Ali Akbarzadeh
Ali Akbarzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ای شیطونا!

زمان دانشگاه رسم بود بعد از امتحان با بچه‌ها وسط حیاط جمع می‌شدیم و از دستِ گُل‌مان پای برگه‌ی امتحانی می‌گفتیم. از نامه‌ی دراماتیکِ سراسر دروغ به استاد تا پاسخ‌های وارونه به سوالات. اغلب بچه‌ها نگران بودند که استاد ۹ را ۱۰ می‌دهد تا پاس شوند یا نه؟ فردا که نُمره‌ها می‌آمد معلوم می‌شد هیچ‌کدام‌شان حتی نزدیک به ۱۰ هم نبودند؛ یکی ۱۸، یکی ۱۵ و دیگری در بدترین حالت ۱۳! هیچ‌وقت دلیل آن‌همه اشکِ تمساح بعد از امتحان را نفهمیدم. آنها اگرچه درس‌خوان بودند اما خودشان را جای احمق‌ها جا می‌زدند و دوست نداشتند زرنگی‌شان به چشم بیاید. حالا بعد از تمام آن سال‌ها، طبقه‌ی متوسط #اقتصادایران شبیه‌ترین کاراکتر به بچه‌های #دانشگاه است. دائم از وضعیت مالی و نداری و #اقتصاد گلایه می‌کند اما تمام آخر هفته‌ها را #شمال است. با قسط و #وام دست و پنجه نرم می‌کند اما #کافه رستوران بعد از کار‌ش ترک نمی‌‌شود. حتی دیده شده برای فراخوان #فروش خودرو به ‌قید قرعه ۷۰ میلیون ناقابل جور کرده اما باز از #حقوق ناعادلانه‌اش می‌نالد. طبقه‌ی متوسط اگرچه روزهای بدی را می‌گذراند و سخت پول در می‌آورد اما آن‌قدرها که وانمود می‌کند #فقیر نیست. فقط از اختلاف فاحش درامد با طبقات بالا افسردگی گرفته و کمی هم نگران است به طبقات پایین کشانده شود. به تعبیری #امنیت اقتصادی ندارد. طبقه‌ی متوسط بیشتر از آنچه فقیر باشد، فقیرنمایی می‌کند؛ چیزی شبیه سایر #خلقیاتما_ایرانیان که تنها مختص خودمان است.

فقرطبقه متوسطثروتجامعهخلقیات ما ایرانیان
روزنامه نگار و مشاور رسانه‌ای
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید