خاطرات -تجربیات -دبستان- دبیرستان- سربازی- سپاهی دانش - روستای اول - باسم روستا ترک ویس جاده خاکی .از ( کلKal ) داود جدا میشد یک ساعت بیشتر پیاده روی داشت حدود شاید 45 نفر خانه ها کاهگلی . بدون پنجره مردم برای ادای قضای حاجت به پشت تپه میرفتند و با سنگ و کلوخ پائین تنه شان را پاک می کردند .از آفتابه خبری نبود من سپاهی دانش بودم که بدستور احمق های بالا دستی بایستی 160 کیلو متر دور تر از محل تولدم یعنی کرماشان ( نام اصلی تاریخی قدیمی شهر. که بعد از انقلاب به با ختران تغییر نام یافت . وبعد از یکی دوسال به علت کمی اعتراض و بنا به گزارش مرحوم حجت السلام دعوت از من توسط ک.. .رفتن به ییلاق در بلند ترین نقطه کوه منطقه- خوردن نان و انار بعوض شام- جولان موش ها در اتاق خواب و حرکت به سوی کنو پر از گندم راس وقت مقرر- لانه کردن گنجشگ ها در سقف چوبی اتاق کاهگلی مثلا متعلق به معلم سپاهی با لباس مثلا مقدس ارتشی -.در مدت ششماه در روستای اول ندیدن و یا نخوردن میوه از طرف روستاییان .سن 77سال وپنج ماه و 16 روز .بازنشسته. کارشناس.دو مرتبه سفر چند ماهه بانگلستان لندن و شهر دیگری.سه روز پاریس دو روز هلندقبل از سال1357.چهار روز ترکیه ارض روم نمایشگاه- چهار روز باکو پایتخت کشور جمهوری اذربایجان.شهرهای داخل کشور خودمان ایران عزیز سختی کشیده ومصیبت زده که در طول تاریخ دروغ و راست گویان که چه بر سر مردم بیچاره آمده و آورده اند چه از داخل و چه از سوی کشورهای همسایه ها.
بس کن دیگر مرد پاسی از نیم شب سپری گردیده..درست است که لشکر خواب برچشمان آب مرواریت هنوز غلبه نکرده و تا 2/5 بامداد حسب عادت در از کش با کتاب ها و بعد با گوشی و اخبار کرونایی.که خداوند روح هموطنان مان و همچنین در گذشتگان مردم کره خاکی را شاد نگهدارد. بازمانگان محترمشان رنج بسیار باید ببرند.مگر می شود خاطره سالها زندگی شادی ها غمها سفر ها را از یاد بردن و گریستن . فعلا شب بخیر .