پس از اینکه اقتصاد جهانی در ماه مارس وارد رکود شد، دولتها شیر نقدینگی را گشوده و اقتصاد را تا میتوانستند گرم کردند. انضباط مالی در هیچ کجای جهان مشاهده نمیشود و از طرفی در هیچ زمانی در تاریخ سیاستهای پولی و مالی تا این حد با یکدیگر همسو نبودند.
در همین زمان شاهد آن بودیم که بازارهای سهام و سایر داراییهای ریسک پذیر رشد بسیار شدیدی داشتند. به عنوان مثال شاخصهای آمریکا و اروپا که در ماه مارس شدیدترین ریزش تاریخ خود را تجربه کردند، در طی چند ماه پس از آن سریعترین رشد تاریخ را نیز تجربه کردند.
قیمت سایر داراییها نیز به همین صورت رشد داشتند. قیمت نقره از کف خود در ماه مارس که حوالی ۱۲ دلار بود تا حوالی ۳۰ دلار صعود کرد و قیمت طلا از ۱۴۵۰ دلار به ازای هر اونس تا ۲۰۷۰ دلار به ازای هر اونس رشد داشت. اما ارزهای دیجیتال رشد فوق العاده عجیبی داشتند. بیت کوین از کف خود در ماه مارس که حوالی ۴ هزار دلار بود اکنون به نزدیکی ۵۰ هزار دلار رسیده است. اتریوم نیز از کف خود در ماه مارس که حوالی ۱۰۰ دلار بود اکنون به حوالی ۱۷۰۰ دلار رسیده است.
این رشد سرسام آور در ارزهای دیجیتال ممکن است ادامه داشته باشد یا نداشته باشد. در این نوشته قصد دارم دلیل این رشد را بررسی کرده و عواملی که میتواند این رشد را معکوس کند را ذکر کنم.
در مورد بیت کوین مقبولیت زیاد یکی از عوامل مهم بر قیمت گذاری آن است. هرچقدر افراد بیشتری از بیت کوین استفاده کنند و بیت کوین به عنوان یک دارایی مقبول شناخته شود، قاعدتا سرمایهگذاران بیشتری مایل به سرمایهگذاری بر روی آن خواهند بود. یکی از اتفاقات بسیار مثبتی که امسال برای بیت کوین افتاد همین مقبولیت بود. این مقبولیت باعث شد که پای سرمایهگذاران نهادی به این داراییها باز شود. میدانیم که بانکها و سرمایهگذاران نهادی مانند صندوقهای پوشش ریسک، ETFها و... مهمترین عوامل تاثیرگذار بر قیمت داراییهای بزرگ هستند. امسال شرکت میکرو استراتژی (MicroStrategy) در مجموع حدود ۴۲۵ میلیون دلار بر روی بیت کوین سرمایهگذاری کرد. همچنین شرکت اسکوئر (Square) نیز حدود ۵۰ میلیون دلار بر روی انواع ارزهای مجازی سرمایهگذاری کرد. پس از آن شاهد آن بودیم که پی پال (و اخیرا مسترکارت) وعده داد استفاده از راه حلهای خرید با بیت کوین در شبکه خود را راهاندازی کند. این مورد جرقههای اولیه جهش در بیت کوین را ایجاد کرد و به یکباره بیت کوین را از حدود ۱۰ هزار دلار به نزدیک ۲۰ هزار دلار رساند.
اما کار به همین جا ختم نشد. گری اسکیل اینوستمنتز (Grayscale Investments) نیز اعلام کرد حدود ۴۰ هزار بیت کوین (جدا از سایر ارزهای مجازی) در اختیار گرفته است که مبلغی حدود ۶۰۰ میلیون دلار میشود. آخرین ضربه را نیز تسلا با ایلان ماسک به بیت کوین زدند. تسلا اعلام کرد ۱.۵ میلیارد دلار بیت کوین خریداری کرده است که قدری عجیب به نظر میرسد. بلومبرگ اعلام کرد برای اینکه چنین سرمایهگذاری معقول باشد و بتواند بازدهی ده سال اخیر S&P500 را بدهد، بیت کوین باید به رقم پنج میلیون دلار برسد.
اما به هرحال تسلا توانست موج جدیدی از شیدایی ارزهای دیجیتال را در مردم ایجاد کند. اما چرا قیمت ارزهای دیجیتال رشد میکند. این ارزها چه ارزش افزودهای ایجاد میکنند که سرمایهگذاری بر روی آنها سودآور است؟
این موضوع را میتوان از دو دید نگاه کرد. اول سرمایهگذاری برای آینده. همگی تصور میکنند بیت کوین دارایی آینده است. اگر بیت کوین جایگزین جهانی پول در جهان شود، با توجه به اینکه مقدار آن ثابت است، ارزش آن میتواند بی نهایت شود. چرا که هرسال اقتصاد رشد میکند اما پول ثابت است. اما آیا این اتفاق به این زودی رخ میدهد؟ در واقع هیچ نشانهای از چنین امری دیده نمیشود. حتی اگر بیت کوین به عنوان یک پول شناخته شود باز هم نمیتوان امیدوار بود بتواند در مقابل دلار، یورو، ین، فرانک و پوند حرفی برای گفتن داشته باشد. چراکه این ارزها عمیقا در مراودات تجاری جهان هضم شدهاند.
از طرفی میزان تراکنشهای بیت کوین نشان میدهد که ما شاهد افزایش خاصی در تراکنشها نیستیم. این یعنی مردم بیت کوین را یک دارایی مانند طلا میدانند. نه یک پول مانند دلار یا یورو. پس هنوز راه بسیار زیادی تا مقبولیت عام بیت کوین به عنوان پول باقی مانده است.
اما مهمترین نکته این است که آیا خرید بیت کوین با ارزش فعلی معقول است؟ به نظر من نه. البته اگر چند میلیارد تومان پول دارید و میخواهید با خرید مقداری بیت کوین و ذخیره آن برای آیندگان و نوههای خود پول باقی بگذارید کار خوبی است اما توجه کنید که ماهیت بیت کوین به گونهای است که یک شبه میتواند بی ارزش شود. اگر به عنوان مثال یک کشور بتواند راهی برای ردگیری تراکنشهای بیت کوین پیدا کند. قطعا بسیاری از افراد بیت کوینهای خود را خواهند فروخت. چراکه یکی از دلایلی که مردم تصور میکنن بیت کوین پول آینده است، همین ناشناس بودن در شبکه است. تخصصی در زمینه برنامهنویسی ندارم اما تصور نمیکنم این سناریو چندان دور از ذهن باشد.
همچنین با یک محاسبه سرانگشتی میتوانید متوجه شوید ارزش واقعی بیتکوین (به عنوان یک پول) چقدر است. ما در جهان ثروتی بالغ بر ۳۶۰ تریلیون دلار داریم و تعداد بیت کوین موجود نیز ۲۱ میلیون است با تقسیم این دو عدد بر یکدیگر به عدد ۱۷ میلیون خواهیم رسید. یعنی در صورتی که هیچ پولی در جهان وجود نداشته باشد و بیت کوین تنها پول موجود در جهان باشد، قیمت هر بیت کوین باید ۱۷ میلیون دلار باشد.
اما میدانیم که اینگونه نیست. ما در جهان تعداد زیادی پول داریم که اکثر تراکنشها با آنها انجام میشود. مشخص کردن تراکنشهای بیت کوین کار سادهای است. در بیت کوین ما به طور متوسط روزانه ۳۵۰ هزار تراکنش داریم که در اینجا ۵۰۰ هزار در نظر میگیریم. مجموع تراکنشهای جهان اما کار سادهای نیست چراکه بسیاری از تراکنشها به صورت نقدی انجام میشود اما من در اینجا تراکنشهای دیجیتال را میآورم. طبق این وبسایت، در سال ۲۰۱۹ ما تقریبا ۳۶۰ میلیارد تراکنش داشتیم. با یک نسبت گرفتن ساده متوجه میشویم که قیمت بیتکوین بسیار کمتر از چیزی است که امروز در نظر گرفته میشود. چیزی حدود ۲۰ دلار!
برای مقایسه بیشتر: ارزش بازار بیت کوین کمتر یک تریلیون دلار و اتریوم تنها ۲۰۰ میلیارد دلار است. اما طلا حدود ۱۰ تریلیون دلار و بازارهای سهام مانند نزدک حدود ۱۰۰ تریلیون دلار است. در واقع با هیچ متر و معیاری نمیتوان قیمت بیش از ۴۰ هزار دلار برای بیت کوین را توجیه کرد.
اما بیت کوین تنها پول آینده نیست بیت کوین را میتوان به عنوان یک دارایی ضد تورمی نیز نگاه کرد. هنگامی که دولتها اینگونه بدون هیچگونه انضباطی به اقتصاد پول تزریق میکنند و آن را بیش از حد گرم میکنند، قاعدتا مردم انتظار تورم را خواهند داشت. پس به سمت سرمایهگذاری در داراییهای ضد تورمی میروند.
داراییهای ضد تورمی، داراییهایی هستند که ارزش ذاتی دارند. به عنوان مثال، طلا، نقره، الماس و... این داراییها حتی اگر پولهای فیات بی ارزش شوند، باز هم ارزش خود را خواهند داشت. به نظر میرسد سرمایهگذاران اکنون ارزهای مجازی را نیز به عنوان داراییهایی با ارزش ذاتی بالا در نظر میگیرند. این گزاره میتواند درست باشد و میتواند اشتباه باشد. بیت کوین به عنوان یک پول ارزش چندانی در حال حاضر ندارد. اما به عنوان یک دارایی میتواند ارزش بالایی داشته باشد. اما مشکل اینجا است که ارزشگذاری بیت کوین به عنوان یک دارایی تحت تاثیر عوامل بسیار زیادی است و البته که ارزش ذاتی خاصی ندارد.
با نگاهی به داراییهای ضد تورمی دیگر مانند طلا و نقره، میتوان نتیجه گرفت که رشد بیت کوین حتی به خاطر حفاظت از سرمایه در برابر تورم هم نیست. پس چرا بیت کوین اینگونه رشد کرده است؟ بنده پول ارزان را در این برهه زمانی مهمترین عامل میدانم. در بسیاری از کشورهای دنیا شاهد آن هستیم که نرخ بهره نزدیک به صفر است. پس افراد زیادی برای وامستانی اقدام کرده و این وام را خرج خرید بیت کوین و سایر داراییها میکنند در واقع علت اینکه بازار سهام در آمریکا نیز رشد حباب گونه داشته است (اگرچه غولهای فناوری سودسازی بسیار خوبی نیز داشتهاند اما ما شاهد رشد کل بازار هستیم) همین موضوع است. افراد بسیار زیادی که وام گرفته و با آن در بازار خرید و فروش میکنند امروز نیز شاهد چنین اتفاقی برای بیت کوین هستیم.
آیا قیمت بیت کوین حباب است؟ با قطعیت نمیتوان گفت اما به احتمال زیاد بله.
آیا این حباب به زودی میترکد؟ باز هم با قطعیت نمیتوان گفت اما به احتمال زیاد بله. نکته اینجاست که تا قبل از ترکیدن حباب قیمت تا کجا پیش میرود. ممکن است قیمت تا ۲۰۰ هزار دلار پیش برود و سپس تا ۱۰۰ هزار دلار کاهش یابد. در این صورت قیمت بیت کوین نسبت به وضعیت کنونی نزدیک به دو برابر رشد داشته است. قیمت گذاری بر روی بیت کوین کار سادهای نیست چون عواملی که آن را کنترل میکنند بیشتر از آنکه به اقتصاد مربوط باشند به حدس و گمان و همینطور فعالیتهای سفته بازانه وابسته است.
اما سوال دیگر این است که اگر بیت کوین یک دارایی ضد تورمی است و رشد سرسام آوری داشته است، چرا طلا رشد نکرد؟
همانطور که گفته شد، طلا از کف قیمت خود در ماه مارس تا سقف خود حدود ۴۰ درصد رشد داشت. اما با توجه به تورمی که ممکن است رخ بدهد، این افزایش چندان قابل توجه نیست. به عنوان مثال در جریان بحران مالی سال ۲۰۰۸ ما شاهد رشد قیمت طلا از حوالی ۷۰۰ دلار به ازای هر اونس تا ۱۹۰۰ دلار به ازای هر اونس بودیم و شواهدی در ادامه ارائه میدهم که نشان میدهد شرایطی که امروزه با آن روبرو هستیم به مراتب بدتر از بحران مالی سال ۲۰۰۸ خواهد بود.
۱-پمپاژ جهانی پول به اقتصاد: در بحرانی مالی سال ۲۰۰۸ ایالات متحده بیشترین پمپاژ پول به اقتصاد را داشت. البته اروپا و سایر کشورها نیز برای گرم کردن اقتصاد کمی پول به اقتصاد تزریق کردند اما بیشتر از همه آمریکا چنین کرد. در شرایط کنون ما شاهد آن هستیم که تقریبا تمام کشورهای دنیا برای کمک به مردم و افزایش توان مالی آنها، اقدام به پمپاژ پول به اقتصاد کردهاند. تقریبا تمام اقتصادهای جهان نرخ بهره را در نزدیکی صفر قرار دادهاند و ژاپن و سوئیس مدت هاست نرخ بهره را منفی کردهاند و حتی در حال گمانهزنی برای منفیتر کردن آن هستند. انگلستان نیز در حال بررسی مشکلات و مزایای نرخ بهره منفی است. این اتفاق باعث میشود پول بسیار زیادی وارد اقتصاد شده و تورم شدیدی ایجاد کند. دلیلی که هنوز این تورم ایجاد نشده است، ترس مردم از هزینه کردن است. البته بیکاری نیز مزید بر علت شده است. بسیاری از مردم ترجیح میدهند پول باقی مانده را ذخیره کنند. اما هنگامی که این پول وارد اقتصاد شود قطعا تورم بالایی رخ میدهد.
۲- باز کردن شیر نقدینگی: یکی دیگر از تفاوتها با سال ۲۰۰۸، میزان دخالت دولتها است. در سال ۲۰۰۸ دولت آمریکا در مجموع کمتر از یک تریلیون دلار به اقتصاد تزریق کرد. اما در سال ۲۰۲۰ دولت آمریکا دو چند نوبت نزدیک به ۴ تریلیون دلار وارد اقتصاد کرد و بایدن نیز قصد دارد دو تریلیون دلار دیگر به اقتصاد تزریق کند.
۳- تحت فشار قرار گرفتن طرف عرضه: در بحران سال ۲۰۰۸ تنها طرف تقاضا تحت فشار قرار گرفته بود. مردم پول زیادی برای هزینه کردن نداشتند و دولت برای افزایش این هزینهها نرخ بهره را کاهش داد و کمکهای بیشتری به مردم و کسب و کارها ارائه داد. اما در شرایط کنونی نه تنها طرف تقاضا بلکه طرف عرضه نیز تحت فشار قرار گرفته است. بسیاری از کسب و کارهای خرد نابود شدهاند و بسیاری از تولید کنندگان بدون حمایت دولت نمیتوانند به کار خود ادامه دهند. سرمایهگذاری بر روی پروژههای جدید مختل شده است و همین امر در ادامه عرضه محصولات را کاهش میدهد و در نهایت منجر به تورم خواهد شد.
به نظر من این عوامل هنوز خود را در قیمت طلا و نقره نشان ندادهاند. به نظر میرسد تحلیلگران تصور میکنند بهبود اقتصادی شدید خواهد بود و تاثیر چندانی بر روی قیمت طلا نخواهد گذاشت اما تحلیل من این است که بهبود اقتصاد آهسته و همراه با درد شدید خواهد بود و اتفاقا تاثیر به مراتب شدیدتری بر روی قیمت طلا و نقره خواهد گذاشت.
تفاوت این دو سناریو در چیست؟ در صورتیکه بهبود اقتصادی سریع باشد، تورم چندان محسوسی ایجاد نخواهد شد. طرف عرضه و تقاضا همراه با یکدیگر رشد کرده و در نهایت منجر به یک بهبود اقتصادی تمیز خواهد شد.
اما در صورتی که طرف تقاضا زودتر از طرف عرضه رشد کند. (اتفاقی که به نظر بنده رخ خواهد داد) تورم شدید خواهد شد. چرا که پول وارد اقتصاد شده اما عرضه به خوبی شکل نگرفته است. تورم شدید هزینههای سرمایهگذاری را افزایش میدهد و افزایش هزینههای سرمایهگذاری منجر به رکود مضاعف میشود. این سناریو چندان دور از ذهن نیست خصوصا از زمانی که فدرال رزرو اعلام کرد به جای هدفگذاری بر روی نرخ تورم بر روی نرخ بیکاری هدفگذاری خواهد کرد. یعنی ممکن است نرخ تورم از دو درصدی که دهههاست نرخ بهینه تورم در نظر گرفته میشود بیشتر شود.
برای سرمایهگذاری از بین طلا و نقره بنده نقره را پیشنهاد میکنم. به چند دلیل. اول اینکه نقره طی سالهای اخیر معمولا نوسانات بیشتری نسبت به طلا داشته است. همچنین نقره یک دارایی صنعتی است و عمده کارایی آن در صنعت است. پس هنگامی که اقتصاد جهان در حال رشد است، قاعدتا تقاضا برای نقره نیز افزایش پیدا میکند. پس نقره از دو طرف سود خواهد برد. البته توصیه خرید به هیچکس نمیدهم.