وقتی محصولی رو عرضه میکنیم، با آگاهی یا به طور ناخودآگاه و از روی غریزه، دوتا هدف اصلی رو دنبال میکنیم؛ اول اینکه میخوایم به اطلاع بقیه برسونیم که ما همچین چیزی رو عرضه کردیم و بعد، اینکه حالا بقیه رو مجاب کنیم بیاید از ما بخرید.
متخصصهای حوزه بازاریابی و فروش، اومدن به این غریزهی فروشندگی، رنگ و بوی علمی بخشیدن و مراحلی که از آگاهسازی تا فروش محصول طی میشه رو توی شش مرحله بیان کردن و این فرایند هم با عنوان "قیف بازاریابی" معرفی شد.
همونطور که میبینیم، مرحله اول این قیف آگاهسازی نام داره و قراره توی این مرحله تلاش برای آگاهی از برند و محصول صورت بگیره.
در مرحلهی دوم علاقهی مخاطب برانگیخته میشه، در مرحله سوم توجه مخاطب رو جلب میکنیم و به انجام یه سری اقدام کوچیک وادارش میکنیم، در مرحله چهارم افراد رو قانع میکنیم که چرا باید اقداماتشون در راستای این محصول رو سریع به انجام برسونن؛ درواقع قصدشون از خرید محصول رو پررنگ میکنیم. در مرحله پنجم همهی اطلاعات لازم برای محصول اعم از قیمت، ارزش و پشتیبانی برای مخاطب شفاف میشه و درنهایت و در آخرین مرحله، این فرایندِ ریزبینانه! به خریدِ مشتری منتهی میشه.
میشه حدس زد که انجام این فرایند -حتی به صورت صحیح و کامل- ما رو به فروش میرسونه اما توش خبری از رشد و جهش نیست؛ چرا؟
سادهس؛ مثالی میزنم: عموما ما بهترین بستنی فروشی شهر، بهترین رستوران شهر یا حتی دنجترین کافهی شهر رو خودمون کشف نمیکنیم و حداقل تعریف یکی از اینها رو از کسی میشنویم. یا اگه بریم یه جای خیلی خوب رو پیداکنیم حداقل دنبال این هستیم که دوستامون رو یه بار ببریم اونجا!
همین موضوع، شد سرآغاز تدوین شیوه جدیدی از رفتار با مشتری که همون متخصصهای بازاریابی رو مجدد به تحقیق وا داشت که در نهایت قیف دیگری موسوم به «قیف هک رشد» رو عنوان کردند. خلاصه بگیم؛ توی این قیف با فروش محصول کارِ ما تموم نمیشه و تازه اول راهیم!
تو این فرایند، طبق قبل باید ابتدا آگاهی از محصول رو به وجود بیاریم و فعالیتِ مشتری رو به خرید منتهی کنیم. تفاوتی که این فرایند با فرایند قبلی داره از اینجا به بعده! حالا ما تلاش میکنیم که این مشتریِ خرید کرده رو حفظ کنیم و با حفظ این افراد، به درآمد قابل توجهی برسیم. به عنوان آخرین درگاه از این قیف، تمهیداتی رو میاندیشیم که مشتریایی که همهی زورمون رو زدیم تا نگه داریمشون، استفاده از شرکت محصول ما رو به بقیه توصیه کنن(Referral)! در این صورت ما با جذب هر مشتری، عملا تنها یک نفر رو جذب نکردیم؛ بلکه یک نفر به صورت بالفعل و چندین نفر به صورت بالقوه جذب شدن که بعد از افتادن توی چرخهی ریفرال، احتمالا اونها هم به طرف محصول ما خواهند اومد! درواقع همه چیز مثل یک اثر موجی، بیشتر و بیشتر میشه!
جذاب نیست؟؟؟
پیروی از این فراینده که اتفاقات بزرگ و جدید رو توی شرکت ما رقم میزنه و بالاخره میرسیم به جایی که باید میرسیدیم!
دلیل اینکه این دو فرایند به صورت قیف مطرح شدن اینه که با انتقال مخاطب از هر مرحله به مرحله بعد، به ناچار درصدی از ریزش رو خواهیم داشت؛ بنابراین باید هرکاری از دستمون برمیاد انجام بدیم تا این ریزش به کمترین مقدار ممکن تبدیل شه و موقع انتقال افراد از هر قسمت به قسمت دیگه، کسی از زیر دستمون در نره!
پس تلاش کنید تا اون قیف رو با این قیف عوض کنید و کاری کنید که "قیف هک رشدتون" توی فراخ ترین حالت ممکن قرار بگیره!
واسه ی اطلاعات عمیق تر! میتونید باهامون در ارتباط باشید!