من مطالعهی چندانی در ادبیات کشورهای دیگر ندارم، اما آنچه از کتابها، فیلمها و داستانهای مختلف برداشت کردهام این است که انسانها در همه جای دنیا و در همهی اعصار، در مقاطعی از زندگیشان درگیر جنگ با یک اژدهای درونی بودهاند!
جنگی که مانند یک سفر (درونی) است و یک اتفاق یا حادثه میتواند آغازگر این سفر باشد. در میانهی راه امدادهای غیبیایی وجود دارد که همان الهامات قلبی تو است. امکان دارد افرادی هم در هیئت یاریگر یا مربی ظاهر شده و در رسیدن به مقصد تو را یاری کنند.
ساده انگارانه است که اگر تصور کنی در این سفر از هجوم وسوسهها برای بازگشت به حاشیهی امنِ خود در امان هستی. (عقدهی مادر)
اما اگر مردِ راه باشی بعید است لذت کشف، مرگ و تولد دوباره را به چند وسوسه، ارزان بفروشی و اینجاست که تحول اتفاق میافتد و تو شایستهی دریافت هدیهی ایزدبانو میگردی.
و این هنر آفرودیت (کیمیاگر) وجودِ هر انسان است که مسِ وجود او را به طلا بدل میکند.
برایم از سفر(های) قهرمانیات بنویس.