از روزی که مفهوم آزادی وارد فضای سیاسی ـ اجتماعی ایران شد تا همین امروز همواره درکی بسیار اشتباه از این مفهوم در میان عوام و حتی خواص وجود داشته است. این درک میگوید که آزادی یعنی «هرکس هرکار خواست انجام دهد و کسی کاری به کارش نداشته باشد». در واقع همان مفهوم سادهسازی شده و کج و کوله «من آزادام تا هرکار انجام دهم به شرطی که به آزادی دیگری لطمه نزنم» پر واضح است که در میان عوام بخش دوم یعنی لزوم آسیب نزدن به دیگران حذف شده است.
دکتر محمد علی همایون کاتوزیان به خوبی این مشکل را در میان مردم ایران درک کرده و در مقالات متعدد آن را متذکر میشود. به عنوان مثال، در جریان انقلاب مشروطه، بسیاری از روشنفکران با انتقادهای تند و تیز علیه دولت و حتی گاها فحاشی به افراد و شخصیتها موجبات سرکوب شدید آزادی بیان را فراهم کردند.
اما آزادی به معنای واقعی کلمه یعنی چه؟ مفهوم آزادی دقیقا برعکس آن چیزی است که بسیاری از ایرانیان آن را مراد میکنند. در واقع آزادی از این جهت ایجاد شده است که فرد را در مقابل آن چه که انجام داده است، پاسخگو کند. اگر من آزاد باشم، یعنی به معنای واقعی کلمه آزاد، در مقابل هر آنچه که انجام میدهم مسئولم. چرا که این کار حاصل تصمیم آزادانه من بوده است. به این امر دیالکتیک اخلاقی آزادی- مسئولیت میگویند.
اگر امری که از من سر میزند آزادانه انجام نشود. به عنوان مثال به زور یا اجبار و... باشد، من از نظر اخلاقی درگیر آن امر نیستم. من تنها انجام وظیفه کردهام. همچنین حقی برای خود قائل نیستم چون تمام حقوق خود را به امر کننده تفویض کردهام.
اما هنگامی که بحث از حقوق و آزادی به میان میآید ما دیگر با وظیفه مواجه نیستیم بلکه با مسئولیت طرفیم. مسئول کسی است که در چارچوب تعیین شده به دنبال تحقق هدفی است و از نظر اخلاقی نیز درگیر مساله است و باید به آن هدف برسد.
سارتر در کتاب امانیسم و اگزیستانسیالیسم هنگامی که از درون گرایی صحبت میکند با چالشی مهم مواجه میشود. سوال طرح میشود که اگر زنی بخواهد تن فروشی انجام دهد، با توجه به فلسفه سارتر آیا این امر موجه است؟ سارتر پاسخ میدهد که درون گرایی یعنی اینکه فرد به درجهای رسیده باشد که تن فروشی را برای خود مناسب نبیند و حاضر به انجام آن نشود.
بنابراین فلاسفه غربی (برخلاف تصور عوام در ایران) ابدا به دنبال ترویج لاابالیگری نبودند. بلکه به دنبال آن بودند که مردم خود افسار زندگی خود را در دست گرفته و راه صلاح را پیدا کنند. این حرف صحیح است که انجام عمل خیر بدون آزادی هیچ گونه ثوابی ندارد. (مانند بردهای که سالها در قفس است و توانایی انجام گناه ندارد) اما از طرف دیگر آزادی بدون درک صحیح از آن نیز نمیتواند منجر به صلاح شود.
در مورد اینکه شخصا چقدر با این مفهوم موافق هستم و در جهان واقع تا چه اندازه انسان میتواند به معنای واقعی کلمه آزاد باشد، نظری ندارم. باید توجه داشت که در اینجا تنها به ذکر چند نکته در مورد مفهوم صحیح آزادی بسنده کردهام.
امروز نیز کسانی که دم از آزادی میزنند به ندرت درک صحیحی از آن دارند. در واقع کسانی که امروز حرف از آزادی میزنند حتی نمیدانند آزادی یعنی چه. هنگامی که درک صحیحی از آزادی نداشته باشیم، موجبات لازم برای سرکوب آن را فراهم میکنیم. درست مانند روشنفکران دوران مشروطه که تصور میکردند آزادی یعنی توهین و فحاشی هرچه بیشتر به افراد و همینطور تلاش برای تجزیه ایران. (فراموش نکنیم که بسیاری از قیامهایی که امروز ما از آنها به عنوان قیامهای آزادی خواهانه یاد میکنیم. مانند قیام جنگل یا قیام شیخ محمد خیابانی و... در واقع تلاشی برای تجزیه کشور بودند. حتی اگر سردمداران آن قیامها چنین امری را مد نظر نداشتند.)
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani