گاهی در افواه و همینطور در بعضی صحبتهایی که در فضای مجازی می شود. می شنویم که مسجد به خودی خود دارای تقدس نیست بلکه این انسان ها هستند که به آن تقدس می دهند. این صحبت را در مورد بسیاری از موارد می شنویم حتی عده ای می گویند حرم اهل بیت به خودی خود دارای تقدس نیستند و اگر هیچ انسانی به زیارت آنها نرود انگار که هیچگونه تقدسی ندارند. (چون انسانی به آنها رجوع نکرده تا به واسطه آنها به امر مقدس (خدا) دسترسی پیدا کند.)
در حقیقت خود بنده نیز تا مدت ها چنین نظری داشتم در عین حال که می دانستم این نظر اشتباه و ناکامل است اما نمی توانستم بگویم که چرا ناکامل است. اما در این مطلب قصد دارم دلیل خود برای اشتباه بودن این نظر را بیان کنم.
کسانی که معتقد اند مسجد و عبادتگاه چیزی جز سنگ و آهن نیست در واقع مسجد را واسطه ای بین من و خدا قرار داده اند. یعنی دیگری که در اینجا مسجد است واسطه ای شده تا من به خدا یا همان امر مقدس دست پیدا کنم. اگرچه در این وساطت می توان مسجد را به نوعی امر مقدس دانست اما این تقدس در وساطت است نه در ماهیت.
یعنی همانطور که گفته شد اگر یکی از دو طرف وجود نداشته باشد این تقدس نیز از بین خواهد رفت چرا که این تقدس تنها در وساطت بین من و خداست که باقی می ماند. از این روست که گفته می شود اگر در مسجد و یا حرم اهل بیت هیچ انسانی حضور نداشته باشد تقدسی هم وجود ندارد چون وساطتی بین من و خدا وجود ندارد از طرفی این حرف عماد خراسانی نیز نقض می شود که می گوید:
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست
صرف نظر از اینکه منظور شاعر از میخانه چیست در واقع نمی توان میخانه را عامل وساطت میان من و خدا دانست. پس چگونه است که مسجد با میخانه یکیست؟ در اینجاست که مشخص می شود باید یک عدم وساطتی بین من و خدا برقرار باشد.
در حقیقت کسانی که مسجد را به تنهایی سنگ و آهن می دانند و از طرفی معتقد هستند که مسجد باعث تقرب به درگاه باری تعالی و رسیدن به امر مقدس می شود. تفاوتی با بت پرستان ندارند. چرا که آنها نیز بت را واسطه ای میان خود و خدا می دانستند. متاسفانه این دیدگاه حتی در بعضی متشرعین نیز وجود دارد که برای توجیه زیارت ائمه، ایشان را واسطه ای میان خود و خدا می دانند. در حالیکه باید این رابطه را در بی واسطگی یافت. چرا که ما معتقدیم حتی اگر هیچ انسانی به زیارت قبور ائمه نرود (عدم وساطت خود) و یا مکان هایی وجود داشته باشد که در آن به ظاهر خدایی وجود نداشته باشد (عدم وساطت خدا) باز هم آن قبور مقدس اند و باز هم در آن مکان ها خدایی هست.
در حقیقت باید امر مقدس را در بی واسطگی یافت. رابطه بین من، دیگری و خدا در بی واسطگی من و خدا و دیگری با خدا معنا پیدا می کند. اگر من مسجد می روم مسجد را نه عامل اتصال خود به امر مقدس بلکه مسجد و خود را مستقلا متصل به امر مقدس می دانم. در این دیدگاه دیگری در دیگر بودگی اش مستقل از من به امر مقدس متصل است. از این دیدگاه می توان گفت مسجد فارغ از آنکه چه کسی و چگونه و با چه نیتی به آن پا می گذارد مقدس. اما اینبار هم نه به خاطر سنگ و آهن بلکه به خاطر ماهیتی که آن را مسجد کرده است. پس از آنکه بوجود آمده.
آن خشت و آهن می توانستند هرچیز دیگری باشند اما حال که مسجد شده اند دارای تقدس اند چرا که در بی واسطگی با امر مقدس به سر می برند. همین استدلال را می توان در مورد بسیاری از اشیا مقدس دیگر نیز انجام داد. عده ای می گویند چادر به خودی خود مقدس نیست بلکه به ارزش کسی که از آن استفاده می کند تقدس می یابد. با همین استدلال می توان گفت اگر کسی چنین تصوری کند چادر را واسطه بین خود و امر مقدس قرار داده. حال آنکه انسان باید در بی واسطگی بین خود و امر مقدس قرار گیرد. اگر چادر را وسیله تقرب بدانیم در حقیقت این بی واسطگی را حذف کرده ایم.
در مورد اماکن متبرکه و قبور ائمه نیز همین استدلال صادق است. ما ائمه را واسطه خود با خدا قرار نمی دهیم بلکه از این رو به زیارت ائمه می رویم که می دانیم آنها این بی واسطگی را یافته اند.
این سوالی است که شاید عده ای آن را دلیل ظهور پیامبران بدانند. این که بسیاری افراد نمی توانند بی واسطه به فیض و امر مقدس دسترسی پیدا کنند. اما باید توجه داشته که وجود خود پیامبران ناقض همین نکته است. پیامبرانی که خود در بی واسطگی به خداوند و امر مقدس رسیده اند.
این همان نکته ای است که حلاج به خاطر آن کشته شد و از نظر بنده به درستی هم این اتفاق افتاد. چرا که اگرچه اعتقاد بر این است که تمام ذرات عالم در این بی واسطگی شریک اند اما نباید چنین چیزی را اظهار کرد. اظهار این سخن که همه چیز در بی واسطگی با امر مقدس به سر می برند و به نوعی مقدس اند یا جلوه ای از امر مقدس هستند در واقع اذعان به این نکته است که هیچ چیز مقدس نیست.
در واقع ما در بین یک تز (همه چیز مقدس است) و یک آنتی تز (هیچ چیز مقدس نیست) در این دنیا سرگردانیم. هرکس ادعای مورد اول را داشته باشد در واقع مورد دوم را تایید کرده است و بالعکس. پس سوژه تشخیص دهنده امر مقدس باید خود بین این دو سنتزی ایجاد کرده و تعینی شخصی از امر مقدس دست پیدا کند.
پرسیدند که عارف را وقت باشد گفت: نه از بهر آنکه وقت صفت صاحب است و هر که با صفت خویش آرام گیرد عارف نبود معنیش آنست که لی مع الله وقت پرسیدند که طریق به خدای چگونه است گفت: دو قدم است و رسیدی یک قدم از دنیا برگیر و یک قدم از عقبی اینک رسیدی به مولی. پرسیدند از فقر گفت: فقر آن است که مستغنی است از ماسوی الله و ناظر است بالله. تذکره الاولیا- عطار نیشابوری