مدتی بود الاغش گم شده بود و صبح تا شب کارش شده بود گشتن کوچه پس کوچههای دِه برای پیدا کردن الاغش. هر روز که از خواب بیدار میشد، کلاهش رو سرش میذاشت، گیوههاش رو ور میکشید و راه میافتاد دنبال الاغش توی دِه.
به هر کسی که میرسید میگفت هی عمو الاغ من رو ندیدی؟ همون که خیلی قشنگه. یال و کوپالش قهوهای. گوشاش خیلی بلنده، اَر اَر میکنه، میخنده؟!
سر هر کوچهای که میرسید، سرکی داخل کوچه میکشید و تا آخر کوچه رو نگاه میکرد. و وقتی خبری از الاغش نبود، میرفت سر کوچه بعدی. توی این چند ماه کار دیگهای نداشت. دیگه همه اهل آبادی میدونستن امروز قراره چکار کنه. تا اینکه بالاخره اهالی دِه تصمیم گرفتند الاغش رو پیدا کنند و به این روزهای تکراریش خاتمه بدن. در مدت کمی الاغش پیدا شد و همه باخودشون گفتند از فردا دیگه برمیگرده سر کار و زندگیش و ما هم نفسی میکشیم.
ولی...
از فردا هر وقت همینطور که سوار الاغش بود، به سر یک کوچه میرسید، خم میشد و نگاهی تا ته کوچه میکرد! بعضی وقتها هم که به کسی میرسید میگفت: هی عمو الاغ من رو ندیدی؟ همون که خیلی قشنگه ...
فکر نکنید خیلی عجیبه که روی الاغت نشسته باشی و هنوز هم دنبالش بگردی. بعضی از ماها همین حالا هم روی الاغمون نشستیم و داریم دنبالش میگردیم. در واقع داریم کارهامون رو بدون فکر و فقط از سر عادت انجام میدیم. ما فقط بهشون عادت کردیم و از سر عادت تکرارشون میکنیم. بدون اینکه یکبار از خودمون بپرسیم چرا من اصلا این کار رو انجام میدم و چرا باید اینطوری انجامش بدم. شاید کاملا اشتباه باشه. شاید اصلا نیاز نباشه. شاید تمام وقت و تمرکز و انرژی و سرمایه ما رو داره میگیره بدون اینکه ارتباطی با هدفمون داشته باشه. واقعا چرا وقتی روی الاغمون نشستیم باید توی کوچهها دنبالش بگردیم؟ فقط چون به این کار عادت کردیم؟!
همین امروز یک نگاهی به خودت بنداز و ببین اینطور نیست؟! نگاه کن به تمام کارهایی که انجام میدی. دقت کن! هر کاری که انجام میدی از خودت بپرس، من باید این کار رو انجام بدم؟ چرا؟ سعی کن به دنبال یک جواب قانع کننده باشی. کارت رو توجیه نکن. به دنبال یک دلیل منطقی و معقول باش و اگر پیدا نکردی بیشتر فکر کن. اگر به این نتیجه رسیدی که داری این کار رو فقط از سر عادت انجام میدی تصمیم بگیر دیگه انجامش ندی.
وقتی بتونی عادتهای غیر منطقی رو از دست و پای خودت جدا کنی، اونوقت آمادهای تا کارهای درست رو با فکر و اندیشه جایگزینش کنی و زندگیت رو یک گام بلند جلو ببری. به زودی یک تحول بزرگ رو تجربه خواهی کرد. بهت قول میدم.
خواهش میکنم ازت، از امروز در مورد هر کاری که انجام میدی، حتی سادهترین کارهات مثل غذا خوردن، اول فکر کن. از خودت بپرس چرا؟ به خودت بگو نکنه مثل اون کسی باشم که هنوز داره دنبال الاغش میگرده؟!