نشریه ضربان
نشریه ضربان
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

ضرورت مشارکت مردمی



«سی و هشت نفر شاهد قتلی بودند ولی هیچ یک به پلیس تلفن نکرد. »


سال ۱۹۶۴ کاترین جنووز در حالی که از اتومبیلش پیاده شده بود و به سمت درب خانه اش می رفت متوجه فردی شد که از پشت سر تعقیبش می کرد . کاترین مسیرش را منحرف می کند تا خودش را به خیابان اصلی برساند . اما ناگهان مرد از پشت سر به او حمله می کند و او را مورد اصابت ضربات متعدد چاقو قرار می دهد . او در همین حال از افراد ساکن و کسانی که این صحنه را مشاهده می کنند در خواست کمک می کند . اما از ۳۸ نفر از شاهدان هیچ یک به او کمک نمی کنند .

تصور چنین شرایطی شوک زده ام می کند .فکر می کنم که احتمالا در بین این تماشا گران افرادی پیدا می شوند که هر روز صبح کت و شلوار اتو کرده شان را به تن کرده ، ادکلن می زنند ، موهایشان را سشوار می کنند و به سر کار می روند . نمی دانم شاید بین شان پزشک، پرستار یا مهندس هم بوده باشد . اما چرا هیچ کدام به کمک او نیامدند ؟
با ذهنم کلنجار می روم . این یک پرونده جنایی ساده نبود . متهمان ردیف اول این پرونده در دادگاه ذهن من ، قاتل نه ، بلکه شهروندانی متمدن و معتقد به حقوق شهروندی ای بودند که جلوی چشمانشان مرگ یک دختر ۲۸ ساله را دیدند .

۶ آبان ۸۹ ، تهران میدان کاج سعادت آباد . محمدرضا جوانی بود که تحت ضربات چاقوی قاتل قرار گرفت . «افراد پرشماری پیرامون قاتل و مقتول گرد آمده و با خونسردی مشغول تماشای ماجرا و گوش دادن به سخنان قاتل بودند که در مذمت قربانی سخن می گفت و هر از گاهی نیز لگدی بر پیکر خونین و نیمه جان او می زد!»
محمدرضا پس از گذشت ۴۵ دقیقه بالاخره به بیمارستان مدرس که فاصله کمی با محل حادثه داشته منتقل می شود و در آنجا جان می دهد .

نمی دانم توانسته عمق فاجعه را به شما نشان بدهم ؟

برای تحلیل این واقعه صحبت از اثر تماشاگر به میان می آید . حالا بیایید یک بار خودمان را محک بزنیم . در حال حرکت در جاده هستید که می بینید فردی که یک ۲۰ لیتری خالی را تکان می دهد . متاسفانه بسیاری با این فرضیه که « بالاخره یک نفر پیدا می شه که کمکش کنه » از کنار چنین فردی عبور می کنند .
یعنی چه بگذارید به زبان ساده تر بگویم .
وقتی یک وظیفه اجتماعی چند یا چندین متولی پیدا می کند در ناخودآگاه این مسئولیت بین این اشخاص تقسیم می شود . انگار که هرکدام تنها سهم کمی دارند .این سهم کم انگیزه افراد را برای ایفای نقش اجتماعی شان کم می کند .

همین کم انگیزگی یکبار اثر خودش را در قالب کاترین در نیویورک یا محمدرضا در تهران نشان می دهد . من اما بعید می دانم که بتوان اثر این مقایسه را که « من فقط یک نفرم ، چرا بقیه کاری نمی کنند» را در مرگ این چند نفر خلاصه کرد .

درک فاجعه خیلی کار سختی نیست . معمولا بیشتر افراد روزانه متوجه اشتباهات بزرگی در اطرافشان می شوند . مثال ها را کمی ملموس تر می کنم ، می خواهد یک آشغال وسط پیاده رو باشد یا هم کلاسی ای که یقه اش را کج بسته و متوجه نیست . این جمله که مگر فقط من مسئولم باعث می شود که از کنار اینها ساده بگذریم .

پس چه کسی جلوی این اشتباهات را بگیرد ؟

در وضعیت شرایط کنونی کشور نیازی به توضیحات من نیست . تبیین اینکه چقدر تا رسیدن به قله ها کار و تلاش نیاز داریم ، توضیح اینکه موانع رسیدن به این قله ها چقدر زیاد است .

اما اگر همه ما فقط از کنار این اشتباهات عبور کنیم ، تغییر شرایط را به گردن این و آن بیندازیم و صرفا با غرغر کردن انتظار اصلاح داشته باشیم ، نتیجه چه می شود ؟ خلاصه بگویم در یک کلمه : فاجعه !

شاید ابتدا بعضی ها در مقابلم گارد بگیرند اما معتقدم انتخابات دقیقا یکی از این مصادیق است . فکر به اینکه من فقط یک رای دارم و رای من تاثیر ندارد می تواند فاجعه بیافریند . البته که همان اندازه که مهم است من و شما سهم خودمان را در آینده کشور به دست بگیریم به همان اندازه وظیفه داریم که درست انتخاب کنیم.

بعید می دانم صحبت از اینکه رای من در این کشور اثر نمی گزارد دیگر خریدار داشته باشد. نمونه هایش هم بارها تکرار شد که همه فکر می کردند حاکمیت نمی خواهد کسی بر کرسی مسئولیت بنشیند اما دقیقا همان شد که فکرش را نمی کردند . آیا وضعیت مملکت فرق کرده ؟ بله بار ها دیدیم که با سر کار آمدن افراد مختلف شرایط کشور به کدام سمت رفته . در همین کشور وزیری داشتیم که افتخار می کرد که یک مسکن مهر هم نساخته و در عین حال وزیری که افتخارش خانه دار کردن میلیون ها خانوار است. در همین کشور طرح شبکه و خانه های بهداشت اجرا شد که به عنوان یک نمونه موفق جهانی شناخته می شود.


🗳 اما چند کلام با برادران و خواهران فعال فرهنگی !

فضای انتخابات همیشه شور و هیجان خاص خودش را دارد خصوصا برای من و شما که تنمان برای اینکار ها می خارد .

احتمالا بسیاری از شما هم تا الان کاندیدای اصلح خودتان را انتخاب کردید و اگر تا الان یک استوری با سیس گنگ از فرد مورد نظرتان استوری نکرده باشید یا عکس پروفایل تلگرامتان نگذاشته باشید تا روز های آینده این کار را انجام خواهید داد .

من نمی خواهم به یقین هایتان تردید وارد کنم و شما را از این تلاش های مخلصانه منصرف کنم اما یک تذکر دارم .

خود شما بهتر می دانید که رهبری روی هیکل جریان دانشجویی حساب می کنند ! از من و شما انتظار دارند . حالا چه انتظاری ؟ می دانم که اکثر شما از بنده خیلی بیانات خوان ترید و حضرت آقا از دهانتان نمی افتد .

همین امسال اما من و شما یک تذکر ویژه دریافت کردیم «تشکل‌ها در درجه اول باید نگاه‌شان به داخل دانشگاه‌ها باشد»

بنده خیلی کوچک تر از آنم که شما را مورد تخطئه قرار دهم اما می دانم که فردا روز، لب پل صراط، اولین نفراتی که یقه شان را می گیرند ما هستیم. احتمالا این جمله را زیاد شنیده اید و بزرگتر ها هم زیاد این را به شما گوشزد کرده اند.

یک تعبیری هست که می گویند معطی شیء نمی تواند فاقد شیء باشد. حالا یک سوال اگر فردا کسی از شما بپرسد که کاندید اصلح مدنظر شما برای حل مشکل کمبود دارو چه راه حلی دارد پاسخ شما چیست ؟ بله حق با شماست. قطعا کسی از شما این سوال را نمی پرسد . از خودتان پرسیده اید چرا ؟ حالا بنظرتان اگر در جامعه دانشگاهی علوم پزشکی برای این مسائل ملموس دغدغه ای وجود ندارد چه امیدی می توان به عموم مردم داشت ؟ به کسانی که موذن جامعه شان من و شما باشیم اصلا چرا باید چنین دغدغه هایی داشته باشند ؟:)

💬 پارسا طالب

انتخاباتسیاستدانشگاهتشکل
#نشریه_دانشجویی_ضربان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند https://t.me/Zaraban_Bums
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید