چندی پیش مطلبی نوشتم تحت عنوان «من، دیوار و تجاوز جنسی» مطلبی که بازخورد بسیار زیادی دریافت کرد که اکثرا با حرف بنده موافق بودند و البته که عدهای نیز مخالفت کردند.
در آن مطلب گفته شد که چگونه میتوان جلوی چنین مواردی را گرفت؟ و بنده هم شدیدا با این قضیه که دیوار به هر ترتیبی حریم خصوصی مردم را خدشه دار کند مخالفت کردم.
دیوار نباید تک تک چتها، درخواستها، آگهیها و... را مطالعه کند یا حتی دسترسی به آن را داشته باشد. بلکه تنها زمانی بتواند چنین کاری بکند که یکی از طرفین یا فرد ثالثی خواستار این موضوع باشد.
این وضعیت با وضعیت اورولی که طراحان طرح صیانت خواستار آن هستند زمین تا آسمان تفاوت دارد. در ایدهای که بنده آن را طرح کردم، دیوار هرگز شخصا وارد حریم خصوصی نمیشود، بلکه تنها زمانی وارد عمل میشود که خواسته شده باشد. با این حال، دیوار باید شرایط را برای آن زمان مهیا کند.
به عنوان مثال، اگر خانمی ادعا کرد که یکی از آگهی دهندگان، خواستار روابط نامشروع است، دیوار فورا به موضوع ترتیب اثر داده و از آگهی دهنده خواستار پاسخ باشد. همینطور اگر یکی از افراد که محصولی را خریداری کرده است، از محصول ناراضی است، خریدار بتواند با مراجعه به سایت دیوار مراتب کلاهبرداری را پیگیری کند.
متاسفانه امروز باخبر شدم که اشکان میرآرمندهی، مدیرعامل سایت دیوار به حبس قطعی محکوم شده است. چنین رویکردی مسلما مد نظر من نیست، نبوده و نخواهد بود. نه مد نظر من و نه حتی مدنظر مابقی افراد.
دیوار صرفا یک پلتفرم است. این حکم مانند این است که وقتی در سال گذشته بورس سقوط کرد، دادگاه مدیر سازمان بورس را محکوم کند. سازمان بورس صرفا یک وبسایت است که خریداران را به فروشندگان متصل میکند، نه بیشتر و نه کمتر. چه چیزی باعث شده است که تصور کنید دیوار چیزی بیشتر است.
البته همانطور که گفتم، دیوار نیز موظف است در برابر کلاهبرداریها، جرایم و سایر موضوعات حساسیت نشان دهد. همانطور که سازمان بورس در مقابل دستکاری قیمت حساسیت نشان میدهد و در صورت احراز چنین شرایطی جلوی معاملات را میگیرد. اما اگر مشکلی پیش بیاید، هیچکس رئیس سازمان بورس را مقصر نمیداند.
متاسفانه قوانین خصوصا برای پلتفرمهای واسطهای در کشور ما به درستی تبیین نشده است (درست مانند بسیاری از مسائل نوظهور دیگر) چندی پیش آپارات نیز به خاطر آپلود شدن یک ویدیو توسط یکی از کاربران محکوم شده بود. همچنین سالهای پیش نیز سایتهایی که به تقلید از فیس بوک سرکار آمده بودند و اتفاقا کاربرهای خوب و متعددی هم داشتند، به خاطر همین خلا قانونی نتوانستند رشد خوبی کنند.
وقتی مساله طرح صیانت داغ شد، عدهای گفتند که ما میخواهیم اینستاگرام ایرانی درست کنیم یا توییتر ایرانی درست کنیم و قس علی هذا. آن زمان با قطعیت و امروز با قطعیت به مراتب بیشتری میگویم که نمیشود. دلیل این حرف را اکنون میبینید.
وقتی قوانین در این مورد هنوز آنقدر ابتدایی است که یک فرد دیگر پستی در دیوار قرار میدهد و مدیرعامل آن (اگرچه قصور دارد اما تقصیر کار نیست) محاکمه میشود، انتظار دارید سایر پلتفرمی مانند اینستاگرام که اساس آن تولید آزادانه محتوا است، در اینجا ایجاد شود؟
بگذارید بگویم چرا در آمریکا توییتر و فیس بوک ایجاد میشود اما در ایران نه. سکشن ۲۳۰ از قانون اساسی ایالات متحده میگوید که «هیچ ارائهدهنده یا کاربر یک سرویس رایانهای تعاملی نباید بهعنوان ناشر یا گوینده اطلاعات ارائهشده توسط ارائهدهنده محتوای اطلاعاتی دیگر رفتار شود.»
اگرچه سکشن ۲۳۰ نیز حمایت بی حد و حصری از این پلتفرمها ارائه نمیدهد اما از طرف دیگر مانع آن میشود که افرادی با نیتهای پلید جلوی گردش آزادانه اطلاعات را بگیرند. همانطور که دیدیم، در زمانی که ترامپ خواهان مسدود شدن شبکههای اجتماعی شد، آنها توانستند با استناد به همین سکشن جلوی خواسته ترامپ را بگیرند.
در مجموع از نظر من باید بازنگری جدی در قوانین شکل بگیرد. چنین اقداماتی نه تنها منجر به بهتر شدن شرایط نمیشود، بلکه با خروج این افراد از کشور، زمینهساز ایجاد بسترهایی میشود که اینبار دیگر در اختیار افراد داخل کشور نیست. چرا که مردم بالاخره خرید و فروش را انجام میدهند، چه در دیوار، چه در اینستاگرام و چه در تلگرام. اگر میخواهید اینستاگرام داشته باشید، ابتدا نگاهی به قوانین بیندازید و ببینید آیا این قوانین محدود کنندهاند یا تشویق کننده.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani