قیمت طلا بهوسیلهترکیبی از عرضه، تقاضا و رفتار سرمایهگذاران تغییر میکند. شاید ساده به نظر برسد، اما گاهی این عوامل خلاف یکدیگر عمل میکنند. برای مثال، بسیاری از سرمایهگذاران طلا را بهعنوان عامل موثری در برابر تورم در نظر میگیرند. در حالیکه میزان عرضه طلا تقریبا ثابت است، پول کاغذی با چاپ بیرویه (خلق نقدینگی) ارزش خود را از دست میدهد و این در حالی است که استخراج از معدن بهصورت سالانه بهطور چشمگیری بر مقدار طلا نمیافزاید.
۱) ارتباط با تورم:
دو اقتصاددان به نامهای «کلود ارب» از دفتر ملی تحقیقات اقتصادی و «کمپل هاروی» استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه دوک، ارتباط قیمت طلا با چند عامل را مورد مطالعه قرار دادند و مشخص شد که طلا چندان با تورم مرتبط نیست و افزایش تورم الزاما به معنای مناسب نبودن طلا برای سرمایهگذاری نیست. بنابراین چیزی که قیمت طلا را افزایش میدهد تورم نیست، بلکه ترس است. در طول بحرانهای اقتصادی سرمایهگذاران به طلا روی میآورند. زمانی که رکود اقتصادی بزرگ رخ داد (رکود اقتصادی بزرگ، عبارتی است که بیانگر افت شدید و چشمگیر فعالیتهای اقتصادی در اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی است) قیمت طلا افزایش یافت، اما در حال حاضر نیز قیمت طلا با شروع سال ۲۰۰۸ در حال افزایش است و به نزدیکی ۱۰۰۰ دلار در هر اونس رسیده است؛ و درست پیش از اینکه به زیر ۸۰۰ دلار برسد، با افت زیاد بانکها و بازار سهام مجددا افزایش پیدا کرده است. گفته شده است که قیمت طلا حتی زمانی که اقتصاد بهبود یافته و در شرایط خوبی است نیز افزایش مییابد. قیمت طلا به حداکثر قیمت خود در سال ۲۰۱۱ با قیمت ۱۹۲۱ دلار رسید و از آنزمان نیز نوساناتی داشته و امروزه نیز در حدود ۱۳۰۰ دلار به ازای هر اونس معامله میشود. (تا پایان آوریل ۲۰۱۸)
در تحقیق آنها، که با عنوان «دوراهی طلایی» شناخته میشود، «ارب» و «هاروی» متذکر شدهاند که طلا دارای انعطاف قیمت مثبت است. (انعطاف قیمت به معنی تغییرات ایجاد شده در مقدار کمّی تقاضا یا خرید یک محصول با توجه به تغییرات قیمت آن است.) که اساسا به این معنی است که هر چه مردم بیشتر طلا بخرند، قیمت طلا همارز با افزایش تقاضا بالاتر میرود، و علاوه بر آن اعلام بیان میکند که هیچ اصول مبنایی برای قیمت طلا وجود ندارد و اگر سرمایهگذاران به سمت طلا هجوم بیاورند، قیمت آن بدون توجه به اینکه سیاستهای پولی چگونه است، افزایش مییابد. اما نتایج حاصلشده از سطور بالا بهاین معنی نیست که تغییرات قیمت به طور کاملا تصادفی روی میدهد و یا نتیجه رفتار جمعی از سرمایهگذاران است.
عوامل و نیروهایی وجود دارند که بر عرضه طلا در بازار جهانی اثر میگذارند، چرا که طلا همانند نفت و قهوه دارای بازار کالاها در مقیاس جهانی است.
چیزی که قیمت طلا را افزایش میدهد تورم نیست، بلکه ترس است.
۲) عرضه:
هر چند بر خلاف نفت و قهوه، طلا مصرف نمیشود و تقریبا تمام طلایی که تا به امروز استخراج شده، در دسترس است. برخی استفادههای صنعتی نیز از طلا وجود دارد، اما هیچ کدام به اندازه صنعت جواهرسازی و سرمایهگذاری برای طلا تقاضا ندارند.
شورای جهانی طلا در سال ۲۰۱۷ اعلام کرد که کل تقاضا برای طلا ۴۰۷۱ تن بوده است و تنها ۳۳۲. ۸ تن از این مقدار مورد نیاز بخش تکنولوژی بوده است. (شورای جهانی طلا یک انجمن خصوصی متشکل از تولیدکنندگان پیشرو طلا بوده و سازمانی است که کار آن گسترش بازار صنعت طلا است. این شورا دارای ۲۵ عضو است که بسیاری از آنان شرکتهای استخراج طلا هستند. این شورا تاسیس شده تا کاربری طلا را از طریق بازاریابی، تحقیقات و لابیگری افزایش دهد و مقر آن در لندن است. شورای جهانی طلا تقریبا سهچهارم بازار مصرف سالانه طلا را در اختیار دارد.) مابقی با مقدار ۳۷۱.۴ و ۲۱۳۵.۵ تن بهترتیب صرف سرمایهگذاری، صنعت جواهرسازی و تقاضا برای سکه و شمش شده است.
پیش از سال ۲۰۰۱ زمانی که قیمت طلا به پایینترین مقدار خود نزدیک شده بود (حداقل از زمانی که مالکیت طلای آب شده در اواخر سالهای دهه ۷۰ میلادی مجددا قانونی شد)، صنعت جواهرسازی به ۳۰۰۹ تن طلا نیاز داشت و این درحالی بود که بخش سرمایهگذاری تنها به ۳۵۷ تن و بخش تکنولوژی به ۳۶۳ تن طلا نیاز داشتند. با این وجود باید انتظار داشت که قیمت طلا افت کند، چرا که مرتبا مقدار بیشتری از آن استخراج میشود. پس چرا اینگونه نیست؟
در کنار افزایش افرادی که ممکن است به طور ثابت خریدار طلا باشند، صنعت جواهرسازی و سرمایهگذاری سرنخهایی را برای پیدا کردن پاسخ ارائه میدهند، همانطور که «پیتر هاگ» مدیر بخش تجارت جهانی «کیت کو» میگوید: «در نهایت طلای جواهرسازی به صندوق جواهرات میرود.» صنعت جواهرسازی به طور موثری بخشی از طلا را برای مدت طولانی از بازار دور نگه میدارد. در کشورهایی نظیر هند و چین طلا نقش نگهدارنده ارزش را بازی میکند. مردمی که در این کشورها طلا میخرند معمولا تا مدتی نامشخص قصد فروش مجدد آن را ندارند.
تقاضای صنعت جواهرسازی با قیمت طلا، کاهش و افزایش پیدا میکند. وقتی قیمتها بالاست، تقاضا برای جواهرات متناسب با افزایش تقاضا برای سرمایهگذاری کاهش مییابد.
۳) بانکهای مرکزی:
«هاگ» میگوید: بانکهای مرکزی معمولا یکی از محرکهای بزرگ بازارها هستند. در زمانهایی که ذخایر ارزی بزرگی در اختیار بانک مرکزی است و اقتصاد به پیش میرود، بانک مرکزی سعی میکند مقادیر طلایی را که نگهداری میکند کاهش دهد، چرا که طلا برخلاف اوراق قرضه و یا حتی پول موجود در یک حساب نیست و سرمایه مردهای است که هیچ درآمدی ندارد.
مشکل بانک مرکزی دقیقا زمانی است که سرمایهگذاران بازار آزاد نیز تمایلی به طلا ندارند و بنابراین بانک مرکزی همیشه در طرف متضرر تجارت قرار میگیرد، گرچه در نهایت فروش طلا همان کاری است که بانک مرکزی قصد انجام آن را دارد، که نتیجه آن چیزی جز افت قیمت طلا نیست.
بانکهای مرکزی از آن زمان تلاش کردهاند فروش طلای خود را به شکل کارتل مانندی مدیریت کنند، تا مانع از اخلال زیاد بازار شوند. چیزی که بهعنوان توافقنامه واشنگتن شناخته میشود اساسا بیان میکند که بانکها نباید بیش از ۴۰۰ تن طلا در سال بفروشند. این یک معاهده الزامآور نیست و بیشتر جنبه عرفی دارد، اما چیزی که بانکهای مرکزی را به این توافقنامه علاقهمند میکند این است که، وارد کردن یکباره حجم زیادی طلا به بازار اثر منفی بر اوراق بهادار (به خصوص اوراق بهادار طلا) خواهد گذاشت.
چین یک استثنا است؛ بانک مرکزی چین خریدار خالص طلا است و این میتواند سبب ایجاد برخی فشارها برای افزایش قیمت طلا باشد، با این حال قیمت طلا همچنان در حال افت است، اما خریدهای چین سبب کاهش سرعت این افت شده است.
۴) ETFها:
در کنار بانکهای مرکزی، مراکز خرید و فروش سرمایه (ETFها) -مثل سهامهای طلای SPDR و iSHARE GOLD TRUST که به سرمایهگذار این امکان را میدهند بدون نیاز به خرید سهام شرکتهای استخراج، طلا بخرند- نیز خریداران و فروشندگان بزرگ جدید طلا هستند. هر دوی این شرکتها طلا را بهصورت آب شده ارائه میکنند و ذخایر خود را به واحد اونس اندازه میگیرند.
شرکت SPDR ETF در حال حاضر در حدود ۹۶۰۰ اونس و iSHARE ETF در حدود ۵۳۰۰ اونس نگهداری میکنند.
این شرکتها طراحی شدهاند تا بازتاب دهنده قیمت طلا باشند و نه تغییر دهنده آن.
۵) ملاحظات اوراق بهادار:
«هاگ» در رابطه با اوراق بهادار میگوید: سوال خوب سرمایهگذاران این است که چرا خرید طلا معقول است، در حالی که بهعنوان مانعی در برابر تورم خوب عمل نکرده و تنوع معقول اوراق بهادار را نیز ندارد. شناسایی اینکه طلا چه کارهایی میتواند و نمیتواند انجام دهد، بسیار لازم و ضروری است.
قیمت طلا در سال ۱۹۸۰ به بالاترین سطح خود رسید؛ یعنی زمانی که قیمت این فلز نزدیک ۲۰۰۰ دلار به ازای هر اونس بود (با دلار سال ۲۰۱۴). هر کسی که پس از آن زمان طلا خریده، پول خود را از دست داده است. از سوی دیگر سرمایهگذارانی که در سال ۱۹۸۳ یا ۲۰۰۵ طلا خریدهاند، از فروش آن حتی با توجه به افت قیمتهای اخیر راضی خواهند بود.
همچنین باید در نظر گرفت که قوانین مدیریت اوراق بهادار شامل طلا نیز میشوند.
مجموع تعداد اونس طلاهایی که هر شخص در اختیار دارد با قیمت نوسان میکند و اگر شخصی دو درصد اوراق بهادار طلا بخواهد، لازم است زمانی که قیمتها بالا میرود سهام خود را بفروشد و زمانی که قیمتها افت میکند سهام مورد نظر خود را بخرد.
۶) حفظ ارزش:
یک نکته مثبت در رابطه با طلا این است که ارزش را حفظ میکند.
«ارب» و «هاروی» حقوق یک سرباز رومی در ۲۰۰۰ سال پیش را با درآمد یک سرباز مدرن امروزی بر مبنای اینکه این حقوق معادل چه مقدار طلا است، مقایسه کردهاند.
سربازان رومی در هر سال ۲.۳۱ اونس و افسران میانرده ۳۵.۵۸ اونس طلا حقوق میگرفتهاند. با فرض اینکه هر اونس طلا معادل ۱۶۰۰ دلار است، سرباز رومی سالانه در حدود ۳۷۰۴ دلار حقوق دریافت میکرده و این در حالی است که یک سرباز صفر در نیروی زمینی ایالات متحده در سال ۲۰۱۱ در حدود ۱۷۶۱ دلار دریافتی داشته است.
بنابراین سربازان صفر نیروی زمینی ایالات متحده سالانه در حدود ۱۱ اونس طلا حقوق دریافت میکنند. (با قیمتهای امروز) این نرخ، رشد ۰.۰۸ درصدی سرمایه را در طول حدود ۲۰۰۰ سال نشان میدهد.
یک سنچورین (معادل افسران میانرده در ارتشهای نوین امروزی) در حدود ۶۱۷۳۰ دلار در سال درآمد داشته است، در حالی که یک سروان نیروی زمینی ایالات متحده سالانه در حدود ۴۴۵۴۳ دلار درآمد داشته و با احتساب اینکه هر اونس طلا معادل ۱۶۰۰ دلار است، این افسر سالانه معادل ۲۷. ۸۴ اونس طلا دریافتی داشته است.
نتیجهگیری «ارب» و «هاروی» این است که، قدرت خرید طلا کاملا ثابت باقی مانده و اغلب ارتباطی به قیمت فعلی ندارد.
منبع: Investopedia