كار زنان يكي از شاخصهای توسعه اقتصادی-اجتماعی در كشورهاي پيشرفته است. اين امر تلاشي همگانی در جهت به ثمر رساندن اهداف اجتماعی جوامع صنعتی است كه به اين مسئله رسيدهاند؛ كشورهای در حال توسعه به سمت اين فرايند در حال حركت هستند.
مشارکت زنان در امور اجتماعی و اشتغال، یکی از پیامدهای اساسی گسترش توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه محسوب میشود. با افزایش زنان تحصیلکرده در جهان، تمایل زنان به اشتغال و مشارکت اجتماعی افزایش یافته است. هدف زنان از اشتغال، هم کمک به بهبود اقتصاد خانواده و هم دست یافتن به استقلال اقتصادی و هویتی اجتماعی است. چنانچه شرایط مناسبی برای کار زنان فراهم باشد، آنها میتوانند با مشارکت در بازار کار باعث افزایش سطح تولید و درآمد سرانه ملی و در نتیجه افزایش رفاه اجتماعی شوند. اما زنان در این مسیر با موانع و چالشهایی روبرو هستند که مانع تحقق کامل این امر و اشتغال زنان میگردد.
بر اساس ساختار فرهنگی جامعه، مرد نانآور خانه تلقی میشود و فعالیت اصلی زنان، همسرداری، خانهداری و فرزندپروری محسوب میگردد؛ بنابراین مشارکت زنان در بازار کار و فعالیتهای اقتصادی ضروری به حساب نمیآید. این اعتقاد به عنوان یک عامل بازدارنده در اشتغال زنان عمل میکند.
در دهههای اخیر شاهد توسعة آموزشي و گسترش شمار دختران جواني هستیم كه به سمت آموزش و تحصيلات عالي ميروند؛ بنابراین ضروری است که قالبهای ذهنی سنتی که بر قدرت یکجانبه مردان تاکید دارند، تغییر کنند. این تغییرات باید از دوران کودکی در تربیت والدین و پس از آن در مدرسه لحاظ شود.
مشکلات اجتماعی موفقیت مالی زنان برخاسته از نقشهای جنسیتی مربوط به فرهنگ است؛ نه شخصیت زنان.
یكي از موانع اجتماعي اشتغال زنان مسئلة آموزش است. نیاز است بر روي اين مسئله سرمايهگذاري خاصي كرد و با رفع كمبودهاي آموزشي زمينه را براي ارائهی شغل مناسب، دستمزد كافي و فرصت رشد و خلاقيت در اشتغال، فراهم كرد. براي اينكه ساير اعضاي خانواده، به زن و اشتغال او بهعنوان يك پتانسيل اجتماعي و اقتصادي نگاه كنند، باید آموزشهاي لازم را ارائه داد و در جهت رشد و شكوفايي توانمنديهاي زن همت به خرج داد.
جا انداختن فرهنگ مشارکت مردان در کارهای خانه؛ به ویژه زمانی که همسرانشان شاغل هستند، نقش مهمی در کاهش مشکلات اشتغال زنان دارد.
یکی دیگر از مشکلات اجتماعی اشتغال زنان، تفکیک جنسیتی مشاغل است. غالبا کارهای دفتری و خدماتی با حقوق پایین، مشاغلی هستند که به سمت زنان سوق داده میشوند.
فرهنگسازی مشارکت بیشتر مردان در امور خانه، گامی مهم در برداشتن موانع موفقیت زنان است.
در بسیاری موارد فرصت اشتغال برای زنان و مردان برابر نیست. هم در استخدامهای دولتی و هم در بخش خصوصی. وظایف زنان در خانواده مانند مراقبت از فرزندان و باداری، به عنوان یک عامل بازدارنده برای جذب زنان در سازمانها محسوب میگردد. زنان شاغل نیز در مقایسه با مردان، در پستها و موقعیتهایی قرار میگیرند که در اغلب موارد با مردان برابری ندارد. انتصاب زنان در پستهای مدیریتی در ایران در سال ۱۳۹۹، حدود ۲۵ درصد است که بیشتر این درصد مربوط به مدیران رده پایین و رده متوسط است و درصد مدیران رده بالا خیلی پایینتر است.
عموما از زنان انتظار میرود چه در خانه، چه در جامعه و چه در محل کار نقش «مکمل» مردان را بازی کنند و تابع بودن در جوانب زندگی اجتماعی را بپذیرند.
تبعیض جامعه در حوزهي تولید و بازتولید سبب کمارزش یا بیارزش شناخته شدن کار بانوان در این چرخه گشته است. با وجود پیشرفت دنیا و تغییرات بسیار در روند زندگی مردم، همچنان کارهای مربوط به خانه، مراقبت از کودک و خانواده از نظر جامعه، وظیفه مادر شناخته میشود. کار زنان در خانه به عنوان کار ارزشمند و درآمدزا در نظر گرفته نمیشود. از سوی دیگر، زنان هنوز هم در محیط کار جدی گرفته نمیشوند؛ با اینکه نقش مهمی در تولید ایفا میکنند. نتیجتا مشارکتشان در پیشرفت جامعه یا به چشم نمیآید یا کم ارزش تلقی میشود. زنان همواره به عنوان نیروی کار ارزان شناخته میشود؛ و با وجود کار برابر با مردان، دستمزد کمتری دریافت میکنند.
این امر به نقش چندگانهای که از زنان انتظار میرود باز میگردد؛ توقعاتی از جمله: انجام کارهای خانه، بچهداری و فعالیتهای اقتصادی. این توقعات بیش از اندازه، فرصت زنان را برای ارتقای شخص خود سلب میکند؛ در حالی که مردان با انتقال این وظایف به زنان، خودشان با فراغ بال بیشتر در جامعه رشد میکنند.
زنان از بدو تولد با تبعیض جنسی دست و پنجه نرم میکنند. اقشار مختلف جامعه و سیستمهای غلط در دنیا تصویری ضعیف، وابسته و احساسی از زنان ترسیم کردهاند. نقش، عملکرد و تواناییهای زنان تنها در کارهای خانه خلاصه میشود. جوری که از کودکی دختران را طوری بزرگ میکنند که مانند مادرشان بشوند.
برای رسیدن زنان به موفقیت مالی، آنها باید به این آگاهی برسند که مشکلات آنها ناشی از کمبودهای شخصیتیشان نیست بلکه نشئت گرفته از نقشهای جنسیتی مربوط به فرهنگ است و قابل تغییر است. آگاهی در این مفهوم، به معنای باور داشتن برابری است.
انتظارات سنتی در مورد نقش زنان، باید از دوران کودکی تغییر پیدا کنند.
موانع بالا در اصل به خشونت علیه زنان و در عین حال نقض حقوق بشر بازمیگردند. زنان در واقع قربانی نوع خاصی از خشونتاند که با باقی خشونتها فرق میکند؛ چون این اعمال بیرون از جایگاه زنان در جامعه به وجود آمدهاند. تمام زنان با مجموعهای از خشونتهای زبانی، جسمی، و روحی مواجه هستند. به علت جایگاه پایینشان در جامعه، اغلب زنان متحمل خشونتهای کلامی میشوند. همچنین تخریبهای روحی مانند توهین، تهدید، باجگیری احساسی در رابطه با فرزندان در کنار دیگر خشونتها، شأن حقیقی زنان را تحت تاثیر قرار میدهد.
برای رسیدن زنان به رفاه و موفقیت مالی، آنان باید به عوامل تولید مانند کار، زمین و سرمایه و کارهای مولد درآمد، خدمات و آموزشهای مهارتزا و همچنین محصول دسترنج خود دسترسی داشته باشند.
یکی از راههای رسیدن زنان به رفاه مادی، دسترسی آنها به شغل، زمین، ثروت و آموزشهای مهارتزا است.
موانعی که در بالا به آنها اشاره شد مستقیما تأثیر منفی بر شخصیت هر زن میگذارند. کار کردن در بازاری که بهوضوح بین دو جنس تبعیض قائل میشود؛ در نتیجه موجب کاهش اعتمادبهنفس زنان به طور چشمگیری میشود. خودباوری کلید ورود زنان به عرصه موفقیتهای مالی و شغلی است. زنان برای آزادی مالی میبایست موانع بسیاری را پشت سر بگذارند. آگاهسازی جامعه پیرامون باورها و رفتارهای اشتباه و سوگیرانه نسبت به زنان اولین گام برای بهبود این اوضاع است. اگر بتوانیم عقاید کهنه و سنتی در مورد زنان را کنار بگذاریم و به زنان اجازه بالندگی بدهیم، نیروی اقتصادی جامعه را چندین برابر خواهیم ساخت.
مشارکت زنان در اشتغال، از شاخصههای توسعه یافتگی جوامع است.
دسترسی به مطالب بیشتر در بخش «ورود آقایان ممنوع»؛ با ما همراه باشید