بعد از یک هفته ی پرمشغله و البته در پایان شاد و جذاب امروز وقتم آزادتر شد و میتونم چند مورد مقاله ای رو که توی کامنتهام قولشون رو دادم بنویسم.
اول از چالشی ترین موضوع عصر حاضر شروع میکنم یعنی "آزادی" مسلما بعد از سی چهل سال روضه خوندن توسط قدرتمندترین رسانه ها، قلم ها و روانشناس ها راجع به آزادی و تغییر سلیقه ی تمام مردم جهان اونطور که نظام کاپیتالیستی تمایل داره، انتظار ندارم با یک نوشته متحول بشید و یا همه حرف های من رو قبول کنید (اگه توی فیس بوک یا جای دیگه بود حتی میگفتم خودم رو برای فحش هاتون آماده کردم ولی خوشبختانه اینجا افراد مودبی هستن) اما انتظار دارم که تمام پیش فرض هاتون رو کنار بذارین و بدون هیچ پیش فرضی مطلب رو بخونید.
خوب سوال اول، اصلا آزادی چیه؟ خوب میدونید که تقریبا اولین بار در انقلاب فرانسه واژه ی آزادی مطرح شد تا قبل از اون همچین واژه ای در لغتنامه ی سیاسی هیچ کشوری وجود نداشت پس بهتره ببینیم منظور بنیانگذاران انقلاب فرانسه از همچین شعاری چی بوده.
« La liberté consiste à pouvoir faire tout ce qui ne nuit pas à autrui : ainsi, l'exercice des droits naturels de chaque homme n'a de bornes que celles qui assurent aux autres membres de la société la jouissance de ces mêmes droits. Ces bornes ne peuvent être déterminées que par la loi. » (article 4 de la Déclaration des Droits de l'Homme)
اعلامیهٔ حقوق بشر و شهروندی ۱۷۸۹ فرانسه، آزادی را چنین تعریف کردهاست : «آزادی را انجام هر عملی گویند، بدون آزار رسانیدن به دیگری.انجام حقوق طبیعی هیچکس به هیچ وجه نمیتواند محدود شود، مگر هنگامیکه با حقوق افراد دیگر جامعه تعارض پیدا کند.محدودیت مذکور فقط توسط قانون مشخص میگردد.» (یعنی در صورت عدم تصریح نص قانون، هیچ محدودیتی وجود نخواهد داشت).
خوب در اینجا دو نکته وجود داره اول اینکه نوشته شده "محدودیت مذکور توسط قانون مشخص میگردد" از همینجا میشه نتیجه گرفت کشوری بدون آزادی وجود نداره چون تمام کشورها قوانینی دارن و این قوانین مسلما ازادی عده ای رو محدود میکنه گاهی کشوری به عقاید اسلامی مقید هست و اسلام خطوط قرمز اجتماع رو مشخص میکنه گاهی کشوری لیبرال هست و لیبرالیسم این خطوط رو مشخص میکنه و گاهی کشوری کمونیستی است و کمونیسم این خطوط رو تعیین میکنه. نمیشه کشورها رو مجبور کرد از ایدئولوژی های همدیگه تبعیت کنن فقط چون یک کشوری قدرت نظامی بالاتری داره یا قدرت رسانه ای بیشتری داره.
نکته دوم در شعار انقلاب فرانسه ادامه ی شعار هست."آزادی،برابری،برادری" شعاری کوتاه، تهییج کننده، زیبا ولی بسیار فریبنده است. نمیدونم اون زمان هم از خودشون این سوال رو پرسیدن یا نه که چطور آزادی و برابری کنارهم قرار میگیرن؟ اگه قرار باشه همه آزاد باشن پس برابری معنایی نمیده شاید به همین خاطر بود که برادری رو هم داخل شعار قرار دادن که بگن برادری سنجاق قفلیه که این دوتا رو به هم میچسبونه اما حقیقت نداره. بذارید آماری بدم. در فرانسه که بیشترین مسلمان رو در اروپا داره مسلمان هایی که با مسیحی ها ازدواج میکنن ترجیح میدن از اسم همسر مسیحیشون برای استفاده از امکانات دولتی کشور فرانسه استفاده کنن، گفته شده یک مسلمان در کشور فرانسه چیزی حدود 20 درصد کمتر از یک مسیحی شانس گرفتن شغلی رو داره از طرفی یک مسلمان احتمالا در زمان خرید خانه مجبوره 10 درصد بیشتر پول پرداخت کنه. اینها جدای از حالت های ملتهب کشور فرانسه در زمان بمب گذاری ها و سیل اخبار مسموم علیه مسلمانان هست. پس میبینیم که چون آزادی هست الزامی به برابری نیست و بیشتر برابری در حد یک شوآف باقی موند.
یک سوال کلیشه ای وجود داره. مردم همیشه میپرسن فلانی تو موافق آزادی هستی یا نه؟ اغلب مردم بلافاصله میگن "بله ولی..." بعد خطوط قرمز خودشون رو مشخص میکنن حالا هرچی که هست کار نداریم. اما من میگم خود سوال محل اشکاله. سوالی که باید در جواب این سوال پرسید اینه. آزادی چه چیزی و برای چه کاری و از چه راهی؟ اول مفهوم خودت رو از آزادی مشخص کن تا بعد ببینیم چقدر با عقل، چقدر با اخلاق، چقدر با منطق و چقدر با اسلام همخوانی داره و بعد ببینیم که آیا موافقیم یا نه.
مثال میزنم: آزادی بیان برای تحریف، برای دروغ، برای تهمت، برای ریاکاری، برای تخریب یک نفر، برای مسموم کردن ذهن عوام؟ مسلما نه! اما آزادی بیان برای روشنگری، برای تضارب آرا، برای پیشرفت، برای احقاق حقوق مظلومین، برای گفتن حرف حق؟ مسلما آری!
آزادی محض فقط در یکجا وجود داره. "جنگل". وقتی یک نفر میگه آیا موافق آزادی هستی این یعنی آزادی قتل نفس، آزادی دزدی، آزادی اشاعه تفکرات الحادی، آزادی دروغ و تهمت و ریا و... مثل این میمونه که یک باغبون بگه من طرفدار آزادیم بذار توی باغچه ام هرچی میخواد رشد کنه علف هرز، گل، سیب، گلابی، پنبه و... خوب مسلما این باغچه بعد از چند سال یا حتی چند ماه خشک میشه. یک باغ نیاز دائمی به مراقبت داره اگه علف های هرز جدا نشن، اگه درخت ها و گل ها هرس نشن و اگه بذاریم گیاه های مختلف کنارهم رشد کنن باعث نابودی باغ میشیم.
خوب در قسمت بعدی تفاوت های آزادی از نگاه نظام لیبرالیسمی و نگاه اسلامی رو میگم.