انگار ساعت ها متوقف شده اند. هیچ چیز تسکین این درد نیست. دردی بزرگ و حفره ای جاودانه در قلب هر ایرانی و مسلمان. هرکسی که دل در گرو این راه و این آرمان داده است. چگونه می توان تسکین داد دردی عمیق را و چگونه می توان فریادی از سر خشم بر نیاورد که عرش را به لرزه در آورد؟
هر لحظه منتظر برای تکذیب این خبر هولناک. خبری که ابعاد آن هیچگاه در مخیله بشر نخواهد آمد. هیچگاه نخواهیم فهمید معنای این خبر چیست. گیج و منگ به اطراف نگاه میکنیم. انگار هیچ چیز دیگر حقیقت ندارد. ای کاش می توانستیم وجود خود را هم انکار کنیم که انکار وجود خود ساده تر از قبول این حقیقت تلخ است.
بغضی گلو را می فشرد و خشمی بر سینه سنگینی میکند. آنقدر سنگین که دیگر تاب ایستادن هم نداریم. باورمان نمی شود آن سردار با آن چشمان معصوم و آن خنده ی مقتدر چگونه تک و تنها در میان گرگ ها بود؟ چه جسارتی و چه ایمانی می تواند کسی مانند او را این گونه به دل خطر براند آن هم در فضای متشنجی که از آن خبر داریم.
اما من در آینه ی امروز آینده را می بینم. روزی را که آسوده خاطر قدم خواهیم زد از کوه های دلربای هندوکش تا کابل و زابل عزیز و مقتدر تا مشهد و اصفهان و تبریز زیبا تا بغداد و موصل و بابل تاریخی تا حلب و طرابلس و بیروت دوست داشتنی تا غزه و قدس مقدس تا صنعا و عدن و جده و مکه و مدینه بدون ترس بدون هیچ چکمه پوشی بدون حضور امپراتوری خونخواری که روی تمام جهانخواران را سپید کرده است. امپراتوری که میراث دار به حق چنگیز و نرون و اسکندر بوده است. کسانی که امروز هلهله شادی سر می دهند فردا روز خواهند مرد و اما این آرمان همچنان زنده است. این آرمان می بالد و رشد می کند و سر به تارک عرش میگذارد. زمانی که تک تک شما چیزی جز استخوان پاره هایی نخواهید بود ماییم که در این ازادی هلهله خواهیم کرد. در این آزادی از خصم بین الملل در این آزادی از امپراتوری تزویر و در این آزادی از چکمه پوشان استبداد.
پس بکشید ما را اما گمان نکنید ایده را می توانید بکشید. هر قطره خون ما جوانه ای خواهد شد و شعله ای که به جان شما می افتد. کشتن ما، ما را متحد تر میکند ما را مصمم تر می کند و ما را علاقه مند تر می کند تا تک تک شما خونخواران را به درک واصل کنیم. از امروز همه ی ایران سردار سلیمانی است. از امروز همه ی ایران سپاه قدس است و از امروز همه ی ایران یکپارچه علیه این استکبار خونخوار است.
اما آرمان ما، آرمانی جهانی است که با شهادت این سردار و آن سردار نابود نمی شود. هرچقدر که توانستید با شهادت باهنر و رجایی و بهشتی و مطهری و چمران و صیاد این آرمان را خاموش کنید می توانید با شهادت سلیمان همان کار را بکنید. ما مردم، مردم عاشوراییم ما مردم، مردم شهادتیم و آرمانمان را به این سادگی فراموش نخواهیم کرد. این که زمانی با استفاده از مزدواران داخلی خود بهشتی ها را ترور می کردید و امروز خودتان مستقیما وارد عمل می شوید نشان از زبونی روز افزونتان دارد. نابودی شما حتمی است. هر قطره خون شهدای ما دریایی می شود که تک تک شما در آن غرق خواهید شد.