مدل ذهنی تقریبا در تمام ارکان زندگی افراد اثرگذار است. مدلهای ذهنی تعیین میکنند که افراد چگونه به اهداف خود نزدیک میشوند، چگونه در چالشها تصمیم میگیرند، با مشکلات کنار میآیند و از پتانسیلهای خود آگاهی مییابند.
اما تغییر مدلهای ذهنی کاری بسیار پیچیده است. به دلیل اینکه عملا زاویه نگاه ما متاثر از این مدلهای ذهنی است، این موضوع در نقطه کور قرار میگرد و دسترسی به آن و کنکاش در مورد آن معمولا با شکست مواجه میشود.
شکستهای ما در بهروزرسانی مدلهای ذهنیمان هنگام تعامل با جهان، عمدتاً از سه عامل ناشی میشود: نداشتن دید مناسب (perspective)، انکار ناشی از خودخواهی (ego)، و فاصله گرفتن از پیامدهای تصمیماتمان (distance). بیایید به طور خلاصه این نقصها را بررسی کنیم:
نقص اول: شکست در دیدگاه (پرسپکتیو)
ما در دیدن سیستمی که بخشی از آن هستیم، مشکل داریم. ما فکر میکنیم زاویه دید ما درست است و تنها زاویه دید ممکن هم هست.
اگر واقعاً میخواهیم نتایج اقدامات خود را درک کنیم، باید نسبت به دیدگاههای دیگر باز باشیم و به صورت پویا شنونده دیدگاههای متفاوت باشیم. پذیرش دیدگاههای دیگر همچنین کلید برقراری روابط سازنده با دیگران است.
نقص دوم: خودخواهی (ایگو)
ایگو بخشی از وجود ماست که میترسد و دائما در حال رقابت است و به راحتی تحریک میشود. بسیاری از ما تمایل داریم بیش از حد به نظر خودمان در مورد جهان وابسته باشیم. اما ناتوانی ما در یادگیری از جهان به دلیل ایگو، دلایل زیادی دارد که دو مورد آن را در اینجا به اختصار بررسی میکنیم.
- اول، ما اغلب آنقدر از حرفهای دیگران درباره خودمان میترسیم که از مطرح کردن ایدههایمان و قرار دادن آنها در معرض انتقاد خودداری میکنیم؛ اینطوری همیشه میتوانیم حق به جانب باشیم.
- دوم، اگر ایدههایمان را مطرح کنیم و مورد انتقاد قرار گیرند، ایگو وارد عمل میشود تا از ما محافظت کند و ما به جای شنیدن و ارتقای ایدههایمان، به دفاع از خودمان میپردازیم که این موضوع مخالف رشد است.
نقص سوم: فاصله از نتایج
هر چه از نتایج تصمیماتمان فاصله بیشتری داشته باشیم، حفظ دیدگاههای فعلیمان آسانتر از بهروزرسانی آنها است. وقتی دست خود را روی اجاق داغ میگذارید، به سرعت نتیجه طبیعی این کار را یاد میگیرید. از این به بعد هم قبل از لمس اجاق، بررسی میکنید که آیا داغ است یا نه. یعنی یک قاعده کلی را استخراج میکنید که به شما میگوید قبل از لمس هر چیزی که ممکن است داغ باشد، آن را بررسی کنید.
اما سازمانهای بزرگ اغلب ما را از پیامدهای مستقیم تصمیماتمان دور میکنند. وقتی تصمیماتی میگیریم که دیگران اجرا میکنند، یک یا چند سطح از پیامدهای آنها فاصله داریم و نمیتوانیم بلافاصله درک خود را بهروز کنیم. در واقع هر چه از بازخورد تصمیماتمان فاصله بیشتری داشته باشیم، راحتتر میتوانیم خود را متقاعد کنیم که حق با ماست و از چالش و درد بهروزرسانی دیدگاههایمان اجتناب کنیم.
در سطح کلان، فریب دادن خودمان که حق با ماست آسانتر است. در سطح خرد ما فورا پیامدهای تصمیمات خود را میبینیم. اما در سطح کلان ایگو وارد عمل میشود. ما روایتی ایجاد میکنیم که با آنچه میخواهیم باور کنیم سازگار باشد، نه آنچه واقعاً اتفاق افتاده است.
https://t.me/Tavaroghstd