قبل از شروع متن لطفا به وبسایت شخصی من مراجعه کنید. اونجا سوپرایزهای بیشتری براتون دارم:
اومدم تا از تجربه ناب خودم از دیوار بگم. بذارید اول خودم رو معرفی کنم. اسم من ساراست. ۲۵ سالمه و دلم میخواد یک دختر مستقل و قوی باشم. برای این کار هم خیلی سختی کشیدم. اول از همه باید به خودم ثابت میکردم که میتونم راهی که میرم رو تا ته برم.
خدا رو شکر خانوادم هم ازم حمایت کردن و من هم در جواب این حمایتشون سعی کردم هیچ کاری نکنم تا اعتمادشون به من کم بشه.
الان حدود ۱۰ ماهه اومدم این شهر جدید. اینجا با دوستم ترنم یک خونه اجاره کردیم. ترنم دانشجویه اما برای یک شرکت هم کار تولید محتوا میکنه. دختر خیلی خوبیه و خیلی هم خوش شانس. اولین جایی که رفت برای کار بهش کار دادن ولی من با اینکه هرروز یک جا میرم مصاحبه، بهم کار نمیدن.
ترنم بهم میگه یکم به خودم برسم. اما واقعا نه حوصلهاش رو دارم و نه اصلا از اون دخترایی هستم که هشتاد قلم آرایش کنن حتی بلد هم نیستم.
با این حال این روزها به خودم میگم شاید بد نباشه شانس خودم رو با کمی آرایش امتحان کنم. امروز یک موقعیت شغلی توی دیوار دیدم. به نظرم خوب اومد. هم حقوق خوبی داره و هم موقعیت مکانیش نزدیکه.
به کسی که آگهی رو قرار داده بود پیام دادم. ازم اطلاعات خصوصی مثل قد و وزن و این چیزها رو خواست. اون اوایل برام عجیب بود که چرا باید یکی ازم قد و وزن رو بخواد اما الان دیگه عادت کردم. اطلاعات رو دادم. کمی مکث کرد و نوشت: خیلی خوب فلان ساعت تشریف بیارین دفتر.
باید این شغل رو میگرفتم، نه پولی برام باقی مونده بود و نه رویی که از پدر و مادرم پول بگیرم. رفتم جلوی آینه یکم رژ گونه و یکم هم رژ لب زدم. با اینکه مژههام خیلی بلند و ضخیمن و نیاز به ریمل ندارن، اما باز هم ریمل زدم. کمی هم از عطر ترنم استفاده کردم. عطرش بوی خوبی میده دوسش دارم و مطمئنم با اولین حقوقم یکی برای خودم میخرم
با استرس و هیجان رفتم تا به مصاحبه برسم. زیاد دور نبود و میشد پیاده رفت. وارد دفتر شدم. به منشی گفتم برای مصاحبه اومدم. سرش رو بالا کرد و سر تا پام رو نگاهی انداخت. بهم گفت منتظر بمونم و خودش رفت داخل یکی از اتاقها. وقتی اومد بیرون به من اشاره کرد که برم داخل. یک مرد توی اتاق پشت میز نشسته بود. سریع بلند شد و اشاره کرد که بشینم. نشستم. از پشت میز بلند شد و رفت تا در رو ببنده. بعد اومد و جلوم نشست. تمام مدت به من زل زده بود. انگار میخواست با چشماش منو بخوره. حسابی معذب شده بودم. سرم رو انداختم پایین.
با خودم گفتم سارا، تو قراره یه دختر قوی باشی. باید اعتماد به نفس داشته باشی. سریع سرم رو بالا کردم و منم خیره شدم توی چشماش.
یک لبخند کج زد و گفت: خوب بگو ببینم چقدر از این کار میدونی؟
گفتم: خوب من برنامه نویسم. چندجا به صورت پروژهای کار کردم اما تا الان جایی استخدام نشدم.
گفت: خوب ما اینجا دو برابر جاهای دیگه حقوق میدیم و انتظارهای بیشتری از کارمندهامون داریم.
گفتم: من هم دو برابر کارمندای دیگه کار میکنم.
گفت: نه. لازم نیست کار زیادی بکنی. ما اینجا فقط ازت میخوایم یکم تفریح کنی.
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی مثلا خوش بگذرونی. وقتت رو با بقیه بچه ها بگذرونی. منظورم بعد از تایم کاریه.
گفتم: نه ممنون من اهل این چیزها نیستم.
گفت: اهلش میشی. تو فقط بیا. چند هفته بمون اگه خوشت نیومد برو.
گفتم: ممنون. حتی یک روز هم حاضر نیستم چنین کاری بکنم.
بلند شدم و به طرف در رفتم. سریع دستم رو گرفت و کشید. گفت: صبر کن حالا که چیزی نشده چرا ناراحت میشی؟ بیا بشین.
سعی کردم دستم رو خلاص کنم اما زورش بیشتر بود. منو هل داد به سمت دیوار. محکم با کیفی که توی دست دیگهام بود به سرش کوبیدم و فرار کردم.
توی کوچه همچنان میدویدم. تا این که به خونه رسیدم. در رو پشت خودم بستم و به در تکیه دادم. همونجا روی زمین نشستم و تا میتونستم گریه کردم.
فردا صبح روی تختم بیدار شدم. در حالیکه ریملم با اشک قاطی شده و روی صورتم خشک شده بود. انگار همونجایی که گریه میکردم بی هوش شدم و ترنم منو در حالت خواب و بیدار برده روی تخت.
فرداش به شهر خودمون برگشتم، به یک دل شکسته، با تحقیری بزرگ و با یک تجربه وحشتناک که هرشب خوابش رو میبینم
پینوشت: این داستان خیالی بود اما داستانهای مشابه زیادی برای دختران این سرزمین اتفاق افتاده.
پینوشت ۲: چت بالا اصلا و ابدا تخیلی نیست. این چتها بین یک دختر خانم جویای کار و یک کارفرمای (نا)مرد رد وبدل شده است. متاسفانه وضعیت بد اقتصادی بسیاری از دخترها را به سمت کار کردن سوق داده است. این دخترها معمولا نه تنها با حقوق بسیار پایین (گاها تا ۳۰۰ هزار تومان در ماه به خاطر ۱۰ ساعت کار در روز) مجبور به کار کردن هستند، بلکه مجبورند خواستههای نامشروع کارفرما را نیز پاسخ دهند.
در این میان پلتفرم دیوار به یکی از روشهای مطمئن و ارزان برای پیدا کردن شریک جنسی از میان دخترهای جویای کار تبدیل شده است. قطعا دخترهای پاک و نجیب هرگز تن به چنین کارهایی نمیدهند اما هستند بعضی دخترهایی که به هر دلیل مجبور به تمکین از خواستههای شهوترانها میشوند.
حتی گاها برای دادن آگهی یک زبان رمزی هم دارند به عنوان مثال، پارتنر زبان همان شریک جنسی است.
البته متاسفانه برخی دختران ساده دل از این زبان رمزی اطلاعی ندارند
بعضا تنها میخواهند از تنهایی بیرون بیایند. اما توانایی مخزنی ندارند.
بعضی دیگر دنبال همسر هستند اما نمیخواهند مسئولیتی هم بپذیرند:
بعضی دیگر نیت خیر دارند اما در کنار آن میخواهند تمتعی هم ببرند. به هر حال کمک که بلاعوض نمیشود:
اما بعضی تمام پردههای وقاحت را دریدهاند و به نام هنر مدرن قصد دارند...:
گفتم هنر یاد کیوان اماموردی افتادم. کسی که دخترهای دانشجو رو میبرد خونهاش و با دادن قرص خواب به حدود ۳۰۰ دانشجو تجاوز کرده بود. یادمه اون زمان صدها توییت در مورد این مرد نوشته شد و از همه مهمتر اینکه این آدم فاز دفاع از زنان برمیداشت. خواستم بگم من نه میخوام کسی بیاد خونه مون تا بهش آموزش مستقل شدن بدم، نه این متن رو برای فاز روشنفکریش نوشتم و نه حتی کوچکترین سمپاتی با فمنیستها دارم. اما برام مهمه که جامعه طوری باشه که زنی که میره کار میکنه به چشم هرزه بهش نگاه نشه.
چرا چنین نگاهی هست؟ چون مردم دارن میبینن که کارفرماها چنین خواستههایی دارن. مردم هم میگن وقتی کارفرماها چنین خواستههایی دارن، قاعدتا دخترهایی که سر کار میرن این خواستهها رو انجام دادن که تونستن کار پیدا کنن.
متاسفانه روشنفکرهای ما قضیه رو برعکس میکنن. میگن خوب طرف رفته با صاحب کارش خوابیده. چرا حساسیت به خرج میدین؟ طرف به خاطر فلان کار چندتا کار دیگه هم کنارش انجام داده چرا به روش میارین؟ لابد خودش میخواسته.
در جواب به این افراد باید گفت شما انگار بد متوجه شدید. باید دقیقا برعکس این اتفاق رخ بده. چاره کار عادی کردن تجاوز به زنان نیست که اگر این کار عادی میشد، جنبش METOO در ایالات متحده و غرب این همه سر و صدا نمیکرد. (جالبه که تمام مردهایی که از کار برکنار شدن الان دوباره برگشتن سر کار و اتفاقا سمپاتی جامعه رو هم جلب کردن)
بلکه چاره کار ایجاد محیطی امن برای کار کردن خانم هاست. خانمها برابری نمیخوان بلکه عدالت میخوان. خانمها نمیخوان با اونها مثل ابزاری برای جلب مشتری استفاده بشه (حداقل همه شون نمیخوان) خانم ها نمیخوان وسیله تفریح مردان سرکار باشن. خانمها میخوان اونها هم مثل مردها با توجه به توانایی هاشون سنجیده بشن و ارتقا پیدا کنن نه با زیبایی شون.
چیزهایی که در اینجا منتشر کردم، تنها بخش کوچیکی از لایههای پنهان فساد در محیط کار خانمها خصوصا در بخش خصوصیه. (اگرچه بخش دولتی هم گاها مشاهده شده) این موضوعات وجود داره و با ماله کشی عدهای تنها راه برای گسترش این موضوعات باز تر میشه. چاره کار در این هست که اولا حقوق زن ها در سرکار مشخص بشه و جدی گرفته بشه ثانیا محلی برای شکایت خانم ها از آزار جنسی در سرکار تعیین بشه (آزار جنسی از هر نوع، تماس فیزیکی گرفته تا آزار لفظی یا حتی پیامهای آزاردهنده) و این موضوع بدون هیچگونه مماشات پیگیری بشه.
بسیاری از خانمها آزارهای جنسی خودشون رو به دو علت گزارش نمیکنن و اجازه میدن تجاوز بدون مجازات باقی بمونه (و امثال اما وردی ده سال تجاوز خودشون رو ادامه بدن) اول اینکه جامعه با زن مورد تجاوز قرار گرفته مثل مجرم رفتار میکنه. چون تصور اینه که زن خودش خواسته که مورد تجاوز قرار بگیره. دختری که از سر ساده لوحی یا هرچیزی به خونه یک پسر میره لزوما برای مورد تجاوز قرارگرفتن این کار رو نمیکنه.
دومین دلیل اینه که از عواقب بعد از شکایت کردن میترسن. دختری که داره جایی کار میکنه و هرجا بره باید تاییدیه کارفرمای قبلی خودش رو داشته باشه، از این میترسه که اگر شکایت کنه بیکار بشه و جای دیگهای هم نتونه کار گیر بیاره. دختری رو میشناختم که پیامکی برای رابطه جنسی از طرف مربی خودش دریافت کرد. این فرد در اون زمینه آدم شناخته شدهای در سطح استان بود. قاعدتا این دختر هرگز به درخواست این مرد جواب نداد اما متاسفانه شکایتی هم نکرد. تنها ترس و تحقیری که از اون پیامک نصیبش شد تا آخر عمر همراهش خواهد موند. همچنین اون مرد به خاطر این تجاوز آشکار به آرامش یک دختر هرگز محاکمه نشد و فقط خدا میدونه چند دختر دیگه رو طعمه خواستههای خودش کرده.
در نهایت من چاره کار رو در قدرتمند شدن خانمها میبینم. باید نحوه برخورد با متجاوز در جامعه آموزش داده بشهو همینطور باید جامعه به این درک برسه که متجاوز مجرمه نه کسی که به او تجاوز شده و در نهایت تجاوز تنها تجاوز فیزیکی نیست بلکه تجاوز کلامی و پیامی هم نوعی تجاوز محسوب میشه. امیدوارم چنین بحثهایی بتونه محیط امنتری برای دخترهای ما فراهم کنه. باز هم تکرار میکنم. چاره کار همهگیر کردن فحشا نیست بلکه چاره کار پویش اجتماعی جلوگیری از تجاوزه.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani