من به شکست فکر میکنم. شما به چه چیزی میاندیشید؟
به شکستی فکر میکنم که زاییده موفقیت است. هفته قبل میهمان دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران بودم. با هیجان از استارتآپها گفتم، موفقیتهای بچههای استارتآپی را شمردم، تک به تک. بعد هم گفتم به جای دلخوش کردن به کارمندی و سقوط در ورطه لاتاریسم و دلخوش کردن به اینکه با ارسال یک اساماس یا خرید یک محصول یک میلیارد تومان برنده و زندگیتان از این رو به آنرو خواهد شد، بیایید کسب و کار خودتان را راه بیندازید. البته در عین تهیج به کارآفرینی هم متذکر شدم بین ۳ تا ۷٪ استارتآپها موفق میشوند.
همه موافق بودند به جز یک دانشجو که معتقد بود به دلیل نرخ بالای شکست، ورود به استارتآپ هم نوعی لاتاریسم است! با اینکه با او مخالفت کردم، اما از هفته پیش تا این لحظه این جمله رهایم نمیکند؛ نه از آن منظر که پذیرفته باشم ورود به استارتآپ مساوی است با لاتاریسم، به چیزی فراتر از شکست لاتاریستی میاندیشم.
کسی که بلیت بختازمایی میخرد، بخش اندکی از پول توجیبیاش را برای این کار اختصاص میهد.تا اندازهای که اگر از دست داد، اتفاقی برایش نیفتد. اما وقتی به خودمان نگاه میکنم، ما همه زندگیمان را در استارتآپمان گذاشتهایم. همه زندگی هم فقط پول نیست؛ جوانیمان،جسم و روح و روانمان، همه وقت و انرژیمان، همه لحظات ناب جوانی که میتوانستیم کنار خانواده و عزیزانی باشیم که عاشقشان هستیم. اما تا دیروقت و حتی گاه تا سحر در محل کار تلاش که نه... جان میکنیم. برای همین اگر روزی استارتآپمان شکست بخورد و کسی ما را با شکست خورده یک لاتاری مقایسه کند، برای من غمانگیز و تراژیک است.
- آن روز از آن جوان خوشنیت پرسیدم تا به حال با بانجی جامپینگ از ارتفاع بلند پریدهای پایین؟
+ گفت نه، هرگز نمیتوانم این کار را بکنم
- گفتم ولی آدمهایی هستند که این هیجان را دوست دارند و تو نمیتوانی بگویی این کار را نکنند.
کسانی هستند که دلشان میخواهد بیزینس خودشان را داشته باشند و این اجازه را دارند که این هیجان پریدن را تجربه کنند؛ پروازی که اگر همه چیز جفت و جور باشد، میشود eBay، Amazon، Facebook و... لذت بینهایت کارآفرینی و اگر شکست بخوریم...
چه کنیم؟ نمیشود که شکست را زیر سبیلی رد کنیم و دائم از موفقیت بگوییم. بیش از ۹۰٪ احتمال شکست استارتآپ ما هست. فکر نکردن به شکست یعنی فکر نکردن به موفقیت. از طرفی نمیتوانیم در خانه بست بنشینیم که احتمال دارد اگر بیرون برویم، تصادف کنیم! برای آنکه در دام این تسلسل فلسفی گرفتار نشویم، بیایید به جای ناامیدی، پشیمانی و دست کشیدن از کار و کارآفرینی در کنار امید واقع بینانه کمی هم بترسیم. بله، بترسیم و شکست را باور کنیم و از دریچه روشنتری به آن فکر کنیم. اما ترسی آگاهانه یا به قول استفن. موسس شرکت Surrenden Invest ترس محرک. جاناتان میگوید:
در حالی که ترس میتواند به عنوان یک محرک و انرژی عمل کند و تاثیر مثبتی بر روحیه کارآفرینی شما داشته باشد× افسوس و پشیمانی به ندرت به شما کمک میکند. کارآفرینان باید شکست را از دریچه روشنتری ببینند و درک کنند. این اتفاقی است که برای همه ما میافتد و جای پشیمانی نیست. شکست بخشی از فرایند یادگیری است.
زمانی که مایکروسافت در تلاش بری بهبود ارتباطات هوش مصنوعی، ربات توئیتری، تای (Tay) را راه اندازی کرد، اوضاع به نحو دلسرد کنندهای اشتباه پیش رفت. هکرها تای را وادار کردند سخنانی نژاد پرستانه و افراطگرایانه بگوید؛
مسئلهای که باعث شد مایکروسافت در عرض چند ساعت تای را از مدار خارج و رسما عذرخواهی کند. بدون تردید، تیمی که مسئولیت تای را بر عهده داشت، باید احساس خستگی و ناامیدی میکرد ولی شما فکر میکنید وقتی این ایمیل را از مدیر بزرگ خود دریافت کردند چه احساسی داشتند؟
به پیشروی ادامه دهید و بدانید که من در کنار شما و پشتیبان شما هستم... کلید موفقیت ما ادامه یادگیری و بهبود دادن است.
از همه شما جوانان استارتآپی دعوت میکنیم به شکست فکر کنید، به خصوص در زمانی که حس موفقیت عمیق دارید. این دعوت به دلسردی، ناامیدی و بازدارنده نیست. دعوت به فرآیندی یادگیری و بهبود بخشیدن به تصمیمها و روندهاست.
هفته نامه شنبه از ابتدای انتشار در چندین مورد به موضوع شکست پرداخته اما از این شماره صفحهای خواهیم داشت با عنوان «تجربه شکست» تا شکست را به عنوان فرآیند یادگیری با هم طی کنیم.