ahmadzadeh.saeed15
ahmadzadeh.saeed15
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

جام جهانی و ما فقرا


نگهبان برج با اون شکم گنده اش که خلاف جهت پاهاش بالا و پایین میرفت دوید سمتم و همینجور که نفس نفس میزد٬ یه دستمال یزدی چرکی رو از جیبش در آورد و عرقش رو خشک کرد و هن هن کنان پرسید :

واسه چی میخوای خودکشی کنی ؟

+ بخاطر خانمم

- بخاطر خانمت ؟ البته حق داریا

کلا همه مردایی که تو طول تاریخ خودکشی کردن یا بخاطر خانمشون بوده یا به خاطر خانم بقیه. من خودمم بخاطر خانم خودم هر از گاهی میخوام خودکشی کنم ولی چون میترسم هر روز بیاد سر قبرم بشینه و شروع کنه به غر زدن و شکوه و شکایت تا حالا اینکار رو نکردم و به جاش هی میخورم . آخه میگن چاق بودن خودش معادل مردنه و ...

پریدم تو حرفش که

+ نه فقط به خاطر اون بخاطر فوتبالم هست .

- بخاطر فوتبال ؟ یعنی خانمت نمیگذاره فوتبال ببینی ؟ خانم من که دیوونه فوتباله . اصلا جام جهانی که میشه زندگیمون میریزه به هم . همین بازی مراکش رو اینقده داد و فریاد کرد که همسایه ها ریختن خونمون که عباس آقا با خانمت راه بیا . زشته تو این سن و سال دعوا می کنید . تازه اونقدر خودش رو زده بود که همه فکر کردن واقعا دعوا کردیم .

دیدم گازش رو گرفته و یک بند حرف میزنه گفتم :

دست رو دلم نگذار برادر که خونه .

از خدا پنهون نیست از تو چه پنهون . تو خونمون تلویزیون نداریم . فوتبالم تو رادیو میشنوییم .

این همسایه دست راستی ما قبل جام جهانی خونوادگی رفتن روسیه . همسایه دست چپی هم ماهی یه بار میرن آنتالیا. خانمم گفت سعید ، بابا خسته شدیم از بس تو خونه نشستیم .

پس تو کی میخوای ما رو ببری بیرون ؟ تنها خوشیمون شده سید حمزه و زیارت پنجشنبه ها . حداقل یه مشهدی یه قمی .

گفتم آخه زن پول و پله مون کجا بود که بریم بیرون ؟

ما تلویزیونشم نداریم که نیم کیلو تخمه بگیریم و جام جهانی لامصب رو تو خونه نگاه کنیم .

جفت پاهاش رو کرد تو یه دمپایی که الا و بلا باید بریم خارجه . خودشم روسیه .

حرفمون شد و جر و بحث بالا گرفت. خانم قهر کرد و رفت تو آشپزخونه و شروع کرد به هق هق و منم قوطی رنگ هام رو برداشتم و زدم بیرون .

آخه من تا چند روز پیش تو مکانیکی صمد آقا کار میکردم . از وقتی فردوسی پور گفت که گابریل ژسوس بازیکن برزیل قبل جام جهانی جدولای پیاده رو رنگ میزده . از اونجا در اومدم و با پس اندازم دو تا قوطی رنگ گرفتم که شاید یه گورادیولایی پیدا بشه تو خیابون و من رو ببینه و ببره تیم ملی که شاید منم پولدار و معروف بشم . همینجور که رنگ میکردم و به این امید چشمم به ماشینا بود که شاید یه ماشین مدل بالا وایسته و من رو سوار کنه و ببره . چشمم خورد به وانت اکبر میوه فروش که کاغذ نوشته بود : در صورت پیروزی ایران مقابل اسپانیا تمامی هندونه ها رایگان هستن . منم با خودم گفتم که ایران عمرن پیروز باشه . و چی بهتر از این ....

دو تا هندونه خریدم و بدو بدو رفتم خونه به خانم گفتم باشه اگه ایران اسپانیا رو ببره ، بازی فینال میبرمت روسیه . اونم شاد و خندون شد و آشتی کردیم .

امشبم قبل بازی نشستیم پای رادیو که یهو برق خونه رفت و از اونورم باتری نداشتیم تو رادیو بندازیم

منم تو دلم آشوب و استرس که خدایا ایران ببازه ها !

از اونورم خانم تو تاریکی نشسته بود و زیر لب میگفت یا سید حمزه ایران ببره از روسیه برگردم یه کیلو خرما نذرت می کنم .

یکم که گذشت صدای ترانه و های و هو شنیدیم و خانم پرید بالا و اومد پایین و جیغ کشید که بردیم . هوراااا.

و دوید سمتم که آماده شو که رفتیم روسیه .

منم با اعصاب خراب و جیب خالی زدم بیرون .

رسیدم به برج و دیدم شما حواست نیست اومدم اینجا که بلکه خودم رو راحت کنم و از زندگی نکبت راحت شم.

یه نگاه عاقل اندر سفیه کرد و گفت :

بیا برو دنبال زندگیت . ایران باخته .

گفتم : پس این دیم دارا دوروم برا چیه؟

گفت : برادر من به پیکه لایی انداختیم٬ در حد بوندسلیگا. خودش سه تا گل ارزش داشت . ولی خب باختیم . خوب باختیم . مردونه باختیم برای همین شادی می کنن .

از لبه پشت بوم اومدم اینور . بغلش کردم و گفتم درسته گواردیولا رو امروز ندیدم . اما تو خودت یه پا کارلوس کیروشی .

گفت من کیروش نیستم عباس اقام . تو هم منتظر کسی نباش . برگرد برو مکانیکیت شاید یکی مثل شوماخر یه روز اومد که ماشینش رو‌درست کنی .

جام جهانیفوتبالطنزفردوسی پوربرج
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید