اینبار میخواهم نیلوفر زرد به سینهام بزنم
و جایی بایستم که از هر دری به جهان آمدی
مرا ببینی
تو پیراهنی از عسل
و گندمزار آشفته به تن کن
دریا دامن تو باشد
و چرخ که میزنی فرو بریزند گوشماهیهاش
مونجوقهای رخشنده از آن
نور بیایی
و آب خوردن با گلوی شب را رها کنم
ناودانیِ ابرهای تو باشم
رودخانهای بیقرار که پشت هر پیچ درهاش
انگار بشارتی
انگار که معجزهای و طلسمی در کار باشد
و بیواهمه دویدن بر سنگهای تیز
اینگونه بیقرار…
اینبار میخواهم دو درخت بروییم
دو عصایِ چوبی در کهنسالگی
دو مقبرۀ باستانی خلوت کنار نیل
دو نوار مرزیِ مجاور در مسالمت
اینبار اگر پایی داشتم و گلویی
بر شانهی زندگی میروم
و هر شعر را با صدای تو میخوانم
اینبار اگر دستی داشتم و لبی
چشمهایت را میبندم
و تاریکیات را یکنفس سر میکشم
منبع
(از مجموعه شعری در دست انتشار)
پ ن:
برای شنیدن این شعر با صدای و تصویر شاعر به اینجا مراجعه کنید.