موضوع فرهنگ مدیریت دانش، فرهنگ دانشمحور، فرهنگسازی در مدیریت دانش و یا صدها تعبیر دیگر، سالهاست که شانه به شانه ابزارها و تکنیکهای مدیریت دانش در سازمانهایی که اقدام به پیادهسازی راهکارهای مدیریت دانش کردهاند مطرح است. در رابطه با این موضوع مهم و چالشبرانگیز مقالات بسیار زیادی تدوین شده که هر کدام از زوایای مختلف فرهنگسازمانی و مدیریت دانش را مورد بررسی قرار داده است؛ اما در این مطلب قصد دارم چند نمونه واقعی و عملیاتی از تجارب خودمان در گروه مشاوره مدیریت دانش دانا را با شما بهاشتراک بگذارم.
در ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که فرهنگ دانشمحور یا به تعبیری جامعتر، موضوع فرهنگسازمانی، متغیری وابسته است یا مستقل. منظور از متغیر مستقل و یا وابسته این است که فرهنگ سازمانی را باید به صورت یک مفهوم کاملاً مستقل مورد ارزیابی قرارد داد و یا آن را در ارتباط و تناظر یک به یک و یکپارچه با سایر حوزههای سازمانی بررسی نمود.
چند سال پیش برای ارائه مشاوره به یکی از شرکتهای توزیع برق کشور رفته بودم. در جلسه اول کمی به مفاهیم مدیریت دانش، روش پیادهسازی و خدمات قابل ارائه به آن سازمان پرداختم. در خلال گفتگویی که با متولی مدیریت دانش اشاره به این موضوع شد که ما چند سال پیش پروژهای را به عنوان «فرهنگسازی» در سازمان اجرا کردیم و نتایج خیلی خوبی هم داشت! از سر کنجکاوی از ایشان سوال کردم که پروژه فرهنگسازی داشتید!؟ دقیقا چهکار کردید؟ در پاسخ توضیحات خیلی کلی در رابطه با اهمیت فرهنگسازی و آموزش و تغییر ذهنیت مدیران و غیره بیان کرد. در ادامه از ایشان پرسیدم که این اقداماتی که انجام دادید موجب بهبود در فرهنگ سازمانی شده؟چگونه این موضوع را مورد سنجش قرار دادید؟! آیا از روش مشخصی برای این کار استفاده کردید؟ به مثابه پاسخ قبلی اینجا هم مواردی کلی و انتزاعی را بیان کردند و من خیلی پیگیر موضوع نشدم! هدفم از بیان این خاطره این بود که آن سازمان تصور میکرد که با اجرای پروژه فرهنگسازی و برگزاری چند دوره آموزشی میتواند فرهنگ سازمانی را تغییر دهد، فرهنگی که به گفته پیتر دراکر، استراتژی را به عنوان صبحانه میبلعد!
اما واقعاً برای فرهنگسازی در زمینه مدیریت دانش چه باید کرد؟ سوالی که شاید پاسخ واحد و مشخصی نداشته باشد ولی تجارب ما در گروه مشاوره مدیریت دانش دانا طی سالهای اخیر پاسخهای نسبتاً مناسبی برای این سوال دارد. قبل از هر چیز باید این پیشفرض را بیان کنم که در نگاه بسیاری از سازمانهای برتر در زمینه تغییر و بهبود فرهنگسازمانی، باید به مدیریت دانش به مثابه یک متغیر وابسته نگاه کرد، دقیقا بر خلاف رویکردی که آن شرکت توزیع برق داشت، یعنی نگاه به فرهنگ سازمانی به عنوان یک متغیر مستقل.
اما رویکرد متغیر وابسته به فرهنگدانشمحور به چه معناست؟ این سوالی است که همواره در کارگاههای آموزشی از مدیران ارشد سازمانها میپرسم و پاسخهای بسیار متنوعی دریافت میکنم.
فرهنگسازمانی یا به تعبیری فرهنگ خاص سازمان در زمینه مدیریت دانش و اشتراکدانش از طریق انجام اقداماتی اجرایی و درگیر کردن افراد با برخی از راهکارهای مرتبط، قابل تغییر و بهبود است. برای تبیین این موضوع تجربهای از اجرای پروژه مدیریت دانش در یکی از بانکهای توسعهای کشور را با شما به اشتراک میگذارم.
با توجه به بررسیهایی که در این بانک چندهزار نفری انجام دادیم، مشخص شد که یکی از نقاط قابل بهبود مدیریت دانش در این بانک تقویت فرهنگ اشتراکدانش و تعامل کارکنان با یکدیگر است. عوامل مختلفی موجب بیانگیزهشدن کارکنان شده بود و شاخصهایی مانند تعلقسازمانی در سطح پایینی قرار داشت. به همین دلیل کارکنان تمایل چندانی به مشارکت در نظامهای مدیریتی از جمله مدیریت دانش نداشتند.
در جلساتی که با مدیران ارشد بانک داشتیم، به شناسایی علل ریشهای این موضوع پرداختیم و با همکاری واحد متولی و تیم اجرایی مدیریت دانش در بانک، اقدامات مختلفی را برای بهبود این وضعیت برنامهریزی و اجرا کردیم.بدین منظور با تعیین تعدادی پایلوت در واحدهای مختلف سازمان، اقدام به شناسایی نیازهای مدیریت دانش آنها و تخصیص ابزار و تکنیک مناسب مدیریت دانش کردیم. در ادامه جلسههای مستمر و متعددی با کارکنان واحدهای منتخب برگزار شد تا راهکارهای مدیریت دانشی مناسب انتخاب و اجرایی شود.
پس از اجرای تکنیکهای مدیریت دانش در واحدهای منتخب، گزارش نتایج بهدست آمده در هر حوزه تدوین و در جلسهای که با حضور مدیران ارشد بانک برگزار شده بود ارائه شد؛ نتیجه فوق العاده بود. بسیار از مدیران گمان نمیکردند که مدیریت دانش واقعاً میتواند نیازها و دغدغههای آنها را در واحدهای صف و ستاد برطرف کند. بعد از این جلسه و به درخواست مدیران ارشد، گزارشهای خروجی اجرای این تکنیکها به تعداد زیادی چاپ شد و در اختیار مدیران و کارشناسان ردههای مختلف بانک قرار گرفت.
پس از گذشت چند ماه و با انتشار این گزارشها در سطح بانک، واحد متولی مدیریت دانش با درخواستهای متعددی مبنی بر اینکه «ما هم مدیریت دانش میخواهیم» مواجه شد. برخی افراد که در ابتدا مخالفت بسیار زیادی با موضوع مدیریت دانش داشتند با مراجعه به واحد متولی مدیریت دانش درخواست داشتند که این اقدامات برای واحد آنها هم اجرا شود! چرا که مشاهده کرند نفرات قبلی که در اجرای این تکنیک ها مشارکت کرده بودند در سطح مدیران ارشد به خوبی دیده شدند. از طرفی ادعا میکردند که تجارب و دروس آموخته آنان نسبت به کسانی که این اقدامات برایشان انجام شده است، بسیار بیشتر غنیتر و کاربردیتر است و میتواند برای سایر همکاران مفید باشد.
با این سیاست اثربخش که در تیم اجرایی مدیریت دانش طراحی و اجرایی شد، بخش قابل توجهی از بدنه بیانگیزه بانک با مدیریت دانش همراه شدند و به جای آنکه سازمان تلاش کند تا کارکنان در فرایند مدیریت دانش مشارکت کنند؛ خود آنها به سمت واحد متولی مدیریت دانش میرفتند و نیاز خود را برای استقرار راهکارهای مدیریت دانش مطرح میکردند!
بسیاری از کشورهایی که انقلابی را تجربه کردهاند، با مفهوم جنگ چریکی آشنا هستند. این مفهوم در حوزه سازمانی نیز کارکردهای فراوانی دارد. مدیریت دانش چریکی در 4 مرحله کلی انتخاب حوزه عملیاتی، طراحی استراتژی، انتشار موفقیت و توسعه در کل سازمان میتواند تاثیر بسیار زیادی بر دیگر واحدهای سازمانی بگذارد؛ دقیقا مشابه اقدامی که ما در این بانک بزرگ کشور انجام دادیم.
در این مطلب تلاش کردم تا نمونهای از یک راهکار اجرایی در زمینه ارتقاء سطح فرهنگ مدیریت دانش در یک سازمان ایرانی که توسط گروه مشاوره مدیریت دانش دانا انجام شده بود را با شما به اشتراک بگذارم. بدیهی است که رویکردها و روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد که باید متناسب با نیاز هر سازمان شناسایی و اجرایی شود.
برای مطالعه مطالب تخصصی مدیریت دانش گروه مشاوره مدیریت داش دانا را دنبال کنید.
صفحه گروه مشاور مدیریت دانش دانا در لینکدین
# ساسان_رستم_نژاد #مدیریت_دانش #گروه_مشاوره_مدریت_دانش_دانا #مشاوره_مدیریت_دانش #مشاور_مدیریت_دانش #شرکت_مشاور_مدیریت_دانش #شرکت_مشاوره_مدیریت_دانش #پیاده_سازی_مدیریت_دانش #استقرار_مدیریت_دانش #آموزش_مدیریت_دانش # نرم_ افزار _مدیریت _دانش #گروه_ مشاور_ مدیریت_ دانش_ دانا # انجمن_خبرگی_ در_ مدیریت_ دانش # شرکت_ مدیریت_دانش # شرکت_ مدیریت_دانش_ دانا # فرهنگ_ مدیریت_ دانش