ahmadzadeh.saeed15
ahmadzadeh.saeed15
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

زمهریر با بهانه

اینکه دقیقا چه زمانی روستای ما ساخته شده مشخص نیست . هر چند در دوره ایلخانیان بوده و گویی ایلات مختلفی از کردستان و اورمیه و ترکمانان برای پیدا کردن مرتع از مناطق دیگر به این مکان کوچ کرده و بعد این روستا را ساخته اند .
( اهالی روستای ما به گردو ( پهلوی ) ، جویز می گویند . معرب گوز . )

از این روستا که در صد سال گذشته نه صنایع دستی داشته و نه شیر و ماست و کره و لبنیات درست و حسابی و نه کسی بلد است فرش ببافد و نه هنرمندی بیرون داده و نه اندیشمندی پرورده ، زمانی عده ایی برای کار به کرمان و تهران کوچ کردند و یک عده هم در جاهای دیگر ایران پخش شدند.

مثلا حسین آقا به تهران رفته تا کار کند و بعد از چند سال دچار ﺁﺳﯿﻤﯿﻼﺳﯿﻮﻥ گشته و خودش را آریایی می داند و کوروش را پدر ایران میخواند . از نگاه ایشان اسلام و اعراب عامل بدبختی ایرانیان از دیرباز هستند . و ساسانیان بزرگترین امپراتوری تاریخ. وی آرزوی بازگشت هخامنشیان در سر دارد. همچنین در بیانات خود ترک و مغول را وحشی و خونریز معرفی نموده ، خواستار نابودی ایشان است . حسین آقا به جای سلام ، درود می نویسد و سعی می کند زبان پارسی را پاس بدارد . هر از گاهی جشن مهرگان و جشن های دیگر و سالروز تولد اشو زرتشت و کوروش بزرگ را به وسیله پیامک به دیگر هم ولایتی ها شادباش می گوید .

از طرف دیگر برادر ایشان آقا ابوالفضل ، چند باری باکو رفته و برگشته و یک کارگاه کوچک برای خودش در تبریز دست و پا کرده . او خودش را تورک معرفی می کند . پرچم ترکیه را روی میز کارش گذاشته و خودش را فرزند قورد (گرگ) میخواند و فارس ها را جاعل میداند که تاریخ تورکان را دست کاری کرده اند و حتی با خشک کردن دریاچه اورمیه قصد کوچاندن تورک ها از تبریز به نواحی دیگر را دارند . ایشان دوست دارد سر به تن ارمنی ها نباشد و از نظر او کردها میخواهند آذربایجان را اشغال کنند ، پس نباید گذاشت تا کردها پایشان در آذربایجان باز شود . وصلت کردن با کوردها را بزرگترین گناه میداند . وی به آناتومیروس و بابک علاقه شدیدی دارد.

پدرشان مش حسن در دهاتمان زندگی می کند و بزرگترین افتخارش این است که در جوانی و وقتی چوپان بوده به تنهایی سه تن از زنوزی ها را کتک زده است. وی هر از گاهی شعر می گوید که وزن و قافیه ی درست و حسابی ندارد . او همیشه هم در شعرهایش از شهدا و اسلام می گوید . حتی اگر کسی در عهد بوق از دهات ما رد شده و بعدها در جبهه کشته شده باشد ، در شعر مش حسن، شهید ولایت خودمان معرفی می شود . فلان ملا در فلان روستا اگر در جوانی با ایشان آبگوشت خورده باشد و حتی حوزه علمیه قم را هم در تمام عمرش ندیده باشد از نظر مش حسن عالم وارسته ایی است که اهل روستای ما بوده و مقدس اردبیلی باید جلویش لنگ بیندازد .

خلاصه مردم نازنین روستای ما با این تفکرات در یک چیز همبستگی دارند و آن اینکه روستای کوچک ما بهشت روی زمین است و باید به وجود این بهشت افتخار کرد .

بهشتی که چیزی ندارد که قابل افتخار باشد .

زمهریرزنوزبهشتکوروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید