این سال نیز چون دیگر سالها، سفری پرپیچوخم بود. سالی که گاه در تاریکی شک و ناامیدی گم شدیم، اما روشناییِ ایمان به ارزشهای انسانی، چراغ راهمان بود.
با وجود تمام مشکلات، کمبودها، و لحظات سخت، تلاش کردم که صداقت را پاس بدارم، شجاعت را در تصمیماتم جای دهم، و عشق و امید را در روابط انسانی جاری کنم. در این مسیر، دیداری داشتم با پرفسور فرهود، پدر علم ژنتیک ایران، که در هر لحظه از گفتارش، این ارزشها را به روشنی تجسم میکرد. او یادآور شد که دانش بدون اخلاق، ناتمام است.
از دیگر سو، بزرگترین هدفم این بود که در کار و زندگی دیگران تأثیر بگذارم، کمک کنم تا رشد کنند و به موفقیت برسند. این ارزشها نهتنها چراغ راه من بودند، بلکه سعی کردم در تمام آموزشهایم با دیگران نیز به اشتراک بگذارم.
اینجا، در پایان این سفر و آغاز سالی نو، میخواهم شعری از حافظ، که آینهای برای بازتاب زندگیمان است، هدیه دهم:
_رهی که میروم امروز، همان است که دی بود
به صد امید چو فردا رسد، باز هم این است... _
نوروز فرصتی است برای نو شدن، برای یافتن امیدی تازه، و برای بازسازی رؤیاهایی که شاید در گردوغبار روزمرگی کمرنگ شدهاند.
سال نو بر شما پر از ایمان، عشق، و امید باد
