سفری که به بخشهای مختلف کشور داشتم، شانس رویارویی با افراد گوناگون و گفتوگو با آنها راجع به مسائل مالی را برایم فراهم کرد.
پس از برگشت از این سفر موضوعات زیادی از جمله ناتوانی بعضی افراد در تصمیمگیری ذهنم را درگیر کرده بود. اینگونه افراد از ریسک کردن با پولشان وحشت دارند و ترجیح میدهند به جای حرکت و پیشرفت ساکن بمانند.
شاید عجیب باشد ولی کمالگرایی، انسانها را از دستيابی به اهداف مالی بازمیدارد. در واقع در امور مالی، میل به عالی بودن میتواند مانع پیشرفت باشد.
به عنوان مثال به یکی از ايميلهایی که از یکی از مخاطبانم دریافت کردم، توجه کنید:
«سی سال پیش درآمدم بسیار کمتر از حال که بازنشسته هستم بود. پس مالیات کمی هم باید میپرداختم. ولی از پرداخت همان مالیات کم هم خودداری میکردم و به خیال خودم اینگونه پول بیشتری جمع میکردم. ولی اکنون فکر میکنم اگر همان موقع مالیاتم را داده بودم، اکنون هیچ بدهی به دولت نداشتم.»
این مخاطب، زودتر از موعد بازنشسته شده و از نظر مالی در بهترین موقعیت قرار دارد. ولی حالا پشیمان است و فکر میکند نپرداختن مالیات فکر خیلی خوبی هم نبوده.
پشیمانی،یکی از تبعات کمالگرایی است. در ادامه به بررسی علل کمالگرایی انسانها در زمینه مالی میپردازیم.
در گذشته من هم کمالگرا بودم. هنگام تصمیمگیری، فقط به بهترین گزینهها فکر میکردم و همیشه از اینکه هیچوقت نمیتوانستم کاری را کامل انجام دهم، غمگین بودم. نميدانستم که کمالگرایی ریشه اصلی مشکلاتم است.
تا اینکه سال ۲۰۰۵ کتابی از «Barry Schwartz» به نام «تناقض انتخاب» خواندم. این کتاب به بررسی اینکه چگونه وفور نعمت رضایت انسان را از زندگی کاهش میدهد، میپردازد. تصور میکنیم که هرچه مرفهتر باشیم شادتر خواهیم بود ولی در واقع چنین چیزی در زندگی به دلیل ایجاد کمالگرایی، اثر معکوس دارد.
نویسنده در این کتاب، انسانها را به دو دسته تقسیم میکند: کمالگرایان و انسانهای قانع. وی این افراد را اینگونه توصیف میکند:
انتخاب عاقلانه، با درک صحیح از اهداف شروع میشود. در ابتدای امر باید بتوانیم بین هدف عالی و هدف راضیکننده یکی را انتخاب کنیم. اگر فقط و فقط بخواهیم به هدف عالی برسید، کمالگرا هستیم. کمالگرايان، دوست دارند هر خرید یا انتخابی که میکنند، بهترین باشد.
در مقابل کمالگرايان، افراد قانعی قرار دارند که با گزینههای خوب راضی میشوند و به این فکر نمیکنند که شاید گزینههای بهتری هم وجود داشته باشد.
از نظر کمالگرايان چنین چیزی فاجعه است. آنها فکر میکنند هر چیزی که عالی نباشد، قطعا فاقد استانداردهای لازم است.
در حالیکه افراد قانع هم استانداردهای تعریف شدهای برای خود دارند. با این تفاوت که آنها دائما در حال تکاپو برای یافتن ایدهآل مطلق نیستند.
نکته قابل توجه این است که بیشتر کمالگرايان، حداقل رضایت و خشنودی را در زندگی دارند. «Schwartz» در ادامه میگوید:
کمالگرايان، در زندگی نسبت به بقیه افراد احساس رضایت کمتری دارند، بیشتر دچار افسردگی و بدبینی میشوند از احساس پشیمانی رنج میبرند.
وی معتقد است، کمالگرایی با رضایتمندی رابطه عکس دارد. البته شواهدی برای این ادعا وجود ندارد. ولی طبق تجربههای فردی، میتوان رابطهای بین آنها در نظر گرفت.
وقتی هنوز عادت به کمالگراییام را ترک نکرده بودم، قصد خرید هر چه را داشتم، تا جایی که میتوانستم دربارهاش تحقیق میکردم. چرا که میخواستم بهترینها را داشته باشم. با این وجود هر چه دقت بیشتری به خرج میدادم، باز هم کاملا راضی نمیشدم. چرا که ایدهآل مطلق هیچوقت وجود ندارد.
برای مثال اگر میخواستم ماشین ظرفشویی بخرم، در یک برگه بزرگ انتظاراتم را مینوشتم، آخرین راهنمای خرید مصرفکنندگان را میخواندم و سایت آمازون و تمام منابعی که میتوانستند کمکی به انتخابم کنند را بررسی میکردم. سپس به دنبال مورد دلخواهم میرفتم.
مشکل اینجا بود که دست روی هر دستگاهی میگذاشتم، یکی از آپشنهای موردنظرم را نداشت. مثلا ماشینی که ظرفها را تمیزتر میکرد، مصرف انرژی بالا یا طول عمر کمتری داشت. پس چگونه باید دستگاه ایدهآلم را پیدا میکردم، در حالی که چنین چیزی اصلا وجود نداشت؟! بدیهی است که چنین چیزی غیرممکن است.
ولی امروز میتوانم تا حد زیادی این اخلاقم را کنترل کنم و قانعتر باشم. مثلا سه سال پیش که میخواستم ظرفشویی قدیمیام را عوض کنم، به دنبال بهترین مورد نبودم بلکه یک سری ویژگی کلی در نظر گرفته و به دنبال آنها رفتم.
· قبل از هر چیز بودجهام را مشخص کردم. از آنجایی که هزینه تعمیر دستگاه قدیمی بالا بود، ترجیح دادم ظرفشویی جدیدی تهیه کنم.
· انتخابم را به تعدادی برند باکیفیت محدود کردم.
· تصمیم گرفتم در حداقل زمان ممکن خریدم را انجام دهم.
· و بالاخره یک فروشگاه انتخاب کردم و جنس مورد نظرم را خریدم.
بله! به همین سرعت و سادگی ظرفشوییام را خریدم، از کارکرد آن بسیار راضی هستم و تا کنون با آن به هیچ مشکلی برنخوردهام.
یک مثال ساده:
یکی از مراجعانم، آرامش خود را مدیون جدی نگرفتن مسائل جزئی میداند و سعی میکند در مسائلی که تاثیر جدی رو زندگیاش ندارند سختگیری نکند و راحتتر تصمیمگیری کند.
مثلا در رستوران به همهی غذاهای منو توجه نمیکند و سعی ندارد بهترین غذا را سفارش بدهد. در عوض نگاهی کلی به منو کرده و اولین غذایی که توجهش را جلب کرد سفارش میدهد. شاید احمقانه بهنظر برسد ولی او با انجام این کار احساس بهتری دارد.
به گفتهی خودش چهار ماه است که این ترفند را اجرا میکند و بسیار از آن راضی است. مثلا با سخت نگرفتن انتخاب غذا، اوقات بهتری هنگام صرف شام دارد. اين مثال پیش پا افتاده میتواند راهکار بسیار مفیدی باشد.
یکی دیگر از ثمرات کمالگرایی، اتلاف وقت است. چرا که تصمیمگیری وسواسی دربارهی پیش پاافتادهترین مسائل تا مهمترینِ آنها، روزها و هفتهها زمان میبرد.
پس بهتر است اینگونه عمل کنیم:
· انجام تحقیقات ابتدایی، برای رسیدن به اصول اولیه و انتخابی هوشمندانه.
· کمی تحقیق بیشتر، برای شناسایی موارد.
· صرف زمان کافی، برای داشتن تصمیمی آگاهانه و نتایج بهتر.
هرچه بیشتر تحقیق کنید، انتخاب بهتری خواهید داشت. ولی هر بار تعلل برای یافتن"موردی بهتر"، نتیجه عکس خواهد داشت.
قطعا کیفیت مهم است و باید در خریدها یا سرمایهگذاریهایمان دقت کافی به خرج دهیم. اما لازم است بدانیم حس کمالگرایی نه تنها ما را از هدفمان دور میکند، بلکه هیچوقت هم ارضا نمیشود. بهتر است هر چه زودتر تصمیمگیری کنیم تا این که زمانمان را صرف انتظار برای یافتن موارد بهتر کنیم.
"به تعویق انداختن" یکی دیگر از پیامدهای کمالگرایی است. همیشه دلایلی وجود دارند که تصمیماتی مثل شروع سرمایهگذاری یا باز کردن حساب پسانداز را به تعويق بیندازند. ولی مطمئن باشید بهترین تصمیم همانی است که در ابتدا میگیرید.
چه اهمیتی دارد اگر سهامتان سود کمتری داشته باشد یا در بهترین بانک حساب نداشته باشید؟ اگر مورد خوبی پیدا کردید، همان را انتخاب کنید. شروع زودهنگام نقش مهمی در موفقیت دارد. چرا که بعدها میتوان شرایط را تغییر داد و بهتر کرد.
پس فهمیدیم که چرا کمالگرایی مانع از پیشرفت و حتی"خوب بودن" میشود.
سخن پایانی
کمالگرایی، اگر ما را غمگینتر کند یا باعث رکودمان شود، میتواند بسیار مخرب باشد.
میتوان با راهکارهای زیر از این آسیب در امان ماند:
· عادت کنید قانع باشید: هر بار که میخواهید چیزی انتخاب کنید، سعی کنید تا جایی که میتوانید به موارد ایدهآل فکر نکنید.
· تمرین کنید شرایط را به تدریج ارتقا دهید: انتخابهای خوبی کنید ولی به دنبال ارتقا آنها باشید. مثلا به جای اینکه بهتربن کارت اعتباری را بخواهید، موردی خوب را انتخاب کرده و داشتن کارت اعتباری بهتر را در برنامه خود قرار دهید. در واقع رسیدن به کمال باید هدفی طولانی مدت باشد. قرار داد.
· تمرین کنید شرایط را به تدریج ارتقا دهید: انتخابهای خوبی کنید ولی به دنبال ارتقای آنها باشید. در واقع رسیدن به کمال باید هدفی طولانی مدت باشد.
· گذشته را فراموش کنید: اگر اشتباهی کردید، از آن درس بگیرید و به مسیرتان ادامه دهید. اگر عملکرد خوبی داشتید ولی نتیجهی خوبی نگرفتهايد، به جای تمرکز روی نتیجه، عملکرد خوبتان را تحسین کنید.
· خطاهایتان را بپذیرید: همه، حتی میلیاردهایی مثل وارن بافت هم اشتباه میکنند. پس اجازه ندهید یک لغزش کوچک شما را از ادامه مسیر بازدارد. تفاوت کلیدی بین افراد موفق و ناموفق، این است که انسانهای موفق توانایی پذیرش خطاهایشان را دارند، با هر بار شکست ناامید نمیشوند و از اشتباهاتشان درس میگیرند.
کمالگرایی چیز بدی نیست. بر عکس خیلی هم خوب است که بهترینها را برای خود و خانوادهتان بخواهید. ولی نکته حائز اهمیت این است که تشخیص دهیم کجا کمالگرایی سد راهمان میشود و کجا به پیشرفتمان کمک میکند.
با ما همراه باشید تا مطالب مالی زیادی را در اختیارتان قرار داده و راهنمای اندیشهی هدفمند شما باشیم...