یکشنبه ده مهر 90
صبح رو با نشاط بلند شدیم و زدیم صبحگاه . با جمیل و احسان به سمت گردان رفتم . جناب سروان جهان.غ لابه لای درخت ها بود . فکر کردم دنبال انجیره . سلام و علیک کردم و پرسیدم جناب سروان انجیر میکنی ؟
گفت نه بابا دنبال سیگارم که این سربازا لابه لاها قایم کردن . چندتا انجیر داد دستم و من شروع کردم خوردن .
تو صبحگاه جناب سروان آد.ه درباره همسایه اشون میگفت که دختره رو دادن به پسری و دو روز بعد از عروسی پسره زده دختره رو کشته . حالم گرفته شد .
ورزش بعد از صبحگاه و آمار گرفتن و سرگرد که گیر داد که پسر بیا اینجا . رفتم پیشش . گفت تعداد کادری ها و سربازا رو بنویس بیار . خیلیا موقع ورزش جیم میشن . شروع کردم به نوشتن . بعد از ورزش رفتم رکن . جناب سروان س..گفت مهندس ازت گله دارم . پرونده ها رو نگاه نمیکنی . گزارش نوبه ایی 25 ام رو الان آوردن . برات توبیخی میزنم . زیاد جدی نگرفتم حرفش رو .
سرباز ب..روزنامه جام جم رو نشونم داد . نوشته بود کشف فسیل های 200 میلیون ساله در اصفهان . جالب اینکه آقای احمدرضا لاهیجان زاده گفته بود دوران تریاس و کرتاسه متعلق به سنوزوئیک هستن !!! و فسیل ها شامل اسفنج و مرجان . والاه ما تو دره دیز جلفا 500 میلیون ساله اش رو پیدا کردیم . روزنامه شنبه 9 مهر نود ، سی ذی القعده 1432 ، و اکتبر 2011 ، سال دوازدهم ، شماره دوازدهم ، 3239 بود . و اشتباه به این گندگی !؟
سنوزویئک ؟
جناب سروان ک.. بالاخره نامه ب..رو نوشت . این سرباز خیلی موجود عجیبیه .
دیشب ریختن از بازرسی زیر تختش سیگار پیدا کردن . خودش میکه پاپوشه . البته میدونم راست میگه . اونقده خره که هرکسی یکی میزنه سرش و رد میشه .
نامه ایی بود که باید میبردم مهن تخصصی ، راه افتادم . تو راه موتوری وایستاد و گفت مهندس بپر بالا . سوار شدم . فکر کردم ستوانی چیزیه . تو راه متوجه شدم سرهنگه . تعجب کردم از این که سرهنگی موتور سوار شه . به هر حال دمش گرم .
نامه رو دادم . با استوار و جنای سروان بر..صحبت کردم و جواب رو گرفتم و برگشتم .
این نظامی ها هم موجودات بدبختی هستن برای ازدواج کردن هم باید از مقامات بالا اجازه بگیرن . جناب سروان کا.ژ نامه نوشت که من با فاطمه ... ازدواج کردم و عنوان نامه هم درخواست ازدواج بود. دیگه کم مونده توی بدن هاشون هم ردیاب کار بگذارن .
اسم پادگان رو هم تغییر دادن و یه ولایت چسبوندن ته اش .