از روزهایی که بانکها برای ارائه خدمات، لشکری از نیروی کار را پشت پیشخوانهای خود به صف کرده بودند مدتزمان زیادی نمیگذرد. دریافت قبوض، انتقال پول، وصول کردن چک، دریافت وام و پرداخت اقساط، افتتاح حساب، ارائه خدمات بازنشستگان و دهها کار دیگر که همزمان با سروکله زدن با اربابرجوعها انجام میشد. مشتریانی که همگی فکر میکردند باید هر چه زودتر نوبت به آنها برسد؛ چراکه شغل و کارشان از همه فوری و حیاتیتر بود.
فرض کنید با توجه به نرخ رشد جمعیت و افزایش تنوع خدمات بانکی، چه تصویری از این وضعیت ایجاد میشد؟ بعد از مدتی ساختار بانکها بزرگتر، تعداد کارکنان بیشتر و تعداد شعب نیز بیشتر میشد و درنهایت تمامی نیروی کار باید به خدمت بانکها درمیآمدند.
اینکه بهتدریج پشت پیشخوانها خلوت و اندازه بانکها کوچکتر شد، خواست مشتریان نبود، بلکه فشار تکنولوژی یا اصطلاحاً Technology push بود که منجر به این تغییرات گسترده شد. ارتقا سیستمعاملها، پیدایش اپلیکیشنهای بانکی برای پرداختها و اطلاع از حسابها و سایر فناوریهای مرتبط با امور بانکی باعث شد نهتنها نیروی کار بانکها بیشتر نشود بلکه بهطور بسیار محسوسی کاهش یابد، بهنحویکه امروزه بهطور متوسط در هر شعبه بانک 4 تا 5 نفر در حال انجاموظیفه هستند و بسیاری از امورات بانکی توسط خود مشتریان صورت میگیرد. برخی از بانکها نیز درحالتوسعه خدمات غیرحضوری خود هستند تا به هدف «بانک بدون شعبه» دست یابند و بهطورکلی فضای فیزیکی شعب را حذف کنند. این یک مثال عینی از جایگزینی تکنولوژی به جای انسان بود. مثالهایی ازایندست بسیار زیاد است. رباتهای هوشمندی که بجای نیروی استفاده میشود. دستگاههای اتوماتیک نانواییها که باعث محو جایگاه سنتی «شاطر» در این شغل شده و دهها و صدها مثال دیگر.
سؤال این است که آیا ما وارد عصر جدیدی شدهایم؟ مروری به اعصار مختلف نشان میدهد که جهان پس از عصر کشاورزی، وارد عصر صنعتی شده است. دورانی که سازمانها و دولتها بهشدت در رقابت با یکدیگر بودند و بعضاً نیز هستند. (عموماً کشورهای درحالتوسعه کماکان در این وضعیت قرار دارند). درنهایت عصر امروز که از آن با عنوان عصر دانش و تکنولوژی یاد میشود. دورانی که دیگر حتی وجود صنایع مختلف در سرزمین خاصی، نمیتواند ضامن موفقیت آن اقلیم شود.
حال این سؤال پیش خواهد آمد که آیا ظهور تکنولوژی و دانش آمیخته در آن، سازمانها را بهتدریج از نیروی کار بینیاز خواهد نمود؟ برای پاسخ به این سؤال نباید تعجیل نمود و با بررسی دقیق و شبیهسازی نیازهای مشتریان و سایر ذینفعان یک سازمان به این نتیجه رسید که آینده سازمانها انسان است یا تکنولوژی. با مطالعه دو مثال به بررسی این سؤال خواهیم پرداخت.
این موضوع زمینهساز معرفی مفهوم «تعیین نقطه سفارش» برای هر یک از اقلام شد. تعیین نقطه سفارش با استفاده ترکیبی از دانش افراد و توجه به نرخ مصرف اقلام و همینطور تکنولوژیهای نرمافزاری محقق شد. در حال حاضر این فرایند بهصورت هوشمند و توسط نرمافزارهای انبار انجام میشود.
اگرچه تعیین نقطه سفارش قطعات در انبار، توسط انسان و با توجه به نرخ تولید یکسان و یا حتی غیر یکسان در بازههای زمانی به نرمافزار معرفی میشود، اما آیا نرمافزار این پتانسیل را دارد که شرایط محیطی سازمان شامل محیط سیاسی، اقتصادی را نیز درک و پیشبینی نموده و بر اساس همان نرخ تولید کافی را پیشبینی و بر اساس نرخ تولید، میزان مصرف قطعات و نقطه سفارش آنها را نیز مشخص نماید؟ با پاسخ به همین سؤال میتوان دریافت که با وجود تمام تکنولوژیها، هیچ سازمانی در هیچ برههای از زمان از دانش و مهارتهای کارکنان بینیاز نخواهد گشت.
پاندمی کرونا ضرورت تشکیل جلسات و ارتباطات را بهصورت مجازی دوچندان نموده و در دو سال گذشته استفاده از اپلیکیشنها و سایر پیامرسانهای اجتماعی افزایش چشمگیری داشته است. هرچند ایده متاورس کمی قبل از شروع پاندمی کرونا آغاز شد، اما همهگیری جهانی این بیماری، قطعاً موجب تسریع در روند مطالعات و تحقیقات در خصوص این موضوع شده است.
متاورس موجب این خواهد شد که بجای آنکه همکاران و یا شرکای خود را در یک مربع 4 نفره در واتساپ و یا اسکایپ مشاهده کنیم، پا در اتاقی مشترک گذاشته و همکاران خود را در فاصلهی یک صندلی کنار هم حس نماییم. قطعاً این موضوع اثربخشی ارتباطات را افزایش خواهد داد و موجب کاهش نیروهای کاری در سازمان و کاهش منابع مصرفی خواهد شد؛ اما آیا با این تکنولوژی دیگر نیازی به دانش افراد حاضر در جلسات نخواهیم داشت؟ قطعاً پاسخ، خیر خواهد بود.
نمیتوان یک نتیجهگیری قطعی از مباحث مطرحشده داشت، اما بهطورکلی میتوان انتظار داشت که تکنولوژیها موجب کاهش نیروهای کاری سازمانها در آینده خواهد شد؛ اما باعث بینیازی کامل سازمانها از نیروی انسانی نمیشوند. در آینده نزدیک نیاز سازمانها به نیروهای دانشی و نوآور بیشتر نیز خواهد شد و رقابت بیشتری بین نیروهای کار متخصص بوجود میآید