ویرگول
ورودثبت نام
احمد سبحانی
احمد سبحانی"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت:‌ finsoph.ir
احمد سبحانی
احمد سبحانی
خواندن ۱۵ دقیقه·۵ ماه پیش

پاسخ به مخالفان بمب اتم

استراتژی ایران پیش از حمله اسرائیل، این بود که تصور می‌کردند پنجره فرار هسته‌ای به اندازه خود بمب اتم بازدارندگی دارد. اما این تصور احمقانه پس از حمله اسرائیل دچار فروپاشی شد و پنجره فرار هسته‌ای نه تنها منجر به بازدارندگی نشد بلکه خود عامل حمله بود.

از همان ابتدا و سال ۸۲ که به سرعت پرونده هسته‌ای ایران به پرونده شماره یک شورای امنیت تبدیل شد، مشخص بود که پرونده ایران برای غربی‌ها یک پرونده به خصوص است و تحت هیچ عنوانی حاضر به قبول یک ایران هسته‌ای (حتی ایرانی در آستانه هسته‌ای) نیستند. تهدید اتمی بوش در همان سال‌ها نیز در همین پارادایم قابل فهم است.

اما از سال ۹۲  پرونده‌ هسته‌ای ایران رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. این پرونده در داخل ایران از یک پرونده دفاعی و بازدارنده تبدیل به یک پرونده برای چانه‌زنی با مقامات امنیتی حاکمیت شد.

حسن روحانی با شعار (چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم) توانست مردم را در مقابل امنیت قرار دهد. همین اقدام در نهایت به قرار گیری مردم در مقابل رزمندگان ایرانی که برای مقابله با داعش رفته بودند، شد.

در ادامه ضمن بررسی کوتاه تاریخچه پرونده هسته‌ای ایران، به این می‌پردازم که چگونه و چطور بمب اتم می‌تواند ما را در برابر تهدیدات خارجی محافظت کند.

تاریخچه پرونده هسته‌ای ایران

پرونده هسته‌ای ایران پیش از انقلاب شروع به کار کرد. شاه با مشاهده قدرت سهمگین بمب اتم تلاش کرد که در هر صورتی به این سلاح دست پیدا کند.

اما نه آمریکا و نه شوروی هیچکدام حاضر نبودند که این تکنولوژی را با دیگر کشورها‌ (حتی کشورهای دوست) به اشتراک بگذارند. حتی چین با وجود رابطه تنگاتنگی که با شوروی داشت نتوانست این تکنولوژی را از شوروی دریافت کند و به تنهایی به توسعه این تکنولوژی پرداخت.

به طور کلی شوروی در مواجهه با کشورهای (برادر) بسیار محتاط بود. این احتیاط را می‌توان در مواجهه با کوبا، چین، مصر، هند و بسیاری کشورهای دیگر مشاهده کرد. دلیل این امر هم واضح است. سوسیالیسم به شیوه شوروی چیزی نبود که در سایر کشورهای (برادر) شوروی پیاده سازی شود.

بنابراین پرونده هسته‌ای ایران پیش از انقلاب بسیار کند پیش می‌رفت. پس از انقلاب پرونده هسته‌ای ایران به ظاهر بسته شد اما در خفا در حال توسعه بود. تا اینکه دولت خاتمی بر سر کار آمد. تنها طی چند سال پس از آمدن خاتمی، پرونده هسته‌ای ایران لو رفت، نماینده اصفهان در مجلس ششم آن نطق احمقانه را کرد، پرونده ایران به شورای امنیت ارسال شد و تحریم‌ها علیه ایران آغاز شد.

این اقدام در راستای همان استراتژی اصلاح طلبان یعنی فشار از بالا و چانه‌زنی از پایین بود. استراتژی‌ای که شکست خورد.

با آمدن احمدی نژاد، پرونده هسته‌ای ایران با سرعت بسیار بالاتری توسعه پیدا کرد. این توسعه به حدی بود که در اواخر دهه ۱۳۸۰ تقریبا ایران چرخه غنی‌سازی هسته‌ای را تکمیل کرد. البته قطعا تلاش‌های پاکستان و چین نیز در این مسیر نباید نادیده گرفت.

اما دو موضوع منجر به آن شد که ادامه پرونده هسته‌ای ایران مختل شود. اول انقلاب نفت شیل بود که ایالات متحده را بار دیگر منتفع از افزایش نرخ نفت کرد و دوم اتصال تمام دنیا به سوئیف بود که ابزار قدرتمندی به دست ایالات متحده می‌داد. در همین زمان بود که تکنولوژی تحریمی جدیدی به دست ایالات متحده افتاد و برای اولین بار این کشور توانست قدرتمندترین سلاح خود یعنی دلار را علیه ایران به کار ببندد.

با تحریم گسترده‌ ایران، عملا شاهد فروپاشی اقتصاد ایران بودیم. تنها طی ۲۴ ساعت ارزش پول ملی ۵۰ درصد افت کرد و تلاش دولت نیز کارساز نبود.

بعد از آن روحانی بر سر کار آمد و با نابودی بخش اعظمی از برنامه هسته‌ای ایران، تلاش کرد تحریم‌ها را رفع کند که ناتوان بود. در مورد اشتباهات سهمگین حسن روحانی زیاد نوشته‌ام.

اما نکته‌ای که در این دوران مهم است این است که از سال ۱۳۹۸ و خصوصا پس از ترور سردار سلیمانی، مسئولین ایرانی به وضوح از احتمال حمله خارجی ترسیدند. مدل لیبی، سوریه، عراق، افغانستان، یمن، سودان، لبنان و بسیاری دیگر از کشورها در منطقه دلیلی روشنی برای این ترس ایجاد کرده بود.

پس از آن بود که مجلس شورای اسلامی با قانونی تمام الزامات دولت بر سر پرونده هسته‌ای را از میان برداشت. اینجا بود که برای اولین بار ایران به سطحی از غنی سازی دست پیدا کرد که مشخصا برای کاربرد نظامی است. البته کاربرد نظامی لزوما به معنای بمب اتم نیست. بلکه زیردریایی‌های هسته‌ای نیز به سطح بالایی از غنی‌سازی نیاز دارند.

۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد مواد کافی برای ساخت ۱۰ بمب اتم را دارد و این مساله چیزی نیست که کشورهای غربی بتوانند آن را تحمل کنند.

امروز ایران به راحتی توانایی ساخت بمب اتم را دارد اما ملاحظات سیاسی این کشور را از دستیابی به بمب اتم منع کرده است. در ادامه به برخی از این ملاحظات می‌پردازم.

بمب اتم برای جهان جدی است

بر خلاف تصور بسیاری از افراد در ایران، بمب اتم برای کشورهای جهان بسیار جدی تر است. عده‌ای تصور می‌کنند که بمب اتم یک بمب مانند سایر بمب‌ها است. در حالی که اینگونه نیست.

برای اینکه قدرت بمب اتم را متوجه شوید بهتر است بدانید در بمب اتم هیروشیما، ۶۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده به کار رفت که تنها کمتر از یک کیلوگرم آن وارد چرخه انفجار شد چرا که سرعت انفجار به حدی بالا بود که امکان درگیر شدن سایر اورانیوم‌ها وجود نداشت.

با این همه تنها یک کیلوگرم اورانیوم توانست چنان خرابی وحشتناکی به بار آورد. البته امروز با روش‌های پیچیده‌تر می‌توان کاری کرد که بخش بیشتری از اورانیوم وارد چرخه انفجار شود.

بنابراین بمب اتم برای کشورهای دنیا جدی است چرا که قدرت وحشتناکی دارد.

نکته بعدی اینکه بازدارندگی بمب اتم به خاطر عدم استفاده از آن است. هیچ کشوری تا امروز از بمب اتم استفاده نکرده است. اما از طرفی هیچ کشوری به کشور دیگر دارنده بمب اتم حمله نکرده است.

به محض اینکه این را می‌گویم عده‌ای بی‌سواد سرشان را از ماتحتشان بیرون می‌آورند و می‌گویند ما که به اسرائیل حمله کردیم. یا اوکراین که به روسیه حمله کرد.

این احمق‌ها نه تنها بازدارندگی را نمی‌فهمند بلکه حتی نمی‌دانند حمله چیست. حمله اولیه توسط اسرائیل انجام شد نه ایران. همینطور در جنگ روسیه و اوکراین نیز این روسیه بود که اول حمله کرد نه اوکراین. هزار سال آینده هم ایران به اسرائیل و اوکراین به روسیه حمله نمی‌کرد. فقط و فقط به یک دلیل ساده. کشور بدون بمب اتم هرگز به یک کشور دارنده بمب اتم حمله نمی‌کند.

هرگز هیچ درگیری پایداری میان دو کشور اتمی وجود نداشته است. مهم‌ترین درگیری میان دو کشور اتمی به بحران اتمی کوبا و همینطور جنگ‌های جسته و گریخته میان هند، چین و پاکستان باز می‌گردد. در غیر این صورت در طول تاریخ، از زمانی که بمب اتم کشف شده است، هرگز دو کشور اتمی با یکدیگر درگیر نشده‌اند.

نکته مهم بعدی اینکه یک کشور اتمی هرگز دچار فروپاشی نشده است. تنها انتقال سیاسی یک کشور اتمی باز می‌گردد به آفریقای جنوبی که آن هم پیش از فروپاشی، تمام شش بمب اتم را از کشور خارج کرد. حتی کشورهایی که میزبان بمب اتم هستند (مانند آلمان، ترکیه، بلاروس، بلژیک و...) هم هرگز دچار فروپاشی سیاسی نشده‌اند و حتی نزدیک این امر هم نشده‌اند.

اینجا هم عده‌ای پیدا می‌شوند و می‌گویند شوروی فلان قدر کلاهک هسته‌ای داشت اما باز هم دچار فروپاشی شد.

به این احمق‌ها هم باید گفت که اولا شوروی یک کشور نبود بلکه یک اتحادیه بود. مانند اتحادیه اروپا. اگر فردا کشورهای عضو اتحادیه اروپا از آن خارج شوند، کسی نمی‌گوید اروپا دچار فروپاشی شد. اتحاد جماهیر شوروی همانطور که از نامش پیداست یک اتحادیه سیاسی بود که چندین و چند کشور عضو آن بودند و در دفتر سیاسی مرکزی آن اظهار نظر می‌کردند. بنابراین فروپاشی شوروی به معنای فروپاشی سیاسی یک کشور نبود.

بعلاوه در جریان استقلال کشورها از اتحاد جماهیر شوروی تمام بمب‌ها و تاسیسات هسته‌ای این کشورها به روسیه منتقل شد. بنابراین همچنان منطق پابرجاست. کشوری که دارای بمب اتم است دچار فروپاشی سیاسی نمی‌شود.

پاکستان مثال خوبی برای این مساله است. پاکستان بدترین زیرساخت را در منطقه دارد، کمترین سطح سواد، بیشترین سطح فساد. در پاکستان هیچ چیز سرجایش نیست. اما این کشور همچنان تحت یک حاکمیت است. در حالی که افغانستان که از نظر تاریخی و مردمشناسی وضعیتی به مراتب بهتر دارد، در همین دوران دوبار اشغال شده است، سه بار دچار فروپاشی سیاسی شده است و هنوز هم تحت یک حاکمیت واحد نیست.

تنها تفاوت میان پاکستان و افغانستان بمب اتم است.

کشور دارنده بمب اتم نه تنها به بازدارندگی خوبی می‌رسد، که در ادامه به یکی از دو قطب قدرت جهانی متصل خواهد شد. پاکستان به تنهایی به بمب اتم دست پیدا کرد و تنها برای مقابله با هندوهای متعصب بود که به سمت هسته‌ای شدن رفت اما پس از آنکه به بمب اتم دست پیدا کرد به یکباره شاهد آن بود که ایالات متحده، چین و شوروی به این کشور رفتند تا از حکومت آن دفاع کنند. حتی زمانی که هند تهدید به حمله به پاکستان کرد به یکباره کشورهای (برادر) مانند چین و ترکیه و قطر منابع خود را به سمت پاکستان راهی کردند.

به شما قول می‌دهم فردای هسته‌ای شدن ایران، منابعی است که به سمت این کشور سرازیر خواهد شد. چین و روسیه تلاش خواهند کرد که یک همکار استراتزیک اتمی دیگر برای خود دست و پا کنند. اگرچه احتمالا حمایت‌های آنها مانند حمایت‌ها به کره شمالی خواهد بود.

ایران دو راه بیشتر ندارد یا سوریه یا کره شمالی

امروز ایران بر سر دوراهی تصمیم سخت قرار گرفته است. یا باید به مدل کره شمالی تن بدهد یا به مدل سوریه. من کره شمالی را ترجیح می دهد چرا که حداقل مردم کمتری در این کشور کشته خواهند شد.

همانطور که می‌دانیم اخیرا نیز کره شمالی توانسته است درهای خود را به روی کشورهای جهان باز کند. مناطق آزاد زیادی در کره شمالی شروع به کار کرده اند که انتظار می‌رود در آینده نزدیک این کشور را به اقتصاد جهان نزدیک‌تر کند.

اما سوریه چطور؟ سوریه بدون برق، بدون آب، بدون زیر ساخت، جنگ زده و چند پاره. احتمالا دهه‌ها طول می‌کشد که مردم در سوریه بتوانند زیرساخت‌های نابود شده را احیا کنند و احتمالا هرگز نمی‌توانند قسمت‌های از دست رفته از خاکشان مانند بلندی‌های جولان را پس بگیرند.

بنابراین از هر زاویه‌ای نگاه کنیم کره شمالی شدن بهتر از سوریه شدن است. الان باز عده‌ای می گویند که ایران فرق دارد و سوریه نمی‌شود، لیبی نمی‌شود، مصر نمی‌شود، عراق نمی‌شود و...

به این احمق ها باید گفت چشمانتان را باز کنید. ۱۰ سال پیش چه کسی فکر می‌کرد این کشورها به چنین فلاکتی دچار شوند؟ ایران در طول تاریخ خود بارها و بارها از بین رفته. ما تقریبا در تمام جنگ‌های بزرگ شکست خوردیم. دو جنگ جهانی شکست خوردیم. حمله عثمانی شکست خوردیم، حمله مسلمانان شکست خوردیم، حمله مغول شکست خوردیم حمله ترک‌ها شکست خوردیم.

باید قبول کنیم که یکی از دلایل عدم توسعه ایران این است که هرگز بازدارندگی کافی در مقابل مهاجمان را نداشته است. بمب اتم یکبار برای همیشه می‌تواند ما را در برابر مهاجمان همیشگی این فلات مجهز کند و هیچ راه دیگری نیست.

ما با جبر جغرافیا طرف هستیم. جغرافیای ما این تاریخ سراسر شکست را به ما تحمیل کرده است و تنها راهی که برای شکستن این سلسله شکست‌های پی در پی وجود دارد استفاده از تکنولوژی اتمی است ولاغیر.

چرا ایران بمب اتم نمی‌سازد؟

مثل همیشه باید سیاست را در دو پارادایم فهمید. قدرت و منفعت. ابتدا باید گروه‌های قدرت را مشخص کرد و سپس گروه‌های ذینفوذ تا بازی سیاست برای ما رمزگشایی شود.

یک طرف گروه کارگزاران- اصلاح طلب را داریم. همانطور که گفتم این گروه همان گروهی بودند که برای اولین بار برنامه هسته‌ای ایران در دولت اینها لو رفت.

منفعت این گروه در تعامل با غرب است. دلیل این امر واضح است. این گروه واردات کننده تفکرات و محصولات فکری غرب است. حتی خود رهبر نیز منش لیبرال دارد (حتی مطهری و بهشتی نیز لیبرال بودند برخلاف انچه که امروز می‌خواهند از این افراد نشان دهند.)

در واقع در دعوای میان غرب و شرق که در دهه ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ در جریان بود، طیف مذهبی و محافظه‌کار ایران در مقابله با تفکرات رو به رشد کمونیسم، همواره موضع لیبرال و غربی اتخاذ می‌کردند و این موضع‌گیری تا حدود خیلی زیادی امروز نیز در جریان است.

کما اینکه همین امروز کمتر آدم جدی را در کسوت روحانیت مشاهده می‌کنید که از اندیشه‌های کمونیستی دفاع کند یا چنین اندیشه هایی داشته باشد.

بنابراین شاهد حرکت طیف راست ایرانی به سمت اندیشه‌های لیبرال غربی بودیم. این افراد فرهنگ و اندیشه غربی را در امتداد سرمایه غربی می‌بینند و به درستی درک کرده‌اند که سرمایه‌داری غربی وارد ایران نمی‌شود مگر به موازات آن اندیشه و تفکر غربی وارد کشور شود.

از همان دهه ۱۳۷۰، ورود محصولات فرهنگی غربی به کشور شروع شد و تا همین امروز نیز ادامه دارد. به طوری که امروزه ما نسلی داریم که اگرچه آمریکایی و غربی نیست اما به خوبی با ادبیات و طنز آمریکایی ارتباط برقرار می‌کند. این نشان از اوج غرق شدگی فرهنگی ایرانیان در غرب دارد.

اما تنها واردات فرهنگی نیست. همانطور که گفتم واردات فرهنگ غربی به موازات سرمایه غربی است. این گروه تصور می‌کردند می‌توانند با اتصال اقتصاد ایران به اروپا امتیازاتی از این کشورها بگیرند و اهرم فشار ایجاد کنند.

به همین خاطر به سرعت با بدترین شرکت‌های صنعتی اروپایی قرارداد امضا کردند. قرارداد با پژو و رنو که بدون شک بدترین خودروسازها در کل اروپا هستند، این شرکت‌ها را از ورشکستگی نجات داد.

اما هرگز ایرباس یا بوئینگ که شرکت‌های درجه یک غرب هستند با ایران قراردادهای بلندمدت امضا نکرد. هرگز توتال یا شل برای استخراج نفت و گاز وارد قرارداد بلندمدت با ایران نشد در حالی که ایرانیان مجبور شدند برای عقد قرارداد به سمت شرکت‌های ناشناخته و تازه کار نروژی بروند که البته با رانت هنگفتی که نصیب این شرکت‌ها کردند آنها را تبدیل به شرکت‌های بزرگ و چند ملیتی کردند.

این منطق ادامه داشت تا زمانی که احمدی نژاد بر سر کار آمد. ایده احمدی نژاد این بود که برگ‌ها را جمع کرده و یکبار دیگر دست بدهد تا برای کسانی که برگ خوب نیامده بود، شاید اینبار برگ خوبی بیاید.

این مساله منجر به بالا آمدن طیفی از نظامیان شد چرا که تنها قشری که احمدی نژاد می‌توانست به آنها اعتماد کند، نظامیان بودند. این نظامیان مجبور بودند مخالف غرب باشند چرا که اکثر آنها تحریم شده توسط همان غرب بودند. به زودی متوجه شدند که گزینه زیادی ندارند. حتی چین و روسیه نیز به دلایلی که پیشتر گفته‌ام حاضر نشدند با این نظامیان مراوده داشته باشند.

در دهه ۱۳۹۰ و با رفتن احمدی نژاد درگیری میان این دو طیف بالا گرفت. از یک طرف طیف نظامی بودند که برای ادامه حیات خود نیاز به فضای بیشتر توسط دولت داشتند. و از طرف دیگر طیف اصلاح طلب کارگزاران بودند که برای بازگشت به صحنه اقتصاد کشور آماده می‌شدند.

اولین کاری که دولت روحانی کرد این بود که تمام بازوهای قدرت اقتصادی که زمان احمدی نژاد ایجاد شده بود، قطع کرد. کسانی مانند بابک زنجانی یا محسن پهلوان (پدیده شاندیز) که با کمک احمدی نژاد قدرت گرفته بودند حذف شدند و کسانی مانند انصاری بر سر کار آمدند.

در واقع روحانی حامی منافع کسانی بود که می‌خواستند با غرب معامله داشته باشند و احمدی نژاد حامی منافع کسانی بود که یا نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند با غرب معامله کنند.

اما چرا ما نمی‌توانیم بمب اتم بسازیم؟ چون کسانی در ایران قدرت دارند که منافعی در معامله با غرب دارند. این معامله یا آشکار است (مانند زمانی که با فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها معامله می‌کردند) یا نا آشکار است (مانند زمانی که مجبور بودند با نروژی‌ها و ایتالیایی‌ها معامله کنند)

اما با ساخت بمب اتم حداقل برای یک فرصت چند ساله این منافع از دست خواهد رفت. همینطور توجه داشته باشید این کسانی که منافع اقتصادی دارند هرگز در مناصب سیاسی نیستند و حتی در صورت تجزیه ایران نیز به راحتی از کشور خارج می‌شوند.

اما طیف دیگر چرا به سمت بمب اتم حرکت نمی‌کند؟ همانطور که گفته شد، یک طیف غربگرا داریم که منافعی در معامله با غرب دارد و طیف دیگر که یا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند با غرب معامله کند.

اما نکته این است که این طیف چون هرگز درون دولت نبوده است، توانایی کمی برای چانه زنی با دولتی‌ها دارد. همچنین همانطور که گفتم، ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بر خلاف تمام شعارهایی که داده‌ می‌شود کاملا لیبرال و غربگراست. جمهوری اسلامی تنها ادای یک حکومت ایدئولوژیک را در می آورد در حالی که کاملا یک حکومت وابسته به تفکرات غربی است.

همچنین به خاطر بسته بودن اقتصاد چین، ورود به اقتصاد این کشور کار ساده‌ای نیست. در حالی که به راحتی می‌توان وارد اقتصاد کشورهای غربی شد. همین سادگی باعث شده است که حتی طیف مخالف غرب نیز به دنبال استفاده از ابزارهای غربی باشد و خروج از پیمان‌های غربی را موجه نداند.

همچنین نباید فراموش کرد که حتی چین و روسیه نیز در صورتی که ایران تحت تحریم‌های شورای امنیت قرار گیرد در مواجهه با این کشور محتاط خواهند شد در حالی که احتمالا کشورهای کوچکتر احتیاط بسیار بیشتری خواهند داشت. اگرچه بسیار بعید است که تحریم‌ها شدید‌تر شوند.

بنابراین ساخت بمب اتم به راحتی زدن یک دکمه نیست.

اما امروز متوجه شدیم که تمام ایده‌های پیشین برای استفاد از بازدارندگی اتمی غیر سازنده بوده است. تلاش برای اتصال اقتصاد ایران به غرب نیز با شکست مواجه شده است.

امروز سوالی که مطرح می‌شود این است که اگر بمب اتم بسازیم چه اتفاق بدتری ممکن است رخ دهد؟ به ما حمله می‌شود؟ تحریم می‌شویم؟ چه اتفاق دیگری ممکن است رخ دهد؟

ایران در تمام این سال‌ها تصور اشتباهی داشت و آن این بود که اگر در نظم تعریف شده جهانی اقدام کند، اگر غیرقابل پیش‌بینی نباشد. اگر پاسخ‌هایش سنجیده و مدیریت شده باشد، می‌تواند در نهایت در نظم جهانی غرب حل شود.

اما غافل از این است که در مدرنیته هر جبهه‌ای نیاز به دشمن دارد. به همین خاطر هرگز ناتو روسیه را در خود جای نداد. چرا که اگر روسیه و چین هم عضو ناتو باشند دیگر ناتو معنی ندارد.

در جهان مدرن حکومت‌ها و تمدن‌ها نیاز به دشمن دارند و ایران به هر دلیلی در جرگه این دشمنان قرار گرفته است.

حال که در این گروه قرار گرفته است یا مانند چین و روسیه و کره شمالی بازی خود را پیش‌ می برد و هرکجا لازم بود بازی غرب را به طور کامل بر هم می‌زند یا مانند عراق و لیبی و مصر و سوریه تبدیل به کشوری ضعیف، تو سری خورده و تجزیه شده می‌شود.

جمهوری اسلامی نمی‌ تواند بقای خود را در دشمنی با اسرائیل و امریکا تعریف کند اما در نهایت همواره در نظم آنها بازی کند. نمی‌توان یک پا را این طرف جوب گذاشت و پای دیگر را آن طرف. یک جا بالاخره جوب گشاد می‌شود و امروز جایی است که جوب گشاد شده است. باید انتخاب کند که کدام طرف می‌رود. آیا مسیر سوریه را طی می‌کند یا کره شمالی را.


اگر محتوا رو پسندیدید پادکست، کانال تلگرام و وبسایت فینسوف رو دنبال کنید.

https://finsoph.ir/

بمب اتمایرانجمهوری اسلامی
۲۴
۳۲
احمد سبحانی
احمد سبحانی
"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت:‌ finsoph.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید