد و نابرابری اجتماعی، در جامعهی اطراف خود شهرت داشت.
یک روز، مردی به نام محمد رضا به دفتر مریم آمد، زمانی که زندگی او و همسرش مهتاب به سرانجام میرسید. محمد رضا یک کارآفرین موفق بود که با کارهایش ثروتمند شده بود، اما اکنون رابطهی او با همسرش به شدت پرتنش بود و او به دنبال طلاق بود.
مریم با توجه به اعتقادات و ارزشهای فرهنگی، قانونی و اخلاقی ایران، تصمیم گرفت تا به محمد رضا و مهتاب کمک کند تا طلاق را به نحوی صلحآمیز و عادلانه به پایان برسانند. او با گوش به دو طرف و با توجه به مسائل فرهنگی و قانونی کشور، تلاش کرد تا جلسات مشورتی را برگزار کند و راهحلی مناسب برای این موضوع پیدا کند.
در طول جلسات، مریم با محمد رضا و مهتاب به یک توافق خارج از دادگاه دست یافتند. آنها به این نتیجه رسیدند که ازدواج آنها به پایان رسیده و هر یک از آنها به صورت مستقل زندگی خود را ادامه دهند. این توافق نه تنها مسئلهای از دادگاه و حقوق بود، بلکه نشان دهندهی این بود که با توجه به ارزشها و فرهنگ محلی، میتوان به راهحلهای مسالمتآمیز و عادلانه دست یافت. در ادامه مریم توانست به عنوان وکیل خانم کرج نقش خود را به خوبی ایفا کرده و برای طلاق توافقی محمد رضا و مهتاب اقدام نماید.
داستان مریم، محمد رضا و مهتاب، داستانی از همدلی، احترام متقابل و پذیرش مسئولیت بود که در ذهنهای همهی افراد جامعه به عنوان یک نمونه از مدافعان حقوق و مبارزان اخلاقی به یاد میماند.
توجه داشته باشید که آنچه خواندید صرفا یک داستان است و هیچ یک از این شخصیت ها و اتفاقات واقعی نیستند.