فکر کنم برای همهی ما تا حالا پیش اومده باشه که تصمیم جدی به انجام کاری گرفته و حتی نه از شنبه بلکه از فردای روز تصمیم کبری، شروع به کار هم کرده باشیم و مدتی پیش رفته ولی پس از اندکی طی طریق، کار مذکور را رها کرده و دوباره به چرخهی عادی زندگی برگشته باشیم! علت رویدادهای این مدلی بیشتر از هر چیزی اینه که کاری که میخواهیم انجام بدیم برامون به صورت عادت در نیومده و باید از «تفکر کند به جای تفکر سریع» برای انجام کار بهره ببریم و انرژی زیادی صرف کنیم تا خودمون را برای انجام کار آماده کنیم. در زندگی افراد موفق هم که بررسی کنیم میبینیم که «این مردمان موثر دارای عادتهایی هستند» که به موفقیت و رشد آنها کمک زیادی کرده است.
کتابی که قصد معرفی آنرا دارم کمک میکنه که با ایجاد کردن «عادتهای اتمی» یعنی کارهای کوچکی که دیگه قابل تقسیم به زیرکار نمیباشند، به مرور تغییرات کوچکی در زندگی خودمون ایجاد کنیم که با جمع شدن و ایجاد «اثر مرکب» در دراز مدت، تغییرات شگرفی را در زندگی خودمون مشاهده کنیم. یک داستان خیلی معروف بین چینیها هست که از زندگی فردی میگه که با تمرین روزانه چند جمله انگلیسی، تونست بعد از چند سال از یک کارگر ساده بودن به وزیر امور خارجه تبدیل بشه، اینکه داستان صحت داره یا نه رو تحقیق نکردهام ولی نکتهای که در دلش هست و به اثر مرکب عادات کوچک در زندگی میپردازه صحت داره. در کتاب «عادتهای اتمی» هم داستانهایی از این دست که به تاثیر عادات در زندگی میپردازند زیاده که خواندن کتاب را لذت بخشتر میکنه. کتاب با ماجراهایی از زندگی نویسنده و مسیر رسیدن به نوشتن کتاب، شروع شده و پس از آن، در بخش اول به دلایل تاثیرات شگرفی میپردازه که تغییرات کوچک به همراه دارند. توی این بخش به این موضوع پرداخته میشه که بجای تمرکز بر روی اهداف، باید به سیستم بپردازیم و کمی کلیتر به قضیه نگاه کنیم. مثلا هدف یک مربی ورزش اینه که تیم رو به قهرمانی برسونه ولی سیستمی که داره، تشکیل میشه از جذب افراد مناسب و روش تمرین و مواردی از این دست. یک جملهی کلیدی برای علت این تغییر دیدگاه اینه که «قهرمان شدن، هم هدف برندههاست و هم هدف بازندهها، ولی سیستم تمرین و روش آمادهسازی این دو دسته متفاوته.» بعد از بحث و توضیح در مورد تفاوتهای هدف و سیستم، کتاب «سیستم عادتهای اتمی» رو معرفی میکنه و میگه که اگر شما در تغییر عادات خود مشکل دارید، مشکل از شما نیست، مشکل از سیستم شماست و «شما به اندازهی اهداف خود بالا نمیروید، شما به اندازهی سطح سیستمی که دارید، پایین میآیید!»
کتاب برای شرح نحوهی شکلدهی عادتهای اتمی و ماندگاری عادات، به بررسی پروسهی چهار مرحلهای عادت میپردازه که توضیح و تفسیر هر کدام از این مراحل با ذکر داستانهای متنوع، و استفاده از این مراحل برای «سیستم عادتهای اتمی» بخشهای بعدی کتاب رو تشکیل میدهند. این چهار مرحله به ترتیب به این صورت هستند: cue یا نشانهای برای شروع عادت، craving یا محرک انگیزشی که پشت عادت قرار داره، response یا عادتی که انجام میدیم و در نهایت reward یا هدف نهایی عادت و چیزی که از عادت دنبال میکنیم. پس از اینکه دونستیم تمامی عادات چه مثبت و چه منفی از این چهار مرحله تشکیل شدهاند، شکل دهی یک عادت مثبت و از بین بردن یک عادت منفی راحتتر میشه.
برای شکلدهی یک عادت مثبت کافیه ابتدا به شیوهای عمل کنیم که کار مورد نظر به صورت واضح جلوی چشممون قرار گرفته و نشانههایی از اون را داشته باشیم تا انجام کار فراموش نشه. مثلا کار را بچسبانیم به مکان و زمان خاص یا یک کاری که عادت جاریمون هست را پیش نیازش قرار بدیم یا اینکه محیط را به گونهای تنظیم کنیم که نشانههایی برای ایجاد عادت مناسب در بر داشته و از نشانههای عادتهای منفی خالی باشه. یک نمونه که کتاب به آن اشاره داره در مورد تحقیقی است که برای شکل دهی عادت ورزش کردن بر روی ۲۴۸ نفر در طی دو هفته انجام شده. این افراد به سه گروه تقسیم شده بودند، از گروه اول فقط خواسته شده بود که زمانهایی که ورزش میکردند را ثبت کنند. از گروه دوم خواسته شده بود که علاوه بر ثبت زمانها، منابعی که در مورد فواید ورزش است را مطالعه کنند و از گروه سوم خواسته شده بود که علاوه بر کارهای گروه دوم، یک زمان و مکان ورزش نیز برای خود تعیین کنند. نتیجهی نهایی این بود که از بین دو گروه اول حدود ۳۵ تا ۳۸ درصد واقعا ورزش کرده بودند ولی از بین گروه سوم بیش از ۹۰درصد افراد به ورزش پرداخته بودند!
پس از واضح شدن کار، مرحلهی بعدی و بخش بعدی کتاب میپردازه به اینکه چرا و چگونه کار مورد نظر را جذاب کنیم که تمایل به انجام آن داشته باشیم. در این بخش کتاب، اشارهای به داستان خواهران Polgar هم میشه و اینکه چطور پدر/مادرشان با جذاب کردن بازی شطرنج تونستند سه دختر که در سنین پایین به استاد بزرگی شطرنج رسیدند را تربیت کنند.
هر کاری اگرچه واضح و لذت بخش، اگر قابلیت انجام راحت و ساده و با تلاش کم را نداشته باشه استقبال کمی را در پی خواهد داشت. به همین دلیل بخش بعدی کتاب به موضوع سهل الوصول بودن کارها میپردازه و به حرکت در مسیر، به صورت «آهسته و پیوسته» اشاره داره. این بخش با داستانی از یک تجربهی دانشگاهی شروع میشه. یک استاد دانشگاه در درسی برای تمرین عکاسی، دانشجوها را به دو گروه تقسیم میکنه. گروه اول باید بر روی «کمیت» تمرکز کرده و تعداد عکس زیادی در طول ترم بگیرند، در نهایت از بین عکسهای گرفته شده ۱۰۰عکس نمرهی A و ۹۰ عکس نمرهی B و ۸۰ عکس نمرهی C گرفته و به همین صورت عکسها و کار دانشجویان نمرهدهی میشوند. گروه دوم کلاس باید بر روی «کیفیت» تمرکز کرده و هر دانشجو در طول ترم تنها یک عکس با کیفیت بالا گرفته و نمرهی دانشجو از روی همان یک عکس تعیین میشود. نتیجهی نهایی در پایان ترم جالب بوده و بهترین عکسها از بین گروهی از دانشجویان که بر روی «کمیت» تمرکز داشتند بدست آمده. علت این رویداد این بود که دانشجویانی که «به راحتی» و بدون درگیر شدن با این موضوع که ایدهآل چیست به عکاسی در تعداد بالا پرداخته بودند، مهارت بیشتری نیز در عکاسی کسب کرده بودند.
بخش بعدی که به آخرین مرحله و نیازمندی در ایجاد عادتهای پایدار میپردازه، موضوع رضایت بخش بودن عمل را شرح میده. اگر تمامی مراحل قبلی با موفقیت انجام بشه ولی از کاری که انجام دادهایم احساس خوشحالی و رضایت نداشته و از کردهی خود پشیمان باشیم، تکرار کردن عمل برامون راحت نخواهد بود. مثالهایی که این بخش باهاش شروع میشه خیلی ساده ولی جالب هستند، مثل این موضوع که استفاده از مایع دستشویی فومی یا خمیردندان طعم دار که احساس رضایت ایجاد میکنند باعث رشد چشمگیر استفاده از این محصولات و شکلگیری عادت شستن دست و مسواک زدن شده است.
بخش آخر کتاب هم به قول نویسنده به موضوعات پیشرفتهتر مثل تاثیر و اهمیت استعداد، حفظ انگیزه در شغل و زندگی، نیمهی تاریک ایجاد عادات خوب و در نهایت جمع بندی و رمز و راز «نتایجی که باقی میمانند» میپردازه.
امیدوارم این خلاصه آشنایی خوبی با این کتاب خوب براتون ایجاد کرده باشه و با خواندن کتاب و ایجاد عادتهای اتمی بتونید کیفیت زندگی و شغل خودتون را افزایش بدید.