سکانس اول:
وقتی صدایش را از پشت گوشی میشنوم، مو به تنم میایستد؛«مادر یک استارتآپی هستم.» میگوید پسرش وارد اکوسیستم استارتآپی شده و اتفاقا موفق هم هست اما مشکلاتی دارد. زنگ زده است که بگوید در کنار موفقیتها به جوانها بگو کار استارتآپی سخت است. از سرمایهگذاران گله میکند؛ اینکه هنگام ارزشگذاری و گرفتن سهام به سرمایه مادی، معنوی و زحمات خانواده استارتآپیها بهعنوان سرمایهگذاران اولیه و بدون سهام، توجه نمیکنند. تکیه کلامش مادرانه است. «متوجه شدی چی میگم» بله مادر. از طاقچه بالا گذاشتنهای مدیران شتابدهندهها هم میگوید که بچهها باید مدتها لنگ دیدن یک مدیر و مستاصل برای یک تصمیم باشند. با تحکم مهربانانه مادری میگوید که این موارد را که گفتم «لطفا فردا خدمتشان عرض بفرمایید»
میگویم: چشم
یک خانم جوان: «من را که میشناسید فلانی هستم» به یاد میآورمش؛ سال قبل با من مصاحبهای انجام داده بود.
«در حال برگزاری همایش استارتآپی هستیم. موضوع سخنرانیام در مورد تجاریسازی است، میخواهم بیایم خدمتتان راهنماییام کنید که در سخنرانی چه بگویم.» آدرس میدهم که از سایت شنبه استفاده کند. همچنان اصرار به ملاقات حضوری دارد. وقتی توضیح میدهم امکان ملاقات نیست، میگوید «من باید حتما بهعنوان یک کارآفرین سخنرانی کنم اما هیچ چیزی از این حوزه نمیدانم!»
میخواهم که از هیات علمی همایش کمک بگیرد «آنها هم نمیدانند در مورد چه چیزی باید صحبت کنیم، اجازه بدهید حضوری عرض کنم»
میگویم: خیر
در یک اکوسیستم زندگی میکنیم؛ اکوسیستمی از استارتآپها، سرمایهگذاران، شتابدهندهها، فضاهای اشتراکی، مراکز آموزشی و برگزارکنندگان ایونتها، منتورها و... که شکلدهنده یک زیستبوم کارآفرینی هستند. وقت آن رسیده که در این اکوسیستم وجود کاسبان را نیز اعلام کنیم.
در پیشینه کارآفرینی و فرهنگی ما کاسب به دو لحن و مفهوم شناخته میشود؛ کاسبی که حبیب خداست و مرام و منشش در بیزینس مشتریمداری، اخلاق، مروت و مردانگی است و دستگیری از دیگران و شعارش«تجارت به هر بهایی، نه.»
در مقابل کسانی هستند که از کاسبی فقط به سوداگری میاندیشند. به سلفیگرفتن با شخصیتها، به رزومهسازی داخلی و خارجی در کمپانیهای غربی و کتابسازی. به زیر پا گذاشتن اخلاق و جوانمردی؛ آدمهای پر از خالی که آمدهاند به هر بهایی فقط از این اکوسیستم بکنند و ببرند.
همواره از غرزدن بیزارم، از هر انتقاد بازدارنده و تخریبگر رویگردانم چراکه معتقدم در این وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... این کشور، جوانانش، سرمایهگذارانش همه نیاز به امید و امیدبخشی دارند. در همین راستا هر انتقادی که تخریب و کمسوکننده امید نباشد، با جان و دل پذیرا هستیم.
بارها نوشتهایم و بازهم خواهیم نوشت؛ استارتآپها راه نجاتبخش اقتصاد کشور هستند و اقتصاد سنتی و بیبهره از تکنولوژی بازاری بکر برای موفقیت استارتآپهاست. اما این راه سختیهای بسیاری دارد و برای موفقیت رنج بسیار باید برد و شکست دور از انتظار نیست.
از من روزنامهنگار تا یکانیکان شما فعالان اکوسیستم استارتآپی هرکدام به سهم خودمان نسبت به این مادر، مادرها و پدرهای فرهیخته و زحمتکش، همه جوانانی که با هزار آرزو و امید وارد این اکوسیستم میشوند و حتی نسبت به سرمایهگذاران محترم که سرمایهشان را به عرصه آوردهاند و فعالان بخشهای مختلف در زیستبوم، مسئولیت داریم؛ مسئولیت انسانی و اخلاقی.
در عین انتقاد سازنده و گفتن از امید و مخاطرات، باید مرزمان را با کاسبانی که در اکوسیستم نشو و نمو پیدا میکنند، مشخص کنیم.
تاکید میکنم کاسب خوب حبیب خداست و کسب درآمد میلیاردی برای کاسب بامرام، شایسته و قابل تقدیراست اما مراد ما از کسانی است که هیچ پشتی ندارند و با توصیهها و منتوریهای بدون پشتوانه با راهنمایی و سخنرانیهای اشتباه، زندگی جوانان را تباه و از ندانستن آنها ارتزاق میکنند.
برای همین در همه شرکتها، شتابدهندهها، فضاهای اشتراکی بهخصوص ایونتها و کلاسهای آموزشی و درهر جایی که جوانان میآموزند تا کسبوکارشان را راه بیندازند، باید مراقبت و مرزمان را با این افراد روشن کنیم. تعیین این مرز با اتهام و انگزدن مشخص نمیشود. هر فعالی باید با شناسنامه روشن و شفاف ازخودش از گذشتهاش در این زیستبوم فعالیت کند. وقتی بالای سر هر فعالی تابلو شفاف و روشن و واقعی نصب شود. ادامه حیات برای کاسبان استارتآپی سخت خواهد شد.
برای شروع از خودم آغازمیکنم. من اکبر هاشمی هستم. بچه جنوب شهرم؛ فرزند یک کارگر شریف و زنی خانهدار و مهربان. ۲۳سال روزنامهنگار و کارشناس روابط عمومی بودهام. چندین نشریه مثل آتیهنو، تهرانشهر، پت، روایت و... بنیان گذاشته یا سردبیری کردهام. قبل از شنبه نزدیک به ۴ سال سردبیر ارشد مجلات موسسه همشهری بودهام. ۳ سال است در این اکوسیستم فعالیت مستمری را شروع کردهام. رشته تحصیلیام عکاسی است. نه دکتر هستم، نه مهندس. هفتهنامه شنبه را بهعنوان اولین نشریه اختصاصی استارتآپها پایهگذاری کردهام. هر هفته همراه با تیم روزنامهنگاران شنبه میکوشیم از طریق تهیه مصاحبه، گزارش، خبر و ترجمه زیسته دیگر کشورها به اکوسیستم دانش و تجربه جهانی را تزریق کنیم.
حالا نوبت شماست. در صفحات اجتماعیتان و درباره شرکتتان از خودمان و گذشتهمان بنویسید. در هر ارتباط کاری بدون تحقیق با کسی همکاری نکنیم. هرآدم تاریکی خطرناک است. با شفافسازی (نه انگزدن) اجازه ندهیم آدمهای تاریک در ایونتها، کلاسهای آموزشی، شتابدهندهها و فضاهای اشتراکی جوانان را به سمت دره مرگ هدایت کنند.
مادر استارتآپی وقتی حرفش تمام شد، پرسید گرفتی چی گفتم؟