"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) ------------------------ایمیل: [email protected]
روایتی از من، کرونا و موبایل: یادداشتی برای آینده

دوران کرونا، یک دوران عجیب و غریب بود. همیشه با خودم فکر میکنم که مثلا ۱۰ سال بعد برای بچههام تعریف میکنم که سال ۱۳۹۹ شرایط کرونایی بود و همه مجبور بودیم توی قرنطینه بمونیم. یا یکی دیگه میگه «آره من اون سال فلان کار رو میکردم» یکی دیگه میگه «اوه من بهمان کار رو کردم». خلاصه هرکس یک خاطرهای برای تعریف کردن داره.
مثلا تصور کنید نوه من سال ۱۴۵۰ اومده خونهمون و میگه.
آقا جون شما زمان کلونا لو یادتونه؟
منم میگم: «آره خوشگلم فقط لوس حرف نزن تو دیگه ۱۳ سالته.»
باشه خوب واسم تعریف میکنین؟
آره عزیزم فقط قبلش برو یه لیوان آب بیار قرص قند و فشار خونمو بخورم. (پیری و هزار دردسر)
اتفاقا چند هفته پیش از چندتا از دوستام خواستم برای چالشی که قراره بذارم یک تیتر پیشنهاد بدن. یکی از اون پیشنهادها همین بود که از مردم بخوایم از تجربیاتشون در دوران قرنطینه بنویسن. چه تجربهای از این دوران داشتید؟ تصور کنید ۱۰ سال ۲۰ سال بعد که همه این دوران رو فراموش میکنن، یکی میخواد بدونه توی این زمان چه اتفاقی افتاد و سرچ میکنه میبینه وای یه عالمه آدم از تجربیاتشون در این زمینه نوشتهان.
این دو مستطیل لعنتی:
خب همونطور که قبلا هم گفتم من استفاده چندان مفیدی از این دوران نکردم. این دوتا مستطیلی لعنتی (لپتاپ و تلفن همراه) حسابی من رو درگیر کرده بودن. دلیلش رو توی پستی که این پایین هست گفتم:
البته مشکلم کمتر شده و تونستم با استفاده از راهحلهایی که دوستان توی کامنتها گفتن از اون شرایط فاصله بگیرم. اما بذارید به این مشکل مقداری دقیقتر بپردازیم.
من قبلا که روی لپتاپم استفاده زیادی از اینترنت نمیکردم، به راحتی میتونستم زمانم رو مدیریت کنم. ایده هم این بود که یک نرم افزار روی تلفن همراهم فعال بود. این نرم افزار دقیقا زمان استفاده از هر نرم افزار رو میگفت اما از وقتی از هر دو دستگاه استفاده میکنم کار برای محاسبه زمان استفاده از اینترنت سخت شده.
به نظرم اگه شرکتی یک نرم افزار بسازه که هم روی لپتاپ و هم روی گوشی نصب بشه و این دوتا رو با هم سینک کنه (میدونم کار خیلی سخت و شاید حتی غیر ممکنیه) میتونه برای افرادی مثل من مفید باشه.
یک مشکل دیگهای که دارم حسابداریه. من حسابهامو قبلا روی نرم افزار تلفن همراه نیوو نگه میداشتم. یک نرمافزار خیلی جذاب و دوست داشتنی که واقعا ازش راضی بودم. اما یک مشکلی داشت و اونم این بود که نسخه ویندوز نداشت برای همین تعویضش کردم و یک نمونه خارجیشو نصب کردم. این نسخه با اینکه سادهتره اما هم نسخه اندروید داره هم نسخه ویندوز. اگر نرم افزار حسابداری شخصی خوب سراغ دارین که روی هر دوتا سیستم نصب بشه حتما توی کامنتها به سمع و نظرم برسونید.

یاور همیشه همراه:
به یقین میتونم بگم این مستطیلی لعنتی تنها دلیلی بود که خیلی از ماها تونستیم این شرایط رو تحمل کنیم. البته به شخصه انسان درونگرایی هستم و میتونم یک سال توی انفرادی زندگی کنم فقط بهم چندتا کتاب و قلم کاغذ بدید. اما میدونم خیلیا بودن که نمیتونستن این شرایط رو بدون این دوتا مستطیلی تحمل کنن.
اما چطور این دوران رو گذروندم؟ خوب به عالمه کتاب خوندم و ویدیوهای آموزشی دیدم. چندتا کتاب صوتی هم گوش کردم. اوه سایت نوار. این سایت خیلی مزخرف و چرته. کتابهای صوتی که داره اکثرا به درد نمیخورن. اما یک بخش داره سریالهای صوتی وای عالیه. توصیه میکنم حتما یه امتحانی بکنید. یک بخش هم داره که میتونید چند دقیقه از هر سریال رو گوش کنید. من واقعا با بخش ارباب حلقههاش کیف کردم.
دولینگو هم خوبه من عاشق این اپلیکیشنم و سالهاست دارم ازش استفاده میکنم اما یک قدم هم به جلو نرفتم نه اینکه اپلیکیشن بدی باشه من خودم توی یادگیری زبان خیلی تنبلم. دولینگو هم نسخه اندروید داره هم نسخه ویندوز برای همین خیلی کارآمده. این وبسایتی هم که این زیر میذارم برای یادگیری زبان انگلیسی خوبه. من به شخصه عاشق لهجه مدرس شدم.
https://app.perfectlyspoken.com
اما همیشه گفتن «اگه نمیتونید بیرون ورزش کنید، داخل ورزش کنید.» راستش نمیدونم کیا اینو گفتن اما مطمئنم یه عدهای بودن که همچین چیزی گفتن. اگر نه که خودم برای اولین بار میگم. خلاصه کلام اینکه میتونید با یک اپلیکیشن خیلی ساده چندتا حرکت ساده رو توی خونه انجام بدید. پول باشگاه هم لازم نیست بدید. راستش من خودم چندتا اپلیکیشن نصب کردم تا توی خونه ورزش کنم اما تنبلی مانع شد الان هم به خاطر اینکه تحرکم کم شده شکمم سه متر رفته تو آفساید. البته خیلی کارهای دیگه هم میخواستم انجام بدم اما افسردگی و بیحالی اجازه نداد مثلا میخواستم یک ساز یاد بگیرم، آشپزی یاد بگیرم.

تو منو از من گرفتی:
در این دوران خیلی چیزها یاد گرفتیم و نکته اینه که خیلی چیزها هیچوقت دیگه مثل سابق نمیشه. کرونا دنیا رو تغییر داد و ما هم باید در کنار این دنیا تغییر کنیم. اما یک سری چیزها هستن که هیچوقت تغییر نمیکنن اینکه کنار دوستانمون باشیم باهاشون حرف بزنیم، توی خیابون قدم بزنیم، بدون ترس با یک غریبه روی صندلی اتوبوس کنار همدیگه بشینیم، روی ماه آشناها رو ببوسیم، راحت با همدیگه دست بدیم همین کارهای ساده که هیچوقت حتی فکرش رو هم نمیکردیم یه روزی برامون آرزو بشه.
فکر نمیکردیم یه روزی از این ناراحت بشیم که چرا توی پاییز ریختن برگها رو ندیدیم، سرد شدن هوا و برف اومدن به جای اینکه خوشحالمون کنه بیشتر نگرانمون کنه، به جای اینکه بریم لا به لای قفسهها دنبال کتاب بگردیم دوتا دکمه بزنیم واسمون بیارن جلوی در خونه. کرونا به ما یاد داد که همین خوشحالیهای کوچیک هست که زندگی ما رو میسازه.
یاد گرفتیم درسته که مدرسه جای بدیه و همه آرزو میکنیم که هیچوقت دیگه به اون عذاب برنگردیم اما درس خوندن مجازی حتی از اون هم بدتره. یاد گرفتیم همه زندگیمون، چه درس خوندن، چه کار کردن، چه زندگی کردن، همه صرفا برای همین با هم بودنه. همه ما مردم کنار هم معنی پیدا میکنیم. حتی اگه هزاران گروه توی تلگرام، واتس اپ، دیسکورد و... داشته باشیم تا زمانی که مجازی هست هیچوقت نمیتونه حس خوبی به ما بده. در دورانی که همه چیز مجازی شده، یکبار دیگه یاد گرفتیم که این دنیای تماما مجازی چقدر بیخوده.یاد گرفتیم که همهی ما بدون اجتماع هیچ معنا و مفهومی نداریم.

یادگرفتیم که باید برای جامعه از خودگذشتگی کنیم. برای اینکه اطرافیانمون سالم بمونن، از خوشیهامون کم کردیم، هیچ کدوم نگران خودمون نبودیم بلکه بیشتر نگران خانواده مون بودیم. پدر ماسک میزد تا بچههاش، ثمره زندگیش نگیرن و بچهها ماسک میزدن تا خدایی نکرده سایه پدر و مادر از سرشون کم نشه. پس اجازه ندیم این اندوخته عظیم اجتماعی به راحتی از بین بره.
امروز همه ما توی موبایلها هستیم. اما روزی میرسه که این دوران تموم بشه و همه از موبایلها خارج میشیم. همه به دنیای واقعی برگشتیم. دنیایی که به جای اینکه فقط من و موبایل باشیم. من و تو و موبایلیم. اون زمان یادمون باشه که الان حسرت چه چیزهایی رو میخوردیم. یادمون باشه که با دقت بیشتری به غروب خورشید نگاه کنیم، یادمون باشه که دیگه از سرمای هوا گلایه نکنیم و اجازه بدیم باد سرد دوباره به صورتمون بخوره، از لگد کردن برگهای پاییزی لذت ببریم، مهمونی بریم و مهمونی دعوت کنیم، از بودن کنار دوستامون توی دانشگاه و مدرسه لذت ببریم و همچنان نگران اطرافیانمون باشیم. این بیماری هم رد میشه اما این تعاون این همکاری و این ایثار ملی و جمعی با ما میمونه.
اگه کسی هستی که ده سال دیگه این مطلب رو میخونی امیدوارم توی کامنتها بنویسید چقدر ما مردم بعد از کرونا بیشتر به فکر همدیگه بودیم و با همدیگه پیشرفت کردیم.
مطالب قبلیم:
مطلبی دیگر از این نویسنده
من یک معتاد [اینترنتی] هستم
مطلبی دیگر در همین موضوع
"چجوری بیام آلمان؟!"
بر اساس علایق شما
داستان جذاب موج. کمی از علم بگوییم