رسول  احمدپناه
رسول احمدپناه
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

خلاصه کتاب بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته


اصل مطلب کتاب بلندی های بادگیر این که که نشون میده عشق واقعی هرگز کم رنگ و تکراری نمیشه و نابودی برای عشق یه چیز غیر واقعیه

نویسنده کتاب”بلندی های بادگیر”:


خانم امیلی برونته؛

در مقدمه کتاب جین ایر اثر شارلوت برونته در رابطه با خانواده و محیط زندگی ایشون و خواهراشون توضیح دادم.اما درمورد شخصیت خود خانم امیلی برونته باید به چند نکته اشاره کنم:

ایشون شاعر و داستان نویس هستن و کتاب بلندی های بادگیر معروفترین اثر ایشونه؛که به زبان ساده درمورد روزگار خودشون نوشته شده و یه موضوع جالبتر اینکه ایشون وقتی این کتاب رو مینوشتن فقط بیست و سه سالشون بوده و این خیلی برای من متاثر کننده است،که یه دختر بیست و سه ساله از همچین قدرت تفکر و قلم شیوایی میتونه برخوردار باشه.

خواهرشون خانم شارلوت برونته ایشون رو اینطور توصیف میکنه:

نیرومندتر از مردان، ساده‌تر از کودکان، بی‌همتا در میان همتایان.     شارلوت برونته

خانم امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا میره و این دقیقا همون بیماریی هست که چند نفر از افراد داستان با اون بیماری از دنیا میرن.

دنبال حقیقت نگردید ؛ حقیقت در وجود خودتان است.                      امیلی برونته

داستان کتاب “بلندی های بادگیر”:

ماجرا از اونجایی  شروع میشه که آقای (لاک وود||Lockwood) مستاجر جدید آقای (هیث کلیف||Heath Cliff) به رسم ادب،به دیدن صاحب خانه خودش میره و در کمال ناباوری با یه برخورد غیر اخلاقی مواجه میشه.آقای هیث کلیف مهمان خودش(لاک وود)رو با چند تا سگ تنها میذاره و سگ ها به لاک وود حمله میکنن.

اون روز لاک وود به خونه خودش که اجاره کرده بود برمیگرده، اسم خونه (تراش کراس گرنج ||thrushcross grange) بود ؛اما فردای اون روز دوباره برای دیدن هیث کلیف به منطقه بلندی های بادگیر( که خونه دوم هیث کلیف بود) میره،اما این بار با دونفر دیگه آشنا میشه؛خانم هیث کلیف و آقای  (هیرتن ارنشاو||Hirten Ernshaw).

لاک وود اول فکر میکنه خانم هیث کلیف همسر آقای هیث کلیف هست؛اما هیث کلیف براش توضیح میده که کاترین هیث کلیف عروسش هست و پسرش مُرده.

لاک وود که از سردی افراد خونه خیلی تعجب میکنه؛تصمیم میگیره که هرچه زود تر به خونه خودش برگرده.اما(لاک وود)در کمال ناباوری متوجه میشه؛برف زیادی باریده و نمیتونه راه خودشو پیدا کنه؛برای همین از آقای هیث کلیف درخواست جایی برای موندن میکنه.اما هیث کلیف از دادن اتاق به مهمان خودش خودداری میکنه.

خدمتکار خونه دور از چشم هیث کلیف لاک وود رو به یه اتاق عجیب و غریب راهنمایی میکنه و داستان بلندی های بادگیر از ورود لاک وود به همین اتاق شروع میشه.اسامی نوشته شده روی دیوار اتاق توجه لاک وود رو به خودش جلب میکنه:

«کاترین ارنشاو،کاترین لینتون،کاترین هیث کلیف.»

اسم های روی دیوار اونو به فکر فرو میبره.یهو بین کتاب ها چشمش به یه کتاب با جلد چرمی میوفته که روش نوشته:«کتاب کاترین ارنشاو» کتاب رو باز میکنه و شروع میکنه به خوندن یکی از خاطرات کاترین ارنشاو،تا اینکه چشماش سنگین میشه و خوابش میبره.

یهو با صدای خوردن چیزی به پنجره بیدار میشه،اولش فکر میکنه؛باد شاخه درخت ها رو به پنجره میزنه.به همین دلیل پنجره رو باز میکنه،تا شاخه درخت رو قطع کنه؛که یه دست سرد کوچولو دست لاک وود رو محکم میگیره و خودشو کاترین لینتون معرفی میکنه که بعد از مدت ها به خونه برگشته،بعد از لاک وود خواهش میکنه که اونو به داخل خونه راه بده اما لاک وود از شدت ترس فریاد میزنه و پنجره رو میبنده.

هیث کلیف از فریاد لاک وود بیدار میشه و به اونجا میاد،لاک وود ماجرا رو براش تعریف میکنه و از اتاق بیرون میره.در همین حین لاک وود صدای گریه های هیث کلیف رو میشنوه که با التماس کاترین رو صدا میزده و این ماجرا تعجب لاک وود رو چند برابر میکنه.

ادامه داستان را در سایت من در لینک زیر همراه باشید.

بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته

بلدی های بادگیرامیلی برونتهجهانپور ملکیرمان بلدی های بادگیرخلاصه کتاب
تلاشم این که دنیا بهتری بسازم ، اگر موافقی بیا شروع کنیم ...( بیشتر نوشته های من در rasool.info )
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید