در سالهای اخیر مطالب زیادی در مورد جنرالیست شدن و مزایای و معایبش منتشر شده. مخالفان این روند معتقدند جنرالیست فقط آچار فرانسه است. یعنی:
ـ به دلیل نداشتن دانش تخصصی فقط کار راه بنداز هستند.
- فقط برای تولد استارتاپ هست و با بزرگ شدن سازمان نیاز به افراد متخصص هست.
ریدهافمن اما جنرالیست را به سلولهای بنیادی تشبیه کرده است. اما سوال این است که نقش سلول بنیادی در بدن و علت این تشبیه چیست؟
سلول بنیادی در بدن انسان چه نقشی دارد؟
سلول های بنیادی، سلولهایی در جنین هستند که قابلیت تکثیر و تمایز به انواع سلولهای دیگر در بدن را دارند. یعنی میتوانند به صورت خودبخودی تکثیر شوند و قادرند به سلولهای مختلفی مانند سلولهای خون، استخوان، عضلات و ... تبدیل شوند.

اما بر خلاف تصور رایج سلولهای بنیادی فقط در جنین وجود ندارند و در بدن هر انسانی تعدادی از این سلولها فعال هستند. این سلولها مسئول ترمیم بافتهای آسیب دیده و بازسازی بافتها برای حفظ سلامت بدن هستند. در سازمانها نیز جنرالیستها نقشی مشابه ایفا میکنند.
بنابراین آنها تنها در بحرانها ظاهر نمیشوند، بلکه ساختار سازمان را در حالت عادی انعطافپذیر و آماده تغییرات نگه میدارند.
در نتیجه میتوان متخصصان را مانند اندامهای بدن (مثل قلب یا کبد) دانست که وظایف حیاتی اما محدود را انجام میدهند. برای مثال، یک مهندس یادگیری ماشین در توسعه الگوریتمهای هوش مصنوعی نقشی غیرقابل جایگزین دارد.
در مقابل، جنرالیستها مانند سیستم عصبی یا سلولهای بنیادی، ارتباط بین بخشها را تسهیل میکنند و سازمان را در برابر تغییرات منعطف میسازند.
نکته کلیدی این است که سازمانهای موفق ترکیبی از هر دو را در خود جای میدهند. استارتاپها در مراحل اولیه به جنرالیستها نیاز دارند تا بتوانند همزمان ساخت محصول، جذب مشتری، و مدیریت مالی و ... را انجام دهند. اما با بلوغ سازمان، حضور متخصصان برای عمق بخشیدن به فرآیندها ضروری میشود و جنرالیستها وارد نقشهای دیگری میشوند.
جنرالیستها در سازمانهای بالغ: موتور محرکه نوآوری
جنرالیستها در شرکتهای بزرگ حذف نمیشوند، بلکه نقش آنها تکامل مییابد. در سازمانهای بالغ، این افراد معمولاً در سه حوزه حیاتی ظاهر میشوند:
۱. ارتباط دهی سیلوهای سازمانی:
شرکتهای بزرگ اغلب با «سیلوهای سازمانی» دست و پنجه نرم میکنند. یعنی بخشهایی که ارتباط ضعیفی با هم دارند. جنرالیستها با درک زبان فنی، مالی و عملیاتی، میتوانند به عنوان پل ارتباطی این سیلوها عمل کنند. برای مثال، حتی در شرکتهای بزرگی مثل گوگل هم مدیران محصولی که توان فنی، مالی، عملیاتی دارند تضمین کننده موفقیت پروژه های بین رشته ای هستند.
۲. راهبری تحولات سازمانی:
تحولات سازمان مثل حرکت به سمت فناوریهای جدید (مثل هوش مصنوعی) نیازمند رهبرانی است که هم تصویر کلان سازمان را ببینند و هم جزئیات فنی را تا حدی درک کنند. ساتیا نادلا به نظرم نمونه خوبی از یک جنرالیست است که با ترکیب دانش فنی و درک بازار، مایکروسافت را از تمرکز روی ویندوز به سمت فناوری ابری سوق داد.
۳. کارآفرینی درونسازمانی
جنرالیستها میتوانند مانند استارتاپهایی در دل سازمانهای بزرگ عمل کنند. جنرالیستها میتوانند مسئول راهاندازی محصولات جدید در قالب تیمهای کوچک و با آزادی عمل بالا باشند. (شبیه مدل تیمهای دو پیتزای در آمازون)
سلول بنیادی سازمانی چه مهارتهایی نیاز دارد؟
جنرالیستهای موفق ترکیبی نادر از ویژگیهای ذهنی و مهارتهای عملی هستند:
- تفکر سیستمی به جای جزیی نگری: توانایی دیدن سازمان به عنوان یک موجود زنده که بخشهای مختلف آن بر هم تأثیر میگذارند.
- یادگیری سریع موضوعات ضروری برای تصمیم گیری: تسلط بر مفاهیم جدید در حوزههای ناآشنا (مثلاً یادگیری اصول اولیه بلاکچین یا هوس مصنوعی در یک هفته).
- توانایی اثرگذاری به جای استفاده از قدرت سازمانی: مدیریت تعارض بین تیمهای تخصصی بدون اتکا به اختیارات رسمی.
- شجاعت ریسکپذیری در سازمان: پذیرش پروژههای مبهمی که دیگران از انجام آن ترس دارند.
آیا شما در سارمانتون به دنبال توسعه این سلولهای بنیادی بودید؟ اگر تجربه یا نقدی دارید حتما در کامنت با بقیه به اشتراک بگذارید؟
آدرس کانال تورق:
https://t.me/Tavaroghstd