مجریان مدیریت دانش در اتخاذ رویکرد مناسب برای پیادهسازی مدیریت دانش دچار اختلاف نظر هستند. عدهای مدیریت دانش را با رویکرد از بالا به پایین اجرا میکنند و عدهای نیز اجرای از پایین به بالا را ترجیح میدهند. اما درواقع هیچکدام از این دو رویکرد صحیح نیست!
بر اساس دیدگاه از پایین به بالا، وقتی کارکنان ابزارهای مدیریت دانش را در اختیار داشته باشند دانش خودبهخود به اشتراک گذاشته میشود. طرفداران این رویکرد، ویکیپدیا را نمونه بارزی از یک منبع دانش مستند میدانند که در قالب خردجمعی ظهور پیدا کرده است. آنها همچنین توییتر و LinkedIn، و بسیاری دیگر از ابزارهای شبکههای اجتماعی جهانی را نیز برای ادعای خود شاهد مثال میآورند. آنها معتقدند که دانش امری خودجوش است و مدیریت بیشازحد، آن را از بین میبرد. این دیدگاه در طی یک دهه گذشته بهویژه در جوامع عملگرا بسیار رایج بوده است.
دیدگاه از بالا به پایین براین اساس مبتنی است که دانش برای سازمان یک «دارایی» محسوب میشود و داراییها نمیتوانند به حال خود رها شوند تا خودشان، خودشان را مدیریت کنند. آنها بر این باورند که در ازای حوزهای از دانش که برای سازمان اهمیت دارد، باید جامعه عملی نیز وجود داشته باشد که وظیفه مراقبت از این دانش را به عهده بگیرد. آنها زنجیرهای از مسئولیتهای از بالا به پایین را برای این منظور تعریف کرده و ایفای این نقشها را به مدیریت دانش واگذار میکنند.
شرکت کونوکوفیلیپس ConocoPhillips[1] نمونه بارزی از یک شرکت ساختاریافته براساس دانش است. آنها کسبوکار خود را به حوزههای خبرگی تقسیم میکنند و اطمینان حاصل میکنند که برای هرکدام از این حوزهها، یک شبکه دانشی و یک مدیر شبکه وجود دارد که ویرایشگر صفحه ویکیپدیای مرتبط با آن حوزه نیز هست. به مدیران شبکه، آموزشهای لازم داده میشود و جامعههای عملی نیز ازطریق یک فرآیند تکاملی، پرورش داده میشوند تا به مکانیسمهای موثری در زمینه بهاشتراکگذاری دانش تبدیل شوند. هرکدام از مدیران شبکهها نیز عملکرد خود را به مدیریت عملکردی کل سازمان گزارش میدهند.
با این حال، شاید اصلا هیچ دوگانگیای بین این دو رویکرد وجود نداشته باشد. بالا (مدیریت) و پایین (سفیران دانش و دانشکاران) هر دو ذینفعان مدیریت دانش هستند و تمرکز بر یکی از این دو مورد، شما را در یک تله اجرایی گرفتار میکند. دانش هم برای سازمان دارایی محسوب میشود و هم برای سفیران دانش.
بنابراین مدیریت دانش باید هم برای بالا و هم برای پایین کارایی داشته باشد. شما نه میتوانید آن را از بالا به پایین پیادهسازی کنید و نه بالعکس. مدیریت دانش باید به صورت جامع اجرا شود و بالا، پایین و وسط سازمان را دربربگیرد! به این صورت که تمامی سطوح سازمان درگیر مدیریت دانش شوند و احساس کنند که ارزشی به آنها ارائه شده است. درعینحال شما نمیتوانید مدیریت دانش را بهطور همزمان، برای کل سازمان پیادهسازی کنید و به شکلی کلنگرانه عمل کنید. بنابراین بهتر است با اتخاذ یک رویکرد پایلوت محور، مدیریت دانش را بهعنوان راهحل جامعی برای یک حوزه عملی خاص یا یک چالش سازمان به کار ببرید.
به منظور اجرای پروژه پایلوت مدیریت دانش باید سه مرحله زیر را انجام داد:
پس از انتخاب پایلوت مناسب سوال اصلی این است که چگونه باید پروژه پایلوت مدیریت دانش را اجرا کنیم؟ ایجاد سازمان پروژه و تعیین هر یک از ارکان اجرایی نقش بسزایی در اجرای موفق پروژه پایلوت دارد. 3 رکن اصلی در اجرای پروژه پایلوت مدیریت دانش عبارتند از:
پس از ایجاد ساختار پروژه، باید آن را اجرا کرد. برای این کار رویکردهای مختلفی با مراحل اجرایی متفاوتی وجود دارد. اما روند کلی تمامی این رویکردها در پیادهسازی مدیریت دانش در پایلوت شامل مراحل زیر است:
1. کسب شناخت دقیق از واحد سازمانی منتخب و اگاهی از فرایندها و رویههای کاری آن
2. تعیین ابزار و تکنیک مناسب برای حل مسئله در واحد سازمانی منتخب و برنامهریزی برای اجرای آن
3. طراحی یک سیستم مدیریت دانش (ترکیبی از نقشها، فناوریها، فرایندها و غیره) برای پشتیبانی از اجرای تکنیک مورد نظر
4- ادغام فعالیتهای مدیریت دانشی در فرایندهای سازمانی
5-اندازهگیری نتایج حاصل از پیادهسازی مدیریت دانش در پایلوت
به این ترتیب مدیریت دانش در ازای تمامی ابعاد سازمان (بالا و پایین) راهحلهایی را ارائه میکند که دارایی و ارزش محسوب میشوند. سپس به ناحیه تمرین بعدی بروید و چالشها را یکی بعد از دیگری مرتفع سازید تا پیادهسازی مدیریت دانش کامل شود.
این رویکرد، نه مدیریت دانش را از بالا به پایین اجرا میکند و نه از پایین به بالا، بلکه دیوار به دیوار جلو میرود.
http://www.nickmilton.com/2022/01/why-top-down-vs-bottom-up-is-false.html
[1] کونوکو فیلیپس ( ConocoPhillips) شرکت آمریکایی چندملیتی در حوزه اکتشاف نفتوگاز است، که دفتر مرکزی آن، در هیوستون، تگزاس مستقر میباشد.