از خودتان یا از خودمان چه میخواهیم. شهرت و مقام، ثروت زیاد، ماشین مدل بالا، سفرهای جذاب، خانه و ویلای بزرگ و… برای اینها چقدر پول لازم دارید؟ ۵۰ میلیارد. ۱۰۰میلیارد؟ چگونه باید این پول را به دست بیاورید؟
باید مردم به کسبوکارتان هجوم بیاورند و زیاد خرید کنند. صاحبان کالا صف بکشند تا کالاهایشان را در وبسایت شما بهفروش بگذارند. کارمندانتان خوب و زیاد کار کنند. مسئولان باید بیشتر از همیشه همراهی کنند و مانعی ایجاد نکنند. دوستان و آشنایان هم باید همراهی کنند.
چرا؟ برای اینکه من و شما ثروتمند شویم؟ چرا باید تاوان ثروتمندشدن من و ما و شما را دیگران بدهند؟ قبل از پاسخ به این سوال بیایید با خودمان روراست باشیم. آیا ما همه اینها را میخواهیم؟
بله، همه یا بخشی را میخواهیم. بازگردیم به این سوال که چرا باید تاوان ثروتمندشدن من و ما و شما را دیگران بدهند؟ هیچکس مسئولیتی در قبال تحقق این خواسته و آرزوی ما ندارد. وقتی اینگونه بیندیشیم و عمل کنیم، شروع میکنیم به زورزدن و زورگفتن به مشتریها و کارمندان و اقوام، فحشدادن به زمین و زمان و توییتکردن علیه دیگران و… چراکه میخواهیم هر طور و به هر روشی شده پولدار شویم، یا مطرح و مشهور شویم.
خودمان هم میدانیم این راه به ترکستان است. به مرور اصالت یا روراستیمان را از دست داده و تبدیل به هیولای «برکینگ بد» میشویم که همه رفتار و اعمالمان را توجیه میکنیم. احتمالا میگویید با این حرفها چه میخواهی بگویی؟
میخواهی از این حرفهای مفت بزنی که ثروت و شهرت بد است؟ قانع باشیم به خانه و ماشین فعلی یا نداشتهمان؟ نه هرگز. اتفاقا میگویم اگر سقف آرزوهایتان ۱۰ یا ۱۰۰میلیارد تومان است، اشتباه میکنید؛ به هزاران میلیارد تومان یا دلار فکر کنید! اما چگونه؟
«تعهد به فراتر از خود»: زمانی میتوانیم موفق شویم و همه مردم، مشتریها، کارمندان و همتیمیها، مسئولان و… کائنات را همسو و همراه با خودمان و کسبوکارمان کنیم که ابتدا تعهد به فراتر از خود داشته باشیم و آنرا ایجاد کنیم؛ ایجاد نه فقط بهعنوان یک مفهوم ذهنی بلکه با آن زندگی کنیم، در همه لحظهها.
بهعنوان مثال، استارتاپی یا کسبوکاری را در نظر بگیرید که در حوزه فروش تولیدات کشاورزی فعالیت دارد. تعهد مدیر این کسبوکار چه میتواند باشد. اگر تعهدش پولدارشدن خودش باشد، راه به بیراهه میبرد.
تعهد فراتر از خود او میتواند این باشد؛ من این کسبوکار را راهاندازی میکنم برای اینکه امکانی ایجاد کنم تا کشاورزان زحمتکش که دسترنجشان نصیب دلالها و واسطهها میشود، بتوانند محصولاتشان را با قیمت مناسب و مستقیم به دست مصرفکنندگان برسانند.
میخواهم سطح زندگی آنها را چنان افزایش دهم که کشاورزان ناچار نباشند کودکانشان را در مزارع به کار بگیرند و آنها را از تحصیل، بازی و زندگی آسوده که حق طبیعیشان است، محرم کنند. میخواهم مردم بهعنوان مشتری کالاهای مرغوب و باکیفیت را در کمترین زمان و مستقیم از کشاورز تهیه کنند تا خیالشان از کیفیت محصولی که خریداری میکنند، آسوده باشد.
میخواهم مردم در هر سطحی از جامعه بهخصوص اقشار کمدرآمد جامعه امکان خرید میوه داشته باشند تا دچار سوءتغذیه و بیماری نشوند، بهخصوص کودکان. میخواهم مردم در کنار ارزانخریدن، حس خوب پرداخت پول مستقیم به کشاورزان را تجربه کنند.
میخواهم برای کارکنانم محیطی حرفهای، پویا و رو به رشد ایجاد کنم که مثل خانهشان حس امنیت و آسودگی داشته باشند و روزبهروز کیفیت زندگیشان از نظر روحی و مالی بهتر از قبل باشد. وقتی ما این تعهد فراتر از خود را بهعنوان یک بستر ایجاد و با آن در هر لحظه زندگی کنیم، به آن ایمان و باور داریم و آنرا بهعنوان یک مانیفست به کارکنانمان، به کشاورزان، مردم و مسئولان اعلام میکنیم و آنرا تبدیل به بستر آنها هم میکنیم.
آنگاه خواهیم دید که همه کائنات و انسانها و کارمندانمان چگونه در این بستر مشترک با ما همراه خواهند شد. راستی پس ثروت چه شد؟ پول، ثروت و مقام تبدیل به بازیافت تعهد فراتر از خود خواهد شد. چون نود آمد … و چنان موفقیتی به دست خواهید آورد که غیرقابل تصور است.
فهم من این است بدون «تعهد بهفراتر از خود» درجا خواهیم زد، رشد انفجاری را تجربه نخواهیم کرد، به جای قدرت همیشه زورگو خواهیم بود؛ برای کارکنان، مسئولان و… نزدیکانمان.
یک تعهد به فراتر از خود ایجاد کنید.
روی یک کاغذ آن را بنویسید، سپس با کسانی به اشتراک بگذارید و نسخه نهایی را در معرض دید قرار دهید. شروع کنید به کار، برنامهریزی دقیق و علمی و همراهکردن نیروهای خلاق و… آنگاه شاهد یک معجزه خواهید بود؛ معجزهای برای خودتان، خانوادهتان، همتیمیهایتان، مردم و جامعه.