aidinism
aidinism
خواندن ۷ دقیقه·۶ سال پیش

حقیقت یا پسا حقیقت

چیزی که امروز ، میخوام در موردش با شما صحبت کنم ،؛ اینه که چرا ، الان که دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت و رسانه ها و شبکه های اجتماعی ، اینقدر آسونه ، وقتی که شما میتونین گوشیتون رو بردارین و هرچیزی رو سرچ کنین ، چرا الان که بیشترین دسترسی به اطلاعات رو داریم، پیدا کردن حقیقت ، اینقدر سخت و ناممکن شده؟ چرا اخبار جعلی پخش میشن؟

و چرا بیشتر از هر زمان دیگه ای در طول تاریخ ، چند قطبی و جدا از هم ، شدیم؟

https://www.youtube.com/watch?v=sSg53cmwaEY


باید اعتراف کنم که من قبلا واقعا آدم خوشبینی بودم. شایدم نسبت به اینترنت خیلی ساده لوحانه فکر میکردم.

یک سیستم ارتباطی بین همه دنیا ، که هرکس ، از هر جایی ، میتونه هرچیزی رو با دیگران به اشتراک بگذاره.

هرکس در هرجایی، بدون توجه به تحصیلاتش ، شغلش ، موقعیت اجتماعیش و ثروتش ، مثلا از طریق ویکی پدیا به اطلاعات واقعی و درست ، دسترسی داشته باشه.

فکر میکردم اینترنت قراره همه رو خوشحال تر کنه. اطلاعات و سوادشون رو بیشتر کنه ،

حتی صبر و تحملشون رو تو برخورد با نظرات مختلف، بیشتر کنه. چون تو اینترنت ، ما با آدمهایی برخورد میکنیم که الزاما شبیه خودمون نیستن. مثل ما فکر نمیکنن.

فکر میکردم ، همین که ما بتونیم با آدمهای دیگه ، اون طرف دنیا ، با فرهنگ و تمدن و علاقه های متفاوت ، سر اینکه اصلا چه چیزی درسته ، بحث کنیم، هممون رو به سمت ، حقیقت و واقعیت ، پیش میبره.

شاید حتی برای یه مدت ، نشونه هایی هم وجود داشت ، سرنگونی دیکتاتور ها تو بهار عربی، یا پذیرفتن ازدواج همجنس گراها تو کشورهای مختلف، یا توافق نامه های مربوط به آب و هوا که همه کشور ها رو برای حفظ محیط زیست ، کنار هم قرار میداد.

یا حتی چیزهایی مثل یوتیوب ، توییتر ، اینستاگرام ، که چند میلیون نفر میتونن ویدیوها و مطالب مختلف رو تماشا کنن یا در موردش صحبت کنند.

شاید اگه هنوز محدود به تلویزیون و رسانه های سنتی تر بودیم ، ویدیویی مثل این یا خیلی ویدیو های دیگه ، هرگز فرصت دیده شدن توسط دیگران رو پیدا نمیکردند.

اما الان با وجود اینترنت ، من میتونم با شما ، اونطرف کره زمین ، یا هر جای دیگه دنیا ، ارتباط برقرار کنم ،

مخاطب هامو پیدا کنم. ما میتونیم از هر جایی دور هم جمع بشیم ، و کاری رو که فکر میکنیم درسته ، انجام بدیم.

اما چیزی که بهش فکر نکرده بودم این بود ، که گروه های دیگه ای هم میتونه ، شکل بگیره.

گروه های که تو اونها ، مردم با تعصبات شدید سیاسی یا دینی یا حتی فرهنگی ، دور هم جمع شدند.

تو جامعه عادی ، معمولا کنار انسان های دیگه خیلی به چشم نمی آیند یا تاثیر گذار نیستند. اما تو اینترنت، هر فکر و عقیده ای ، میتونه راه پیدا کنه و حتی بیرحم ترین و خشن ترین انسان ها هم همدیگه رو پیدا کنن و گروه . سازمان ، تشکیل بدن.

برای همین فکر میکنم که این مسئله که چرا ما امروزه این مشکلات رو داریم، از اینجا شروع میشه.

اما مردم بعد از اینکه گروه و هم فکر های خودشون رو پیدا کردن چکار میکنن.

خوب ما تو زندگی واقعی بطور حضوری همدیگه رو میبینیم و با هم حرف میزنیم ، اما تو دنیای مجازی که البته حالا دیگه خیلی هم مجازی نیست ، چی ؟ اونجا مطالبمون رو به اشتراک میگذاریم ، لایک میکنیم ، برای هم میفرستیم

شما میتونین به گروه هایی فکر کنین که واقعا بی ضرر هستن. مثل کسانی که گربه ها رو دوست دارن. کسانی که دوست دارن عکس بچه گربه ها رو با هم به اشتراک بذارن.

و بعد یهو یکی یک جمله ی با مزه زیر عکس مینویسه ،

ما عکس رو می بینیم ، ذهن ما رو قلقلک میده و بعدش همه جای اینترنت پخش میشه و میلیون ها نفر اونو میبینن.

اما اون چیزی که داره اتفاق میافته یک جور تکاملِ ، تکامل ایده ها و خلاقیت هایی که تو اینترنت وجود داره.

یک عکس ساده از بچه گربه، اینقدر تغییر و تغییر میکنه تا بالاخره جذابیت لازم رو به دست بیاره و بین همه تو اینترنت پخش بشه.

اما ، همین تکامل ، در مورد بحث های ایدئولوژیک هم اتفاق میفته.

حتما دیدید یا شنیدید انواع مختلفی از این بحث هارو ، که هر کدوم چندین روایت و نسخه مختلف دارند.

و اگه به گروه هایی که دارند بحث میکنند دقت کنید، گاهی خیلی هم بحثی اتفاق نمیافته، هر کدومشون فقط حرف و دیدگاه خودشون رو تکرار میکنند ، فقط چیزی که در تصورشون از گروه مقابل هست رو میبینند ، نه الزاما واقعیت های موجود رو.

حتی گاهی ما یک خبر رو طوری تغییر میدیم که بد و بدتر بشه تا اونجایی که تبدیل به بدترین حالت ممکن بشه تا بیشتر بتونه ما و آدمهای دیگه رو تحت تاثیر قرار بده.

و وقتی به این حد رسید، ما اون رو با هر کسی که می شناسیم ، به اشتراک میگذاریم.

میگیم، نگاه کنید طرف مقابل داره درباره چی صحبت میکنه؟ ببینید چجوری داره فکر میکنه؟ ببینید که چقدر بد و زشته فکر و صحبت اش و اینقدر به این کار ادامه میدیم تا گروه مقابل ، بین هم فکرهای خودمون واقعا بد بشن.

ما به حرف های آدمها دقت نمیکنیم، به راحتی و سادگی به اونها برچسب می زنیم و با همون برچسب ها به تمام حرفهاشون نگاه میکنیم.

ما به یک جمله یک نفر رو عرش ، و با یک جمله دیگه همون آدم رو به فرش میرسونیم.

چیزی که ما رو هر روز، بیشتر و بیشتر ، به سمت قطبی و افراطی شدن پیش میبره.

و بدتر اینکه، اینترنت و شبکه های اجتماعی هم تو این مسیر اشتباه، به ما کمک می کنند.

شبکه های اجتماعی، طوری طراحی شدن تا چیزهایی رو به ما نشون بدن که بیشتر از همه بتونه ما رو درگیر خودش کنه.

مطالبی شبیه به چیزهایی که قبلا لایک کردیم یا با بقیه به اشتراک گذاشتیم. و این الگوریتم ها باعث میشه ما درک درستی در دنیای واقعی یا حتی گروه های دیگه نداشته باشیم. مثلا اخبار جعلی ، تو همین انتخابات آمریکا یا ایران ، یا خیلی از کشورهای دیگه.

چطور ممکنه که تو این زمان و با این سطح دسترسی به رسانه های مختلف و اینترنت، اخبار جعلی بیشتر از اخبار واقعی پخش بشوند؟

من فکر میکنم ، به این دلیله که ، علاوه بر خود ما ، اینترنت هم این اجازه رو به مردم میده که گروه گروه و جزیره جزیره ، دور هم جمع بشن.

بهمون اجازه میده تا خیلی چیزها رو با هم به اشتراک بگذاریم. چیزهایی که حقیقت ندارند ولی فکر میکنیم میتونه شبیه به نظر گروه مقابلمون باشه.

حتی خیلی کوچیک ، اونها رو تغییر میدیم تا آروم آروم تبدیل به مطلبی بشه که بتونه بیشتر از همه روی دیگران تاثیر بذاره.

و این مطالب چیزهایی هستن که به اشتراک گذاشته میشن، لایک میشن یا بعضی ها بدشون میاد.

و بعد ، شبکه های اجتماعی ، مطالبی جعلی رو بالا و بالاتر میارند ، چون بیشتر از همه امکان درگیر شدن شما باهاش وجود داره ،

دیگه فرقی نداره باهاش سرسختانه موافق باشید یا مخالف. اینها مطالبی هستند که هر روز به دست میلیاردها نفر تو سرتاسر دنیا میرسه.

بجای اینکه اینترنت ما رو دور هم جمع کنه و بیشتر به حقیقت نزدیک کنه ، به ما این اجازه رو میده که در گروه های جدا از هم زندگی کنیم.

جزیره های دور از هم ، که چیزی به جز فریاد از طرف مقابل نمیشنون.

تکرار دیوونه وار بحث و جدل های بی حاصل. و ما رو بیشتر از قبل، از هم دور میکنه.

ما همه نیاز داریم به تایید شدن ، ما به طور طبیعی دنبال چیزهایی میریم که با تفکرات ما موافق باشن. نه چیزهایی که با افکارمون مخالفه.

درسته که این یک رفتار غریزی اما ما انسان ها می تونیم کنترلش کنیم. میتونیم به غریزه امون غلبه کنیم و به جای هیجان زده شدن ، واقعا به حرف های طرف مقابل گوش بدیم.

بجای اینکه آدمها رو سیاه و سفید ببینیم و از اونها بت بسازیم و با یک جمله یا حتی یک اشتباه ، بتی که خودمون ساختیم ، رو بشکنیم.

بجای اینکه از مخالفت و حذف کردن طرف مقابل لذت ببریم و به اوج غرور برسیم.

بیایید با هم حرف بزنیم ، به حرف های دیگران گوش بدیم، بهشون دقت کنیم، نه با تمام تصوراتی که از قبل از اون آدم یا از اون گروه خاص داریم.

بدون پیش داوری ، به حرفی که میشنویم، یا می خونیم، دقت کنیم،

آدمهای دیگه مثل خود ما ، هر روز تغییر میکنند. بهتر یا بدتر میشند. از عقیده اشون بر میگردند یا بیشتر بهش باور پیدا میکنند. پس میشه ، پس باید به حرف هاشون با دقت بیشتری گوش داد.

ما آدمها هر روز ، باید دنبال راهی باشیم ، تا به این تفرقه غلبه کنیم.

باید دوباره ، سر اینکه اصلا ، چه چیزی حقیقته ، به توافق برسیم.

کنجکاو باشید.

حقیقتجامعه
معمار نرم افزار، مستند ساز، آموزگار @کالیفرنیا Software Architect, Documentary Producer, Educator @California
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید