ما ایرانی ها اصولا دوست داریم زیاد غر بزنیم مخصوصا نسل جدید خود من هم همینطورم شاید مقداریش به خاطر پیشرفت ها باشه و اینکه با دنیا آشنا شدیم ولی مسلما همه اش این نیست. یک نوع حس خود برتربینی در ما شکل گرفته که باعث میشه فکر کنیم عالم و آدم به ما بدهکارن و ما هیچ بدهی نداریم نه به خانواده مون نه به مملکتمون و نه به هیچ بنی بشر دیگه ای.
دیروز با یکی از دوستانم قدم میزدم که گوشی جدیدش رو نشونم داد اسمش رو نمیگم که تبلیغ نشه گفتم ازش راضی هستی؟ گفت نه. تعجب کردم گفتم واسه چی؟ خرابه؟ مشکلی داره؟ گفت نه سالمه ولی اونی که میخواستم نیست. نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم. به نظرم انتظار داشت که واسش بندری برقصه یا پرواز کنه. نا خود آگاه به فکر فرو رفتم به قدیم ترها زمانی که بچه بودم.
وقتی بچه بودم اصلا تلفنی وجود نداشت اون زمان اصلا تلفن لازم نبود حتی تلویزیون هم نبود یک رادیو قدیمی داشتیم که شبها پدرم میومد و روشن میکرد دوساعت باهاش کلنجار میرفت تا یک موج رو بگیره و گوش کنه. بعدها خط تلفن بیشتر شد و عده ای رفتن اشتراکش رو خریدن مخصوصا بقالی ها. یادمه بقالی سر کوچه مون وقتی اولین بار تلفن خریده بود و گذاشته بود حسابی توجهم رو جلب کرد. اونقدر که حتی یادم رفت که رفته بودم ازش آلاسکا بخرم. فورا رفتم و دوستام رو صدا کردم بیان و این چیز جدید رو ببینن. شاید خیلی ها اون تلفن ها رو یادشون باشه یک گردونه داشت که باید میچرخوندیش و یک ماسماسک کنارش که یک سکه توش میذاشتی درش رو میبستی وقتی تماس وصل میشد دکمه رو میزدی تا تو هم بتونی صحبت کنی و اون سکه میرفت توی صندوق صاحب مغازه.
بعد از اون خط دائمی تلفن همراه اومد، شاید یادتون باشه اون زمان خط تلفن همراه چند برابر یک گوشی قیمت داشت.بالای یک میلیون تومن. برای اینکه متوجه عمق فاجعه بشید، اون زمان پدرم که یک شغل مدیریتی داشت حقوقش ماهی 300 هزار تومن بود. داشتن تلفن همراه اون زمان فوق لاکچری محسوب میشد. اما از ده دوازده سال پیش میشه با چند صد هزار تومن یک گوشی و یک خط اعتباری تلفن همراه بخری اون هم نه گوشی که فقط زنگ بخوره و حرف بزنی، گوشی که باهاش عکس میگیری، پیام میدی، دوست پیدا میکنی، مطالعه میکنی، مسافرت میکنی، هرچی رو بخوای پیدا میکنی، خرید میکنی، آب و هوا رو چک میکنی، دوستات رو تصویری میبینی و هزارتا قابلیت دیگه که اگه بخوام همه شو بگم یک ساعت طول میکشه. این لعنتی فوق العاده است.
تا حالا کسی رو دیدین که برگرده بهتون بگه داداش ببین گوشیم عاااالیه ببین میتونم با یکی اون سر کره زمین حرف بزنم و تصویرش رو ببینم. میتونم خرید کنم. زمانی باید برای خرید نون توی سرمای زمستون دوساعت توی صف وایمیستادیم. یادمه دفعه اولی که پدر بزرگم میخواست با تلفن همراه صحبت کنه وقتی تموم شد برگشت و با خوشحالی گفت ببین این بنی بشر عقلش به کجا میرسه یه همچین دستگاهی رو چجوری ساختن صدا رو بدون هیچی میفرسته اون سردنیا. کدوم یکی از ما اینجوری به قضیه نگاه کردیم؟ همگی میدونیم چطور صوت به صفر و یک و صفر و یک به موج تبدیل میشه موج به ایستگاه ها میره و ماهواره و بعدم مقصد و غیره اما تا حالا فکر کردیم پشت این همه قضیه چی هست؟ به بیداری اون مخترعین فکر کردیم؟ به تلاش شبانه روزیشون؟ یا فقط انتظار داریم بدون هیچ تلاشی بتونیم یک همچین اختراعی رو انجام بدیم؟
وقتی بچه بودم تلویزیون فقط 5 تا کانال داشت که فقط سه تاش رو میتونستم بگیرم و با همون شاد بودیم الان تلویزیون ما بیست و چندتا کانال داره (به محتواش کاری ندارم که البته بعضا محتوای خوبی هم داره) بعضیام که پونصدتا شبکه ماهواره ای دارن اما هنوز هم غر میزنیم.
وقتی بچه بودم داشتن موتور حتی برای خیلیا آرزو بود الان تقریبا همه یک ماشین دارن ولی بازم غر میزنیم.
وقتی بچه بودم باید میرفتیم ساعت ها توی صف نفت منتظر میموندیم تازه اخرشم نفت گیر نمیومد. الان دورترین روستاها هم گازکشیه ولی بازم غر میزنیم.
وقتی بچه بودم هر لحظه باید منتظر قطع شدن برق میبودیم. الان فقط مگه یک اتفاق غیر منتظره بیفته که برق قطع بشه که کمتر از چند ساعت رفع میشه ولی بازم غر میزنیم.
وقتی بچه بودم پسر به ده سالگی میرسید باید میرفت سرکار. الان پسرا تا 18 سالگی فقط کارشون درس خوندنه ولی بازم غر میزنیم.
وقتی بچه بودم فقط یه جور لباس برای پوشیدن بود الان انواع و اقسام لباس ها برای سلیقه های مختلف وجود داره ولی بازم غر میزنیم.
و خیلی چیزهایی که تغییر کرده و ما هنوز داریم غر میزنیم. چرا؟ چون ما از نسل بی خاصیت مصرف کننده ایم. چون فقط میخوایم بدون زحمت قله ها برسیم چون همه کارهامون بدون زحمت بوده. ما همیشه از مملکت و دولت بدهکاریم و میخوایم بهمون بیشتر بده. پول نفت کلید واژه ی تمام صحبت های ماست. هیچکس هم نمیگه پول نفت هزینه ی آبی شده که هروقت شیر رو باز میکنی واست آماده است، برقی که هروقت کلید رو میزنی خونه ات رو روشن میکنه، گازی که هروقت میای خونه با یه لا پیراهن تا آخر زیادش میکنی تا خونه ات مثل جهنمی بشه که بعد از اینهمه اسراف قراره داخلش بشی. هزینه ی این میشه که ما داریم کمترین هزینه ی گاز، آب، برق، تلفن و دیتای جهان رو میدیم. و باز هم ناراحتیم که چرا پول نفت رو به خودمون نمیدن تا هیچ گدایی توی مملکت نباشه. انگار که پول نفت همون کارخانه چاپ پوله که بی نهایته. (اگر پول فروش نفت سال 1395 رو بین کل مردم ایران تقسیم کنیم به هر نفر ماهی 135 هزار تومن میرسه).
و در پایان لازمه چند نکته رو بگم.
1-منکر کم کاری های دولت و اشتباهات محاسباتیش نیستم ولی قبل از اون معتقدم مردم باید برای تغییر زندگی شون تلاش کنن.
2-قبول دارم فساد در کشور هست اما قبول ندارم که ریشه دار باشه.
3-قبول دارم که مشکلات مملکت زیاده اما هیتلر میگه:اگه از قانونی خوشت نمیاد اون قانون رو انجام بده خودت به جایی برس تا اون قانون رو تغییر بدی.
4-یکی از علمای بزرگ حرف قشنگی میزد میگفت فکر نکنید از هارون الرشید بهتر و صالح ترید. هارون به ابرها میگفت ببارید ابرها که هرجا ببارید سرزمین منه و مالیاتش رو برای من میارن. هروقت تونستید به جایگاه هارون و قدرت و ثروت اون برسید و از هوای نفستون پیروی نکنید اون موقع از هارون بهترید.
و خیلی حرف های دیگه که بعدا اگر عمری باقی بود میگم.