یک بار از پیرمردی شنیدم که میگفت: بعد از من دنیا را آب ببرد! فلسفهاش را بعدها در دوران ناباوری درک کردم. تلخ بود اما برای من واقعی بود.
روبروی کتابفروشی امام شافعی بندرعباس تکه زمینی بود وقفی که بعدها جایش درمانگاه خیریهٔ انجمن خیریهٔ بندرعباس را ساختند. یادم است آنجا تابلویی بود که رویش این بیت از سعدی نوشته بود: نام نیکو گر بماند زآدمی، به کز او ماند سرای ماندگار.
آن دوران به این بیت خندیدم. دلت خوش است سعدی! یک لیوان آب، یک دقیقه پیش از مرگ، ارزشاش بیشتر از هفت قرن نام نیک است.
تا سالها بعد حتی در دوران بازگشت تدریجیام همچنان بر همین باور بودم. اما حرف سعدی درست بود. من سعدی را با ذهنیت آن پیرمرد شکاک فهمیده بودم.
بیتِ سعدی، دعای ابراهیم
{وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ} [شعراء: ۸۴]
(و برای من در [میان] آیندگان آوازهٔ نیکو قرار بده).
فایدهٔ یاد و آوازهٔ نیک چیست؟ ابراهیم، این تنهاترین نصیحتگر تاریخ که اساسا در دوران زندگی هم برایش مهم نبود که مردم دربارهاش چه میگویند، چرا باید دغدغهٔ یاد نیکش برای آیندگان را داشته باشد؟
ابن کثیر به زیبایی این دعا را تفسیر کرده است: «یعنی برای من نامی نیک برای آیندگان به جا بگذار، تا با آن یاد شوم و در راه خیر به من اقتدا شود...» [تفسیر ابن کثیر]
پس دغدغهٔ ابراهیم این بود. هرچه ابراهیم در زندگیاش کرد برای بنیان نهادن بنایی بود که همواره با نام او یاد میشود. اسوه شدن، دعای نیک، هدایت. اینها مهم است. حتی اگر در قبرت پنجرهای رو به بهشت گشوده باشند.
نام نیک عالی است، البته اگر الگویت ابراهیم باشد. نه آن پیرمرد تلخ خوی خسته از جهان. حیف نیست دنیا را آب ببرد؟ دنیایی که در آن این همه چیز خوب به جا گذاشتهای؟
#انسانشهر