طبق معمول که سعی میکنم از وقایع فاصله بگیرم و بعد از گذشت اندک زمانی و فروکش کردن مرده بادها و زنده بادها اتفاقات را بررسی کنم. امروز هم تصمیم گرفتم وقایع فیضیه را بررسی کنم تا ببینیم چه اتفاقی در فیضیه رخ داد.
حوزه:
حوزه را حقیقتا قوی تر از دانشگاه می دانم چرا که در حوزه، فرد به معنای واقعی کلمه اندیشیدن را یاد میگیرد نه اندیشه ها را. اما همین حوزه نیز دچار انحطاط شده است و این انحطاط مربوط به امروز و دیروز و ده سال و صد سال پیش نیست، مدتهاست که حوزه جریان فکری صادر نکرده است بلکه تنها متفکر صادر کرده است. جزیره های جدای از هم مانند صدر، خمینی، مطهری، بهشتی و... اما جریان فکری، هنوز جریان فکری اشتباهیست.
حرف های جناب آقای رحیم پور این زنگ خطر را به صدا درآورد که برخی عالمان بی عمل در حوزه به خود بیایند و در تغییر ساختار بکوشند. این حرف ها نیز حرف های امروز و دیروز نیست حرف هاییست که از قبل از انقلاب کمتر و بعد از انقلاب بیشتر توسط مطهری ها و بهشتی ها و خمینی ها زده شده و نادیده گرفته شده است. در خاطرات امام هست که چون امام فسلفه درس میداده است یک عالم زنجانی دستور آب کشیدن کوزه ای که حاج آقا مصطفی از آن آب خورده است را داد.
امام در جایی از سخنانش در منشور برادری می گوید:
"امروز عده اى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویى وظیفه اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست.
طلاب عزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟.
استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهاى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست ..
در شروع مبارزات اسلامى اگر مى خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد."
یادم است هنگامی که از حرف های جناب رحیم پور دفاع میکردم کسی گفت همان حوزه، امال مطهری و خمینی را بیرون داد من هم بلافاصله گفتم و همان حوزه آنها را از قم فراری داد. متاسفانه حوزه ی علمیه به قول جناب رحیم پور سکولار شده و هرکس که با این حرف مخالفت کند(حتی اگر مجتهد باشد) خودش در این راه نقش دارد. چرا که نتیجه ای که ما امروز در جامعه میبینیم چیزی جز این را به ما نشان نمی دهد.
سیاست:
خوب جناب آقای رئیس جمهور توانست با یک شوآف دیگر یک هفته زمان بیشتر برای فرار از پاسخگویی در مجلس بدست آورد. جناب رئیس جمهور گویی تصور می کند میتواند کل سه سال باقی مانده را به این بازی موش و گربه بپردازد. قطع به یقین مطالبه ی مردم در زمینه ی سوال از رئیس جمهور همچنان پابرجا خواهد بود. اینکه چطور دولتی که تمام چهار سال به ثابت بودن دلار افتخار میکرده و آن را دستاورد دولت می نامیده به ناگاه افزایش قیمت دلار را ناشی از بی کفایتی نظام میخواند؟ کاش حداقل آن ده میلیارد دلار پولی که از منابع این مردم مظلوم نزدیک انتخابات از بیت المال خرج شوآف های تبلیغاتی خود کردید را میدادید همان نظام خرج کند حتی به بهای آن که در انتخابات بازنده شوید. یا شاید کباب چرب تری در انتظارتان بود؟
مصلحت:
قطعا یکی از متهمان اصلی وضعیت اقتصادی امروز قوه ی قضاییه ایست که تا امروز به خاطر مصلحت اندیشی های احمقانه نتوانسته است در جهت احقاق حقوق مردم قدمی بردارد و از ترس اینکه مسائل سیاسی شوند از برخورد قاطع با متخلفین سرباز زده است. زمان انتخابات جناب اژه ای فرمودند کسی(روحانی) گفته است که اگر فلانی(برادر روحانی) را احضار کنید اعلان جنگ میکنم. البته جناب اژه ای گفتند که تسلیم نشدیم اما شدند. در غیر این صورت جناب فریدون نه در ویلای لواسان که در اوین به سر میبردند.
نمونه ی این مصلحت اندیشی ها با اشخاص دیگری مانند کرباسچی، جهانگیری، عراقچی (ها)، اخوندی، قاضی زاده و بسیاری دیگر از کابینه ی جناب روحانی اتفاق افتاده است. همانطور که جناب رحیم پور در این سخنرانی به درستی اشاره کردند رهبری زمانی گفتند که اگر کار قوه ی قضاییه درست انجام شود باید از گوشه و کنار صدای اعتراض خواص بلند شود. اینکه تا امروز صدای این اعتراض ها بلند نشده است نشان می دهد که همچنان این مصلحت اندیشی ها ادامه دارد. با گرفتن احمد عراقچی و ازاد کردنش چیزی حل نمیشود مردم برخورد قاطع نیاز دارند.
حماقت:
به شدت معتقدم دنیا چیزی به ما میدهد که لیاقت آن را داریم و لیاققت این مردم بیش از وضع موجود نیست. مردمی که بلافاصله به سردمداری سلبریتی های آبکی فضای مجازی (که بیشترشان با ارز مسافرتی به اروپا و آسیای صغیر مسافرت کرده بودند) به پیج ها و کامنت های مختلف حمله کردند و گفتند بله افرادی قتل را تایید کردند و اقدام دوباره به قتل را نیز برعهده گرفتند. آنهم به خاطر چه چیز؟ این شعار:
ای آنکه مذاکره شعارت
استخر فرح در انتظارت
اولا کدام آدم مخوفی دو قتل را در یک مکان انجام میدهد؟ کدام سازمان جنایتکاری قبل از ارتکاب به جنایتی آن را روی پلاکارد می نویسد و به دست طلبه ای می دهد؟ و از آن مهم تر کدام آدم احمق و معیوب العقلی چنین چیزی را به مثابه اقدام به ترور تلقی میکند؟ دوستی میگفت: مشکل کشور ما فرار مغزها نیست، ماندن احمق هاست. ای کاش سازوکاری وجود داشت که حُمَقا را صادر کنیم.
استخر فرح:
حال که صحبت از استخر فرح شد بد نیست یادی هم بکنیم از مغروق کوشک که چه زیبا شروعی و چه کنایه آمیز فروغی داشت. آیا چیزی کنایه آمیز تر از اینکه یکی از عناصر اصلی انقلاب کوخ نشینان در استخر فرح بمیرد وجود دارد؟ و از آن بدتر اینکه کسی تا آن زمان چنین چیزی را نمیدانست. تنها چنین مواقعیست که میتوان خدا و عدلش را دید. اگر آن مغروق در جای دیگری فوت میکرد تا ابد الدهر کسی متوجه این نکته نمیشد که با استفاده از موقعیت خود به چه جاه و جلالی رسیده است.
هرچند امروز عده ای سعی میکنند فوت مرحوم را قتل جا بزنند تا حواس ها را از مکان فوت منحرف کنند. اما این ننگ تا ابد بر پیشانی فردی که تا همین امروز سعی میکنند او را ساده زیست جا بزنند ماندگار خواهد ماند.
در پایان:
امثال روحانی و کسانی مانند او که هرگز در زمره ی اریستوهای مطرح نبوده اند در یک فضای عقلانی هرگز جایی در سیستم نداشته و نخواهند داشت. این افراد تنها با گل آلود کردن آب می توانند ماهی صید کنند تنها با دوقطبی کردن فضا تنها با احساسی کردن مردم، تنها با شعارهای زیبا و همینطور حرف های تند و عصبی. این گل آلود کردن محیط شاید بتواند چند صباحی آنها را در قدرت نگه دارد اما در نهایت هم به ضرر اصول دموکراسی و هم به ضرر کشور تمام خواهد شد. اگر کسی را دیدید که خود را ملتزم به اصول دموکراسی میدانست اما از متشنج کنندگان فضا نیز حمایت می کرد بدانید یا جاهل به اصول دموکراسی است یا خائن به آن. دموکراسی در یک فضای آرام و بی تنش میتواند ظهور کند نه در فضایی دو قطبی و احساسی که تمام گاردها بسته است. متاسفانه این حماقتی است که سالهاست قشر عظیمی از نخبگان ما چه داخل و چه خارج کشور مرتکب آن می شوند.
سخنرانی استاد رحیم پور:
مطالب پیشین: