به ناگاه نعره برمیآورد، میخروشد، به میانه میدان میآید.
هیچ در کف ندارد اما ادعایی گزاف میکند. ادعایی کلانتر از دهانش.
پتیارههای دهان دریده را پیش میکشند تا بلکه ببندند راه طوفان را.
طوفانی که غرق میکند هر آنچه را که از کفر و ظلم بر سر راهش ببیند
پس ای فاشیستهای بی وطن
ای داعشیهای بی شرف و کاسه لیسان جهود
ای سپیدپوستان رو سیاه
ای کسانی که مرده ریگتان کشتار و قتل و غارت است
ای کسانی که بر سر جنازههای ما قهقهه شادی سر میدهید و سرمست از پیروزی بر گردن ما پا مینهید
روزی خواهد رسید که دور گردون که گردن شکنِ گردن کشان است
شما را به خاکساری میکشد
و زندگیتان به مرحمت ما بند میشود
آن روز است که با سنانی جوزافگار بر سر شما خواهیم کوفت
و قلعههایتان را سنگ به سنگ به غبار تبدیل خواهیم کرد
آن روز دور نیست، روزی که مردمی به پا خیزند
مردمی که صلاح ملک را میشناسند، صلاح خود را میشناسند و صلاح الدین را میشناسند...
آن روز دور نیست
اگر متن براتون مفید بود حتما لایک یادتون نره.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani