شما یک جوان ایرانی هستید که چند وقتیست فکر میکنید، حسهایتان را به دنیا باخته اید. باید به خودتان و دیگران ثابت کنید که هنوز هم وجودتان پر از احساس است.
*مثلا باید بگویید همواره در زندگی در پی عشق میگردید و حتی بدون معشوق هم عاشقانه زندگی میکنید. چه چیزی بهتر از اینکه درباره عشق در کازابلانکا یا امیلی پوئن صحبت کنید؟ تعریف یک فرد از عشق در قاره ای دیگر که متولد یک نسل جلوتر از شماست را به عنوان تعریف خودتان از عشق؛ ارائه میدهید و بدون اینکه خودتان عشقی واقعی را تجربه کرده باشید در مورد صحنه های عاشقانه صحبت میکنید.
با این کار حس میکنید واقعا احساس عشق در وجودتان غلیان یافته.
*اما شما گاهی گریه هم میکردید. باید نشان دهید که هنوز هم در برابر رذالت زندگی بغضتان میشکند. دردهای زندگیِ شما حد نصاب اشک آوری و سوزناکی را پر نمیکند، اما شاعر ترانه های داریوش، ابی، شادمهر و امثالهم خیلی شعرهای گریه آوری میسرایند. پس درماشین صدای ضبط را بلند میکنید تا هنگام فیلم برداری از داشبرد، خواننده احساس تلخ زندگیتان را بیان کند. شاید چیزی که خواننده میگوید زندگی شما نباشد اما تلخ و گریه دار است.
*تصمیم میگیرید حس جاری بودن شاعرانگی درونتان را هم به رخ همگان بکشید. هیچ چیز بهتر از "نشسته ام به در نگاه میکنم" ابتهاج جوابگوی جریان شاعرانگی درونی شما نیست. پس بدون اینکه حتی یک کتاب از ابتهاج خوانده باشید، شعرش را استوری میکنید و احساس میکنید که واقعا نشسته اید و زل زده به در این شعر را سروده اید.
*شما جدیدا با خودتان زیاد صحبت میکنید. به این فکر میکنید که احتمالا در دنیا هیچکس اندازه شما با خودش صحبت نمیکند. شما خیلی تنها هستید و در تنهایی خودتان به اعماق وجود انسان تفکر کرده اید. اما کنکاشتان در اعماق وجود انسان به قدری نیست که جمله ای در مورد انسان بگویید. پس "انسان در تنهایی انسان تر است" کیارستمی را استوری میکنید. تفکر سطحی اش به اندازه شما عمیق نیست اما گوشه ای از اعماق تفکرات شما را نشان میدهد.
*کم کم میخواهید گوشی را کنار بگذارید که به خاطر می آوردید، در مورد سیاست هم دغدغه هایی دارید. شما خیلی روشنفکر هستید و خیلی میفهمید. فکر میکنید اصل رنجیدنتان در زندگی از همین فهمیدنتان است. پس یک جمله استوری میکنید که در آن مردم را به گاو یا گوسفند تشبیه میکنید و بقیه را به گرگ یا چوپان. در آخر هم ابراز میکنید که از این شرایط احساس خفگی دارید. حجت فهم و عقل را بر خود تمام میکنید.
*گوشی را کنار میگذارید و حالا یقین دارید که شما یک فرد دغدغه مند و با احساس هستید. هیچ وقت در زندگی این چنین احساساتان ارضا نشده بود.
این پادکست هم یکی از داستانهای تولید مشترک ماست. در مورد احساس های از دست رفته و احساسهای جعلی و زودگذری که در زندگی امروز داریم.
*راستی کتابی که تو پادکست بهش اشاره میکنه رو حتما از اینترنت دانلود کنید و بخونید. این کتاب توسط یک نویسنده ای نوشته که شده که هیچوقت هیچکس هیچ ردی ازش پیدا نمیکنه . کتاب هیچکاک و آغاباجی اثر بهنام دیانی ، در کنار کتاب "یوزپلنگانی که با من دویده اند" یکی از بهترین کتابهای داستان کوتاه ایرانه.