احتمالا همگی برای یک بار هم که شده نام سازمان تجارت جهانی یا WTO را شنیده اید، این سازمان بنا به نظریه ی معروف آدام اسمیت اقتصاددان معروف بریتانیایی یعنی نظریه مزیت نسبی شکل گرفت.
مزیت نسبی چیست؟ به طور خلاصه می توان مزیت نسبی در تولید کالایی را اینگونه تعریف کرد. هرکشوری بنا به موقعیت ژئوپولتیک، سطح تکنولوژی و دسترسی به منابع برای تولید یک محصول خاص نسبت به سایر کشورها دارای امتیازات ویژه ایست پس آن کشور باید در جهت پیشبرد و بهینه سازی تولید و صادرات آن یک محصول تلاش کند و باقیمانده محصولات را از دیگر کشورها وارد کند.
بگذارید با یک مثال قضیه را روشن تر کنم: دو کشور تایلند و کرۀ جنوبی را در نظر بگیرید که هر دو امکان تولید گندم و برنج را دارا هستند؛ اما شرایط آنها در تولید این دو کالا متفاوت است. تایلند در تولید هردو کالا از مزیت مطلق برخوردار است. در تایلند با 10 واحد منابع تولیدی، 1 تن گندم و با 13.5 واحد منابع، 1 تن برنج تولید میشود. بنابراین هرگاه این کشور 200 واحد منابع تولیدی در اختیار داشته باشد، میتواند 20 تن گندم یا 15 تن برنج تولید کند. در کشور کرۀ جنوبی هم شرایط بدینگونه است؛ که برای تولید هر تن گندم 40 واحد منابع و برای هر تن برنج 20 واحد منابع باید بهکار برده شود. اگر فرض کنیم این کشور هم 200 واحد منابع تولید در اختیار دارد، میتواند با بهکارگیری آن به 5 تن گندم یا 10 تن برنج دست یابد. اکنون تصوّر کنید، این دو کشور، تمایلی برای انجام مبادله با یکدیگر نداشته و قصد دارند از هر دو کالا تولید کنند. در راستای این هدف، نیمی از منابع خود را صرف تولید گندم و نیمی دیگر را به تولید برنج اختصاص میدهند. در این حالت، تایلند میتواند به 10 تن گندم و 7.5 تن برنج؛ یعنی جمعا به 17.5 تن از دو محصول دست یابد و کشور کره جنوبی هم میتواند موفق به تولید 5/2 تن گندم و 5 تن برنج، یعنی جمعا به 7.5 تن کالا گردد. با توجّه به این شرایط، ممکن است چنین برداشت کنیم که چون کشور تایلند در تولید هر دو کالا نسبت به کرۀ جنوبی برتری مطلق دارد، بنابراین دلیلی برای انجام مبادله با این کشور نخواهد داشت. اما واقعیت این است که تایلند در زمینۀ تولید گندم نسبت به کره مزیت نسبی دارد؛ یعنی اینکه توان تولیدش در گندم 4 برابر کرۀ جنوبی است؛ اما در تولید برنج فقط 1.5 برابر. پس میتوان گفت که تایلند بهصورت مقایسهای یا نسبی در تولید گندم، کارآمدتر از تولید برنج است و اگر همه منابع خود را در تولید گندم بهکار گیرد و آنگاه بخشی از محصول خود را با کره جنوبی مبادله نماید، منافع بیشتری بهدست میآورد. همچنین اگر کره هم در تولید برنج تمرکز نماید و بخشی از تولیدش را با تایلند مبادله کند، به منابع بیشتری دست مییابد.
در نگاه اول شاید این عمل عقلانی و درست باشد. چراکه هیچ کشوری نمیتواند تمام محصولات مورد نیازش را خود تولید کند. اما نکاتی را که ادام اسمیت و بعد از او اصلاحگران لیبرالیسم از آن غافل بودند (و یا در جهت منافع عده ای خاص از کشورها آن را نادیده میگرفتند) را در ذیل عنوان میکنم:
1) دخالت سیاست: اقتصاد یک علم محض نیست و مانند تمام علوم مربوط به بشر فاکتورهای غیرقابل پیش بینی زیادی بر آن تاثیر میگذارند، یکی از مهم ترین عوامل دخیل در اقتصاد، سیاست های دولت هاست. گاه دولتی میتواند خودخواهانه و با بهانه های واهی دست به تحریم کشوری خاص بزند و کشور تحریم شونده در صورتی که در این سازمان غرق شده باشد خیلی زود دچار فروپاشی خواهد شد.
2) تغییر فرهنگ: بر خلاف تصور آدام اسمیت صادرات صرفا برای افزایش رفاه انجام نمیشود. امروزه در اغلب موارد شاهد صادرات کالا به صورت یک فرهنگ هستیم.امروزه فروش فیلم های هالیوود در بازار شرق آسیا حتی از اروپا و آمریکا هم پیشی گرفته است بعلاوه اینکه با صادرات یک کالای مصرفی فرهنگ مصرف گرایی و رفاه زدگی نیز همراه آن صادر میشود و باعث استحاله فرهنگی و فروپاشی اخلاقی در کشورهای هدف میشود. چیزی که متاسفانه امروزه در کشورهایی مانند کره و ژاپن و فعلا در ابعاد ضعیف تر آن در چین شاهد آن هستیم.
3) تاثیر تکنولوژی: چیزی که آدام اسمیت و حتی نظریه پردازان امروزی سازمان تجارت جهانی آن را نادیده میگیرند تاثیر بی چون و چرای تکنولوژی تولید یک کالاست. تا آنجا که با افزایش تکنولوژی حتی درکشورهایی که مزیت نسبی در تولید یک کالای خاص ندارند هم میتوان مزیت مطلق ایجاد کرد. برای مثال حدود 50 سال پیش طبق یک محاسبات ذخیره نفت جهان نهایتا تا چهل سال آینده (ده سال پیش) تخمین زده شده اما تخمین هایی که امروزه و با پیشرفت تکنولوژی در مورد آینده ی نفت زده میشود حدود شصت سال است و با تکنولوژی جدید آمریکا که توانستند نفت شیل را استخراج کنند این عدد بیشتر از این نیز شده است. مضاف بر این که ایالات متحده توانسته با پیشرفت تکنولوژی خود برای بسیاری از کالا ها مزیت مطلق ایجاد کند به طوریکه حتی محصولاتی مانند پسته را که بومی مناطق خاصی هستند را با اصلاح نژاد در کشور خود تولید کند از این رو در تاریخ تشکیل این سازمان هیچ کشوری به اندازه ایالات متحده از آن منتفع نبوده است و اکنون که چین به تدریج گوی رقابت را از آنها می رباید زمزمه های خروج ایالات متحده از این سازمان شنیده میشود.
امروزه اما اوضاع به کلی تغییر کرده و چین به سرعت درحال تسلط بر بازارهای جهانی است و تقریبا در ساخت تمامی محصولات دارای مزیت نسبی است نکته ی مهم دیگر مهاجرت تولیدکنندگان مطرح دنیا از آدیداس تا اپل به کشورهای جنوب شرقی آسیاست تا تمام یا قسمتی از محصولاتشان را در این کشورها و با قیمتی به مراتب پایین تر تولید کنند. شاید آمریکایی ها تصور نمیکردند سازمانی را که با اتکا بر آن نسل چندین گونه جانوری را منقرض کردند هزاران تن دی اکسید کربن به جو وارد کردند و باعث تغییرات اقلیمی وسیعی در جهان شدند بلای جان خودشان شود و کشوری از راه برسد و گوی سبقت را در تولید کربن دی اکسید و سهم از تجارت جهانی را از آنها برباید.
ایران در این سازمان چه کاره است؟ ایران به عنوان ناظر سازمان تجارت جهانی فعال است، اگرچه در زمان هایی جریانی خاص سعی در ورود به این سازمان داشتند اما هربار با مخالفت هایی مواجه شدند. یکی از مخالفت ها به دلیل عدم حمایت دولت از تولید و تکنولوژی های روز دنیا و ناتوانی در استفاده از این تکنولوژی هاست.بعلاوه ورود به سازمان تجارت جهانی به معنی نادیده گرفتن حق حاکمیتی کشورهاست و در اغلب موارد کشورهای عضو حق تعیین گمرکات برای محصولاتی خاص را ندارند و یا باید طبق مقررات سازمان عمل کنند. این یعنی کشور محلی برای واردات محصولات بعضا مصرفی و کم کیفیت خارجی و باعث خروج سیل وار سرمایه های کشور می شود. اما موافقان استدلال میکنند که با عضویت در این سازمان کشور ما نیز میتواند محصولات خود را به راحتی به کشورهای دیگر صادر کند اما نمیگویند چطور کشوری که نمیتواند بازار خود را در دست بگیرد میخواهد بازار کشورهای دیگر را تامین کند.