در روستایی آرام و زیبا در ایران، زندگی محمد و سارا به ظاهر به شکلی آرام و خوشایند پیش میرفت، اما پشت پرده، رابطهشان در حال فروپاشی بود. محمد، مردی خوشقلب و دوستداشتنی بود، اما زمانی که به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد، رفتارش تغییر کرد و به سارا، همسرش، کتک و بدرفتاری میکرد.
سارا، زن شجاعی بود که تصمیم به جدایی از محمد گرفته بود، اما میدانست که برای طلاق نیاز به کمک یک وکیل ماهر دارد. به همین دلیل، با شماره وکیل کرج تماس گرفت . سارا به دفتر وکیل خانم آیدا مراجعه کرد. آیدا، یک وکیل قوی و انگیزهمند بود که به دنبال دفاع از حقوق زنان و قضایی کردن موارد خشونت خانگی بود.
با کمک آیدا، سارا شروع به جلب توجه قضات به موضوع خشونت خانگی کرد. او شواهدی از کتکها و بدرفتاریهایی که محمد به او وارد میکرد، جمعآوری کرد و از طریق دادگاه، به دنبال حقیقت پنهان این رابطه بود.
در طول جلسات دادگاه، آیدا با استفاده از اطلاعات حقوقی و فرهنگی، توانست موضوع خشونت خانگی را به دنبالهای قضایی برساند. با این حال، در مسیر طلاق، محمد با تلاش وکیل خود، سعی در تغییر رفتار داشت اما این تغییر اندک نتوانست اثرگذار باشد.
داستان اینجا به پایان نرسیده است، اما پرونده زندگی سارا و محمد با کمک وکیل خانم آیدا به سمت راهحلهایی عادلانه و صلحآمیز حرکت میکند. این داستان نشان میدهد که با توجه به اعتقادات و قوانین، میتوان به مسایلی چالشی مانند خشونت خانگی روشنی و راهحلهای قانونی پیدا کرد.
توجه داشته باشید که آنچه خواندید صرفا یک داستان است و هیچ یک از این شخصیت ها و اتفاقات واقعی نیستند.